داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

عجایب!.....


 

 

 

 استاد ریاضی ما در دانشگاه تعریف می کرد که چندی قبل خانمی که یکی از اساتید برجسته ریاضی در استرالیا محسوب می شود و  به گفته ایشان رییس فرهنگستان ریاضی در این کشور(یا ظاهرا یک سمتی تحت عنوانی مشابه)هستند به همراه شوهرشان به اصفهان امده و چند روزی مهمان ما بودند ایشان می گفت که ما همیشه از طریق مجازی با هم ارتباط داشتیم و تبادلات علمی بین ما صورت می گرفت و فرصتی شد که بتوانم ایشان را از نزدیک ببینم ولی در ان چند روز ایشان با ان سواد ریاضی بزرگی که داشتند در بازار مشکل هضم حساب و کتاب پیدا کرد! که نهایتا موقع برگشتن گفتند که من پیچیده ترین مسائل ریاضی را حل کرده ام ولی از محاسبات و عدد و رقم در بازار کشور شما چیزی متوجه نشدم!

او گفت اول مسافرت خواستیم که مقداری از دلارهایمان به ریال تبدیل کنیم برای همین به یک صرافی رفتیم من قیمت دلار را در نت چک کردم و دیدم که مثلا 30000 ریال است ولی وقتی دلار را به صرافی دادیم و ریال گرفتیم با کمال خوشحالی دیدم که هر دلار را 36000 ریال چنج کرده! اول فکر کردم که صراف اشتباه کرده از او پرسیدم در نت قیمت دلار 30000 است شما 36000ریال داده اید که صراف خنده ای کرد و گفت: اینجا دلار دو نرخ دارد یکی دلار مبادله ای و دیگری دلار ازاد دلار مبادله ای مال دولت است و دلار ازاد مال ما!....ایشان می گفت که من تا به حال یک چنین چیزی جایی ندیده بودم و چندان هم متوجه نشدم ولی با این حال خوشحال شدیم.....فردا برای خرید به میدان نقش جهان و بازار رفتیم در بازار خواستم یک سفره قلمکار بخرم که قیمت گرفتم و فروشنده گفت صد هزار! من هم صد هزار ریال به او دادم فروشنده خنده ای کرد و گفت منظورم صد هزار تومان است! من هم پرسیدم تومان دیگه چیه!؟ من تا به حال نشنیده ام  که او به من گفت هر ده ریال یک تومان است پرسیدم مگه واحد پول شما ریال نیست؟ او هم گفت ریال مال دولت است و تومان مال ما! و مردم معمولا با تومان خرید و فروش می کنند....ایشان می گفت این را هم متوجه نشدم ولی با این حال صد هزار تومان که همان یک میلیون ریال باشد پرداختیم و سفره را خریدیم....موقع برگشت به یک سوپر مارکت رفتیم و یک پاکت سیگار خریدم از فروشنده قیمت را پرسیدم که گفت 2700 تومان کمی فکر کردم و به این نتبجه رسیدم که قطعا منظورشان 27000 ریال است برای همین 30000 ریال به ایشان دادم و یک پاکت سیگار به من داد به همراه یک ادامس! از او پرسیدم شما باید 300 تومان بقیه پول بنده را پس بدهید که فروشنده کمی اخم هایش را در هم کشید و به ادامس اشاره کرد یعنی این بقیه پول شماست! من هم با تعجب ادامس را گرفته و خارج شدم  و خواهش می کنم برایم توضیح بده چون این یکی را اصلا نفهمیدم ....این استاد ما می گفت او ادامس را به من نشان داد که یک ادامس شیک بود که روی ان نوشته شده بود بها برای مصرف کننده 200 ریال! من هم برای اینکه صادق باشم به او گفتم فروشنده چون پول خرد نداشته این ادامس 200 تومانی را به جای بقیه پول به شما داده و این کار اینجا کاملا رایج است و از انجاییکه او یک ریاضی دان است و دوست دارد همه چیز را دقیق بفهمد  با تعجب پرسید: یعنی من برای یک پاکت سیگارکه قیمتش  27000ریال و یا همان  2700 تومان است سه عدد اسکناس 1000 تومانی  به فروشنده پرداخته ام و او هم برای بقیه پول من که باید 300 تومان باشد یک ادامس 200 تومانی به بنده داده است !؟من هم با شرمندگی گفتم ظاهرا همینجور است که شما می فرمایید! او هم سرش را پایین انداخت و دستش را زیر چانه اش گذاشت و عمیقا به فکر فرو رفت!

نظرات 10 + ارسال نظر
الهام شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 11:37

سلام
خیلی جالب بود
چه خاطره ای براش موند!
ما یه بار داروخانه که خرید کردیم و کارت کشیدیم. پول رو رند کرد. مثلا 2700 تومن باید کارت میکشید 3000 تومن کشید!مگه پول خورد نداشته که این کارو کرده؟ واقعا تصمیم داشتم یه بار برم با مدیریتش قضیه رو بگم

درود بر شما
والا کارتخوان دیگه بقیه پول نداره و این مورد که شما گفتید یک کلاهبرداری اشکار است که حتما باید اعتراض می کردید....

سمانه پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1395 ساعت 13:42 http://sdra.persianblog.ir

کلاهبرداری روز روشن،وضعیت مملکت شده ضرب المثل"سگ می زنه...گربه می رقصه"

سگ میزنه گربه میرقصه موشها هم دست میزنند!

ati شنبه 11 اردیبهشت 1395 ساعت 08:45

سلام علیکم
آقا ما ک کاره ای نیستیم...شما ک ب نوعی دستتون تو کسب و کاره یه موقع اینجوری نباشیناااا,...ب جای پول خرد آدامس ندین,بالاخره شهرتون توریستیه و ممکنه یه استاد خارجیه دیگه ب تور شما بخوره...

درود بر شما...
اتفاقا اینجا هم ادامس میدیم! البته ما مقصر نیستیم چون پول خرد وجود نداره!

سوسن پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1395 ساعت 01:21

یک طنزبسیارتلخ ولی عین حقیقت

متاسفانه....

خاتون بانو پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1395 ساعت 01:18

تازه کجاشو دیده؟
راننده تاکسی بعضی وقتا به جای 750 ، 1000 میگیره!!! میگه پول خرد ندارم مسافرم بهم نخورده .
یا مثلا خیلی خیلی عادیه که ته پول را ندن. یعنی بگی که 100 تومن یا 50 تومنش مونده انگار داری فحش میدی به طرف!
در حالی که اینا رو بخوای جمع ببندی در طول ماه و سال خیلی میشه.
ما ایرانیا دست کافر و بی دین ها رو از پشت بستیم با این حلال حروم کردنامون!

البته اوضاع به این ها خلاصه نمی شه چون اینجا حتی دکل چند متری وسط دریا هم غیب می شود!

مریم پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1395 ساعت 00:01 http://marmaraneh.blogfa.com

یک جوری جلوی خروج ایشون را از مملکت بگیرید، نروند اوضاع مملکت ما را بیرون هوار هوار کنند، دیگران هم بفهمند چه بلبشویی داریم.

البته شاید اگر کمی بیشتر بودند با عجایب دیگری هم مواجه می شدند!

مدادرنگى چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 ساعت 23:40

من تا حالا چندبار بجاى پول خرد بادکنک گرفتم:)
خیییییلى کیف داد

باد کنک خیلی خوبه....
لااقل با اون میشه دل بچه ای را شاد کرد.......

تیلوتیلو چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 ساعت 17:00 http://meslehichkass.blogsky.com/

سهیلا چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 ساعت 15:56 http://nanehadi.blogsky.com

از دید اونا واقعا عجیبه.برای ما که عادیه

گاهی اوقات عجایب از شدت تکرار عادی می شوند و تدریجا تبدیل به هنجار می شوند...

سانیا چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 ساعت 12:01 http://saniavaravayat.blogsky.com

ابرومون رفت پیش استاد؟؟؟؟؟؟؟؟
اینها برای اونها عجیبه برای ما عجیب نیست ...وقتی تو تاکسی میشینی و جای بقیه پول خوردت برمیگرده بهت ادامس شیک میده بیشتر خندت میگیره مغازه دار که جای خود دارد

البته گاهی اوقات کارهای عجیب برای جماعتی عادی میشه!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.