داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

همه باید کار کنند!

 

 

 

چندی قبل یک دختر جوان پیش ما امد و گفت که مشغول گرفتن دیپلم حسابداری است و می خواهد چند روزی برای کاراموزی به فروشگاه بیاید ما به او گفتیم که کنار صندوق بایستد و ببیند صندوقدار چکار می کند و گشتی در فروشگاه بزند تا با محیط اشنا شود او هم گفت من می خواهم دیپلم حسابداری بگیرم و باید داخل دفتر بیایم و کنار حسابدار بنشینم که گفتم شما دیپلم حسابداری دارید ولی حسابدار نیستید و با حسابدار شدن فاصله زیادی دارید شما فعلا باید در این محیط بگردی و با محیط اشنا شوی با کالاها اشنا شوی و بعد به فکر کار حسابداری بیفتی....فردا مادرش به فروشگاه امد و گفت دختر من دیپلم حسابداری خوانده و می خواهد حسابدار شود و بگذارید پشت میز بنشیند من هم گفتم اول اینکه ما اینجا میزی نداریم که ایشان پشتش بنشیند دوم اینکه یک دختر 18 ساله با یک دیپلم حسابداری یک حسابدار نمی شود افرادی هستند که در دانشگاه حسابداری خوانده اند ولی حسابدار نیستند حسابدار بودن با ان کسی که حسابداری خوانده دو چیز جداگانه است اگر کسی چند نرم افزار یاد بگیرید برای انجام کارهای حسابداری کافی است ولی کسی که بتواند حساب های یک موسسه را نگه دارد باید سالها تجربه داشته باشد چک بدهد چک بگیرد چانه زنی می کند با تجارت و قوانین و عرفهای ان اشنا شود دود مونیتور و خاک صفحه کلید بخورد!  و خیلی کارها و مهارت های دیگه تا حسابدار شود چیزهایی که چندان ارتباطی با مدرک دانشگاهی ندارد دختر شما فعلا باید در این مدت اینجا بگردد و با محیط  و کار و کالاها اشنا شود انوقت می تواند سراغ ثبت ارقام و اعداد برود که در این مدت هم فرصتی ندارد که به این کارها برسد.......

در این مدت ایشان کنار صندوقدار نشسته بود و کاررا یاد می گرفت ولی باز هم شاکی بود که کسی که دیپلم حسابداری دارد نباید کنار یک صندوقدار بنشیند! و بعد از اتمام دوران کاراموزی ایشان خواست که اینجا کار کند که ما به ایشان گفتیم ما در این مملکت رییس کارشناس تئوریسین  صاحب نظر  سخنران و پشت میز نشین زیاد داریم! ما به کسانی احتیاج داریم که بتوانند کار کنند پشت میز نشین اینجا نداریم یعنی اینجا اداره نیست که میزی برای نشستن وجود داشته باشد اگر خواستید کار هست شما می توانید قفسه ها را شارژ کنید چیدمان کنید و یا مشتری ها را راه بیندازید و تدریجا می توانید ارتقا پیدا کنید همانطور که حسابدار ما از کار چیدمان قفسه ها شروع کرد و حالا حسابدار شد....البته ایشان نپذیرفت و رفت....

همه اینها از این ناشی می شود که هنوز ما کار را عار و زشت می دانیم غافل از این که عار دانستن کارمتعلق به دورانی بود که نفت بشکه ای 120 دلار و قیمت هر  دلار هزار تومان بود! که ان دوران تمام شد! در ان دوران یک نفر از اعضا خانواده مثل مرد کار می کرد و یک خانواده 5 نفری اداره می شد با کار یک نفرانها خانه می خریدند ماشین می خریدند و حتی یک کارمند ساده با همان دستمزد کارمندی حتی خانواده اش را به سفر خارج از کشور می برد که این متعلق به زمانی بود که پول ما ارزش داشت ولی الان می بینی همان خانواده یک مسافرت هوایی داخلی هم نمی توانند بروند و همانطور که گفتم این متعلق به دوران طلایی قیمت نفت در دولت گذشته بود  که ان بزرگوار در دولت گذشته نفت را بالای 100 دلار می فروخت و با توزیع  پول به عناوین مختلف یک رفاه مصنوعی ایجاد شده بود(به درست یا غلط بودن آن کاری ندارم ) من یادم هست وقتی پرداخت یارانه در دولت گذشته اغاز شد یک عدد تن ماهی کمتر از1500 تومان بود ولی الان همان تن ماهی 5500 تومان است چون الان نفت 45 دلار فروخته می شود! و دلارهای نفتی کاهش یافته (البته رکود و ناکارامدی دلایل دیگری هم دارد که از  آن می گذریم )در این دوران  دیگر همه باید کار کنند تا بشود یک خانواده زندگی متوسطی داشته باشد یعنی یک خانواده از طبقه متوسط مرد باید برای حداقل معاش کار کند زن باید کار کند که اجاره خانه بدهد و دختر و پسر خانواده هم اگر بخواهند دانشگاه بروند باید خودشان کار کنند تا بشود یک خانواده را اداره کرد و نه فقط در کشور ما در همه جای دنیا اینگونه است امار جالبی را دیدم که تعداد شاغلین زن در انگلستان از تعداد شاغلین مرد بیشتر است!  دلیل ان هم این است زنان در انتخاب شغل سهل گیر تر هستند و به کارهای پاره وقت هم رضایت می دهند ولی مردان اغلب به دنبال شغل های تمام وقت هستند و دستمزد بالاتری هم درخواست می کنند  " ایوانکا ترامپ " دختر دونالد ترامپ کاندیدای ریاست جمهوری امریکا که در مبارزات انتخاباتی اخیرآمریکا  اغلب در کنار پدرش دیده می شود در حالیکه پدرش یک میلیاردر نیویورکی است در دوران دانشجویی برای هزینه تحصیلش مدتی در یک رستوران ظرفشویی می کرده است! ....

 در حاشیه این بحث باید بگویم ان کسانی که با اشتغال زنان مخالفند و بعضا کارشناسانی هستند که در صدا و سیما هم اظهار نظر می کنند و معتقدند کار زنان برای خانواده و ان سبک زندگی که مد نظر خودشان دارند زیان بار است که البته من هیچ قضاوتی در مورد طرز فکر این افراد ندارم چون نظرشان محترم است و در جامعه طرفدارانی هم دارد که البته بنده موافق نیستم ولی باید بگویم این دوستان از واقعیت های جامعه بی خبرند در اوضاع اقتصادی فعلی که چشم انداز معجزه هم نمی رود در یک خانواده تا مرد و زن هر دو کار نکنند نمی توانند زندگیشان را اداره کنند یعنی ان دورانی که یک نفر کار می کرد وپنج نفر زندگی می کردند گذشته است و همانطور که گفتم خاص کشور ما هم نیست هر کشوری که در اقتصادش پول مفت نباشد همین گونه است پول مفت همه جا فساد می اورد هم اقتصاد را وابسته می کند هم مردم را تن پرور می کند و هم سیاستمداران را از واقعیات جامعه و دنیای امروزدور می کند....

حالا شاید بگویید ما می خواهیم کار کنیم ولی کار نیست ! در جواب می گویم دیگر ان دورانی که بیکاران  به فکر استخدام ان هم در یک شرکت دولتی بودند گذشته است  افراد با کارافرینی و خلاقیت باید فکری به حال خودشان بکنند کاری که سخت است و کار زیادی می خواهد ولی امکانپذیر است.....

نظرات 11 + ارسال نظر
سوسن همون سوگل سردرگم سابق دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 18:15

کاش که می شدمنم می تونستم یک کاربادرآمدثابت داشته باشم البته درسته همسرم تنهاکارمی کنه ولی منم خیلی تونستم درامدش ومدیریت کنم تایک زندگی آروم داشته باشیم

البته شما با هنری که دارید می تونید درامد خوبی کسب کنید شاید بهتر باشه به جای اینکه سعی کنیم درامد موجود مدیریت بشه سعی بر این باشه که خانواده درامد جدید کسب کنه.....

فائزه یکشنبه 18 مهر 1395 ساعت 10:54

والا من یه ترم دیگه فوق حسابداری میگیرم ده سالی هم هس حسابداری کار میکنم هنوز نمیگم حسابدارم و یکم دلهره دارم وقتی میرم یه شرکت جدید.دیپلم حسابداری که حسابدار نمیکنه.
شاید یکم باید ادما از بلند پروازیاشون کم کنن و قدم به قدم پیش برن.موفقیت یهو بدست نمیاد

شاید هم بعضی ها کار رو دست کم می گیرند و از پیچیدگی ها خبر ندارند

آناهیتا شنبه 10 مهر 1395 ساعت 22:35

اقا مهرداد با این پستتون کاملا موافقم.یه مطلبی هم که مشکل امروزه جامعه ماست مدرکهای بی حد وحسابی ه که گاها به افراد داده میشه.گاها طرف بسختی دوران پیش دانشگاهی را گذرانده ولی بدون امتحان مدرک دانشگاهی گرفته و اونوقت متاسفانه بدون اینکه با خودش و استعداد و تواناییهاش روراست باشه ادعای داشتن لیسانس و فوق و.. داره و کار درین حد را میطلبه

متاسفانه من شنیده ام که امسال دانشگاهها بعلت کمبود دانشجو بدون هیچ شرط علمی و فقط با شهریه زیاد دانشجوی دوره دکتری می پذیرند که من فک کنم دیگه باید فاتحه خیلی چیزها را خواند.....

من که میخوام برم شنبه 10 مهر 1395 ساعت 21:41

سلام

درود به شما.....

مرمری شنبه 10 مهر 1395 ساعت 21:36

داداش مهرداد گل ........حرفی واسه گفتن ندارم ، اما اینو میدونم که چن ساله به مردم خیلی سخت میگذره

درود به مرمری خانم....
خلاصه پست ما هم همین بود که شما گفتید....

ناری شنبه 10 مهر 1395 ساعت 21:11

خخخخ من و مامانم هردوتایی کار میکنیم . کسی نیست خرج کنه.

و من الله التوفیق!

سونا شنبه 10 مهر 1395 ساعت 19:07

سلام
این دفعه یه کوجولو عصبانى نوشته بودین
البته من اصل حرفتون رو قبول دارم ....

درو به سونا خانم
والا ما عصبانی نیستیم گاهی اوقات کمی جدی می نویسیم

بهروز شنبه 10 مهر 1395 ساعت 15:48

سلام مهرداد خان
کار عار نیست ولی قبول کن یک نفر فوق لیسانس براش خیلی سخته تو یک کار بیربط ، زیر دست یک آدم کم سواد و با کمترین حقوق کار کنه تازه هیچ چشم اندازی برای بهتر شدن اوضاع و احوال کارش نداشته باشه . من به اون شخص تا حدودی حق میدم . دو بار خودم جاهایی کار میکردم که کمتر از حقم بود و اون کارها برام سخت و عذاب آور بود البته تو اون کارها موندم تا کاری با حقوق و شرایط بهتر برام جور شد . به هر حال اون زمان میتونستم به پیدا کردن یک کار بهتر امیدوار باشم
من هم اگر بجای پدر اون دختر بودم بهش میگفتم تو فروشگاه شما کار نکنه چون هیچ معلوم نیست کی کار حسابداری بهش محول بشه . کار نکردن بهتر از بیگاری دادنه مگر اینکه احتیاج مالی به طور جدی فشار وارد کنه

درود به بهروز خان
من با خط اخر کامنت شما موافق نیستم اینکه ما لزوما اگر کار کمی یدی بود ان را بیگاری بدانیم درست نیست ادم در همین بیگاری هاست که می اموزد من خودم ترم بعد درسم تمام می شود و فوق لیسانس بازاریابی خواهم گرفت ولی در دانشگاه می بینم که مثلا استاد دکتری بازاریابی از خارج از کشور دارد ولی به نظر من در این رشته کاملا بی سواد است و از ان بازاری که در حجره اش بیگاری می کند سوادش کمتر است من به خود انها هم گفته ام مثلا در درس بازاریابی سمیناری دادم که خود استاد گفت اگر من می خواستم این درس را بدهم نمی توانستم به این خوبی بگویم البته فکر نکنید بنده نابغه ام فقط دلیلش این است که ان چیزهایی که اساتید در کتابها خوانده اند بنده تجربه کرده ام.....
هیچ معلمی برای انسان بهتر از کار و تجربه نیست و کار را هم باید از همین پایین یعنی از همین بیگاری ها شروع کرد و بالا رفت.....

زری شنبه 10 مهر 1395 ساعت 15:06

اینکه این دختر نخواسته در شارژکردن قفسه ها کار کنه به نظرم طبیعی میاد. ببینید یه موقع یه نفر به هر حال دنبال کاره و به هر شرایطی تن میده اما یه زمان یه نفر رفاه داره و لنگ نیست بنابراین اصطلاحا با شکم سیری دنبال کار میگرده من فکر میکنم اگر پیش شما میموند و ماهی مثلا 800 میگرفت اما الان بره در یک شرکت مرتبط حسابداری و با نصف همین حقوق کار کنه باز بهتره چون آینده ی اش زودتر رقم میخوره و تجربه های مرتبط بدست میاره ولی خب اینکه بیاد بگه من میخوام پشت میز بشینم! منطقی نیست. اصلا فکر میکنم شما نیاز به حسابدار ثابت ندارید و عموما هر چند وقت حسابدارتون باید بیاد کارهاش رو انجام بده.
در مجموع با پستتون و اشتغال تمام اعضای خانواده و ... موافقم.

این که افراد به دنبال کار مرتبط با رشته تحصیلی خودشون باشند کاملا منطقیه ولی بحث بر سر اینه که برخی فکر می کنند صرفا با یک مدرک تحصیلی تبدیل به یک متخصص می شوند که دیگر نباید دست به سیاه و سفید بزنند من خودم هم درس خوانده ام و می دانم برای کاردان شدن باید کار کرد و شاید حتی برخی مواقع تحصیل وقت تلف کردن باشد و کار را هم باید از پایین شروع کرد و بالا رفت.....
اتفاقا حسابدار ما صبح تا شب سر کار است و انقدر سرش شلوغ است که گاهی روزهای تعطیل هم می اید مدرک حسابداری انچنانی هم ندارد ولی برای تسویه حساب کردن با شرکت ها و چانه زنی و دقت در کار عالی است.....

عطیه شنبه 10 مهر 1395 ساعت 10:21

سلام. دلم برا وبلاگتون تنگ شده بود، خوشحالم آپ کردید
همونطور ک گفتید، الان دیگه حتی وقتی 2نفر هم در یک خانواده 2نفری شاغل باشند، مقدار کمی فقط برای پس انداز میمونه، وای ب حال اینکه یک نفر شاغل باشه. بیرون گود نشستن و لنگ کردن کار خیلی اسونیه، رجال ما هم ک استاد این کار.
توی مملکت ماست ک کار، عاره. یادمه استادی میگفت ک 1دوست خارجکی دارن، خانم استاد دانشگاه هستن و همسرشون داگ واکر. یعنی هرروز کلی سگ رو میبرن بیرون دور دور.
ب خانم المیرا میخواستم بگم اگر هنری دارن، اون رو ب کار بگیرن. یعنی توی خونه کارای هنریشون رو درست کنن و بعد براش بازار یابی کنن. سرمایه کمی میخواد تقریبا.

درود به عطیه خانم
ما هم از دوستان خوبی مثل شما انرژی می گیریم...
من اقایی را می شناسم که واقعا محتاجه ولی بخاطر اینکه فوق لیسانس دارند و کار مرتبط با رشته خودشون را هم پیدا نکردند هنوز در آستانه سی و چند سالگی بیکارند! من گاهی فکر می کنم این مدارک دانشگاهی جز دردسر برای بعضی ها هیچ سود دیگه ای براشون نداشته......

المیرا جمعه 9 مهر 1395 ساعت 18:23

سلام اقا مهرداد واقعا چقدرررر خوب گفتین منم تمام وقت تو یه شرکت حقوقی مشغول شدم حفوقش زیاد نیس به نسبت ساعات کاریش کمه، خیلی ها بهم گفتن بیگاریه اما از بیکاری بهتره ،
یه سوال داشتم خدمتتون به نظر شما که کاسب هستین و باتجربه و تو بازارید و اطلاعات زیادی دارین با 10یا 11میلیون چه کاری میشه راه انداخت ؟؟؟تو یه شهر کوچیک به نظرتون چه کاری خوبه و رونق داره و با این مبلغ میشه کاری رو شروع کرد ؟؟؟؟؟ممنون میشم راهنماییم کنید

درود به المیرا خانم
حقیقت اینه که اون مبلغی که گفتید پول زیادی نیست که از دور بشه براش برنامه نوشت شما خودتون با خلاقیت و سنجش اوضاع منطقه و یا شراکت با دوستان مورد اعتماد می تونید یه کسب و کار راه بیندازید ولی با برنامه‌ریزی و تحقیق که سرمایه شما از بین نره......
این که مشغول کاری هر چند با دستمزد کم شدید قطعا از بیکاری بهتره چون هم می آموزید و هم تدریجا راههای جدید براتون باز میشه....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.