داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

سفرنامه(قسمت سوم)


 

 

دو روز قبل از سفر به شمال به تهران رفتم و دو روزی مهمان یکی از اقوام  بودم و بعد از دو روز دوستان ملحق شده و به شمال رفتیم و در برگشت هم یک روز تهران بودم....قضاوت من در مورد تهران همانی است که در سفر نامه پارسال گفتم که البته شاید این قضاوت درست نباشد من همچنان معتقدم تهران بهترین شهر ایران برای زندگی است و دلیل اینکه چرا به این قضاوت خودم مشکوکم! این است که من هر وقت به این شهر می ایم مهمان این فامیلمان هستم که خانه اش در شمال تهران است(قلهک) و طبعا تهران یک ابر شهر است که قضاوت در مورد ان ساده نیست....یک شب به مجموعه تفریحی عباس اباد که پل تفریحاتی و پارک اب و اتش در ان بود رفتیم مجموعه ای جدید که به مکان های تفریحی تهران افزوده شده جایی زیبا تمیز و دیدنی و البته من هر سال که به این شهر می ایم یک اتفاق جدید می بینم یک خط مترو جدید یک پل و یا اتوبان عظیم جدید یک منطقه تفریحی جدید...می گویند به تهران مهاجرت نکنید چون این شهر هوایش الوده است که البته حرف گمراه کننده ایست چون شهرهایی در جنوب و شرق کشور است که از شدت گرد و غبار و الودگی هوا زندگی در انجا دیگر توجیهی ندارد می گویند ترافیک در تهران زیاد است که البته این هم حرف اشتباهی است چون اگر به اصفهان تشریف بیاورید می بینید که ترافیک اصفهان از ترافیک تهران شدیدتر و دیوانه کننده تر است دلیلش این است که در تهران 230 کیلومتر خط مترو در حال کار و یا مشرف به اتمام وجود دارد که گفته می شود در صورت تامین واگن می تواند روزانه ده میلیون مسافر را جا به جا کند بخصوص این خط جدید که بزرگترین خط مترو خاورمیانه است ولی مثلا در اصفهان یادم هست بچه بودم که یک زمین وسیع در نزدیک محل سکونتمان بود که پدرم می گفت قرار است از اینجا مترو عبور کند! و سالهاست که تمام شهر را بالا می ریزند حفاری می کنند برای مردم و کسبه مزاحمت ایجاد می کنند خیابانها را مسدود می کنند و با افتخار هم یک تابلو می زنند که از مزاحمت بوجود امده معذرت می خواهیم ما داریم زیر زمین برای شما مترو می سازیم! و من نمی دانم یک خط مترو چقدر باید زمان ببرد و طول بکشد و هنوز هم اگر به چهار باغ بیایید که یک خیابان تاریخی است  و اولین خیابانی است که در ایران ساخته شده می بینید که همه جایش را بالا ریخته اند و به کل خرابش کرده اند ولی همچنان از مترو خبری نیست انوقت شهردار تهران با افتخار می گوید که با مدیریت جهادی ما در مدت کوتاهی 230 کیلومتر مترو درست کرده ایم که همچنان هم ادامه دارد! بنده می خواستم به شهردار محترم تهران بگویم مدیریت جهادی به پول و بودجه جهادی هم احتیاج دارد! وقتی بخش عظیمی از پول کشور خرج تهران می شود و گفته می شود برای هر خط مترو در تهران میلیاردها دلار هزینه شده طبیعی است که کارها سریع پیش می رود


اشتباه نکنید! من نمی گویم چرا به تهران که بالاخره پایتخت  و بزرگترین شهر این کشور است رسیدگی می شود ولی باید حواسمان به عدالت هم باشد و فقط شعارش را ندهیم قرار نیست عده ای در این مملکت در شمال تهران طبق استانداردهای اروپایی زندگی کنند و همه چیز برایشان فراهم باشد انوقت عده ای دیگر در این مملکت گرد و خاک تو گلویشان برود وحتی  اب سالم هم  برای خوردن نداشته باشند و حتی  استانهایی هست که یک جراح درست و حسابی در انجا نیست و حتی شهرهایی هست که نسبتا بزرگند ولی برای یک دندانپزشکی ساده و یا یک بیماری پوستی  مجبورند از شهری به شهر دیگر بروند و اتفاقی که می افتد این است که مثلا اگر هزار تومان خرج فلان شهر محروم شود تااشتغال ایجاد شود به شهرشان رسیدگی شود که جای قابل تحملی برای زندگی باشد ان جوان ساکن ان شهر مهاجرت نمی کند و در همان شهر خودش می ماند و زندگی می کند ولی ما ان هزار تومان را هزینه نمی کنیم و ان جوان از شهرشان به تهران  می اید انوقت ما باید ده هزار تومان هزینه ساختن خیابان مترو پل هوایی خیابان و پارک کنیم تا شهر به هم نریزد از مشکلات اجتماعی و فرهنگیش هم می گذرم حرف زیاد است ولی در همین حد کافی است فقط بگویم که قرارمون این نبود ملتی که اینقدر هزینه پرداخته این تبعیض در شان او نیست....

 

من می دانم که این وبلاگ در بین ایرانیان خارج از کشور خوانندگانی دارد می خواستم یک سوال از این هموطنان عزیز بپرسم! اگر شما بعلت مشکلات اقتصادی و یا تحصیل و یا بیکاری از کشور مهاجرت کرده اید که هیچ! ولی اگر مثلا در شمال تهران زندگی می کردید ثروتمند بوده اید شغل خوبی داشته اید دلیل اینکه خانه و زندگیتان را فروخته و مثلا به اروپا مهاجرت کرده اید چیست؟! چه چیزی در خارج از کشور هست که در ایران نیست؟ اگر پول داشته باشید اینجاهمه چیز فراهم است بهترین گوشت بهترین میوه بهترین رستوران دوساعت با شمال فاصله بیشتر نیست می شود اخر هفته را در شمال گذراند اگر یک ماشین شاسی بلند بخری انوقت می بینی که ایران بهترین جای جهان برای مسافرت است هر کجایش که بروی برای خودش یه دنیایی است مثلا در همین استان اصفهان در تیرماه  و اوج گرما جاههایی هست که دمای هوا به نزدیک چهل و پنج درجه هم می رسد ولی در همان موقع جاهایی در همین استان هست که کولر معنی ندارد و هوا خنک است و جاهایی دیگر در بالادست  زاینده رود که جاده هایش شبیه به جاده های شمال است شاید بزرگترین چالش ازادی های اجتماعی باشد و برخی بخواهند متفاوت زندگی کنند که به نظر من در اکثریت هم نیستند ولی شما اگر پول داشته باشی ان هم حل است در این چند روز که من در تهران و شمال بودم شاهد بودم که خانمهای محترم هر جور که دلشان خواسته بود لباس پوشیده بودند و کسی هم کاری به کارشان نداشت! (می خواستم این جا چیزی را که در شمال دیدم بگویم که با خودم گفتم حالا بعضی کامنت می گذارند که چرا سانسورش نکردی!)

 

اگر توجه کرده باشید در یکی دو دهه اخیر ویلا سازی در مناطق خوش اب و هوا بشدت رواج پیدا کرده و تمام فضای سبز و جنگل های این کشور را به گند کشیده اند تا برای ثروتمندان ویلا سازی شود که در هیچ کجای دنیا یک چنین کاری مرسوم نیست در کشورهای دیگر در جاههای خوش اب و هوا هتل و اقامتگاه می سازند و هر کس چند روزی احتیاج به سفر داشت پول مختصری می دهد و انجا اقامت می کند دلیل گسترش شدید پدیده ی ویلا سازی در کشور این است که اغنیا در حقیقت با خرید ویلا برای خودشان یک حریم خصوصی می خرند که ازادی هایی که شاید در جامعه نباشد در ان منطقه خوش اب و هوا و در پشت درهای بسته برای خودشان فراهم کنند بقیه چیزها هم به همین ترتیب ! یعنی اینکه اگر پول باشد همه امکانات فراهم است من صندوقداری داشتم که دیپلمه بود و همیشه صندوقش اشتباه بود خوب که دقت کردم فهمیدم دلیلش این است که مثلا تفاوت عدد 1001030 را با عدد 1010300 تشخیص نمی دهد! ولی در همین حال اگر پول بدهی بهترین مدارس غیر انتفاعی با بهترین معلمین و بهترین استانداردهای اموزشی در اختیار شماست! اگر خدای ناکرده بیمار شوی بهترین بیمارستانهای خصوصی  با پزشکان کروات زده و پرستاران جوان و خوش اخلاق با تجهیزات پیشرفته در خدمت شما هستند اگر کثیر السفر باشی که تورهای مسافرتی رنگارنگ  با خدماتی متفاوت از تور اروپا و امریکا گرفته تا  انتالیا و پاتایا در خدمت هستند!....همه اینها را گفتم که بگویم اگر پول داشته باشی  نمی گویم ایران بهترین جای جهان است چون من در خارج از کشور زندگی نکرده ام ولی جای نسبتا خوبی برای زندگی است چون غربت هم مشکلات خودش را دارد ولی شرط اول خیلی مهم است! "اگر پول داشته باشی! "اگر هم پول نداشته باشی باید کاری برای خودت پیدا کنی و حداقل حقوق اداره کار حدود 220 دلار در ماه است که ترجیح می دهم زیاد در موردش صحبت نکنم که اوقاتمان تلخ نشود! چون با این پول نمی شود حتی یک اپارتمان ارزانقیمت در شهرهای بزرگ اجاره کرد.....البته یک نکته هست


گاهی اوقات در بعضی وبلاگها می خوانم که مثلا فلان هموطن برای مسافرتی چند روزه به ایران امده و مثلا بشدت از ترافیک و یا برخورد فلان راننده تاکسی و یا صف نانوایی و یا مسائلی از این دست شاکی است دلیلش این است به زندگی در ایران و مشکلاتش عادت ندارند وقتی کسی مثلا بیست سال در کانادا زندگی کرده  می شود یک " ایرانی کانادایی!" یعنی  در کانادا حس غربت دارد به ایران هم می اید به خیلی چیزها عادت ندارد(بخصوص برای بچه هایش) کسی که بیست سال در امریکا زندگی کرده به یک ایرانی امریکایی تبدیل می شود.... یاد پیرمردی افتادم که سالها پیش در مجاورت مغازه اش مغازه ای اجاره کرده بودم  به او "علی عرب" می گفتند دلیلش هم این بود که پدر و مادرش ایرانی بودند شناسنامه ایرانی هم داشت ولی در عراق به دنیا امده بود و بعد از سی سال زندگی در عراق به ایران برگشته بود فارسی را هم با لهجه عربی صحبت می کرد وقتی کسی به او علی عرب می گفت به خودش فحش می داد! دلیلش را که از او می پرسیدم می گفت عراق که بودم به من علی عجم می گفتند ایران که امدم همه به من علی عرب می گویند خودم هنوز نمی دانم  کی هستم!


پی نوشت:در اینجا چند نکته در مورد خرید از فروشگاههای بزرگ می گویم که شاید به درد دوستان بخورد این فامیل ما برای سفر مقداری خرید از فروشگاه شهروند انجام داده بود که برایم جالب بود مثلا یک بسته سی عددی لیوان کاغذی را 9500 تومان خریده بود شاید برایتان جالب باشد که ما یک چنین کالایی را در فروشگاهمان 1800 می خریم و 2200 تومان هم می فروشیم! مشتریهای فروشگاههای بزرگ معمولا دودسته هستند دسته اول افرادی هستند که چندان پول برایشان مهم نیست و فقط می خواهند جایی باشد که جنسش جور باشد و بتوانند خرید هفتگی و یا ماهانه را یک جا انجام دهند که من با این دسته کاری ندارم! ولی بعضی دیگر که در اکثریت هستند برایشان مهم است که خرید با صرفه تر و اقتصادی تری داشته باشند به انها توصیه می کنم از فروشگاههای بزرگ کالاهایی که قیمتش نامعلوم است مثل پلاستیک جات لوازم التحریر لباس ابزار حبوبات بسته بندی....خرید نکنند چون این کالاها اگر گران هم عرضه شوند مصرف کننده متوجه نمی شود چون تنوعش بسیار زیاد است و فروشگاههای بزرگ معمولا این دست اجناس را بشدت گران می فروشند ولی خرید کالاهای روز مره که قیمت مشخصی دارند مثل اجناس بهداشتی  مایع ظرفشویی پودر لباسشویی مواد سلولزی مثل دستمال و پوشک بچه ماکارونی لبنیات....که قیمت مشخصی دارند خرید این گونه کالاها توصیه می شود مثلا شکلات صبحانه 800 گرمی نوتلا در یکی از مغازه های خیابان شریعتی 45000 تومان عرضه می شد که ما 25300 تومان می فروشیم! و یا ادامس تری دنت 4000 فروخته می شد که ما 2800 عرضه می کنیم ادامس فایو که ما 5500 می فروشیم 7500 تومان می فروختند!.....


شاید این پست خیلی به سفرنامه شبیه نبود ولی گاهی اوقات جایی می روی و چیزهایی می بینی که انچیزی که در فکرت شکل می گیرد از حوادث خود سفر مهمتر است این سفر باز هم حرف برای گفتن دارد که نمی دانم فرصت نوشتن می شود یا نه....

 

نظرات 23 + ارسال نظر
ننه صدرا سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 19:31

شعار من از تجربه سه سال زندگی در پایتخت !
یا شمالش زندگی کن یا کلا قیدش رو بزن .
من سال اول منطقه مرفه اش زندگی کردم همچی عالی بود دوسال بعد تو منطقه متوسط به پایینش مثل چی پشیمون بودم .الانم برگردم میرم تو شمالش رهن می کنم .والا

sara شنبه 11 مهر 1394 ساعت 01:13

سلام مجدد...

در مورد جوابتان به کامنت من .... باید عرض کنم که بله ... مهمترین واقعیت غم انگیز درون متن از نظر من این بود که ..... به شرط پولدار بودن ...ایران و تهران می تواند بهترین باشد!... و شاید از نظر دیگران این باشد که ... عدالتی در تقسیم ثروت بین استان های ایران موجود نیست !...

راستش نمی خواستم و نمی خواهم در این مورد زیاد بنویسم ... چون نه من از همه ی ایران اطلاع دارم ...... و نه شما از همه ی مردم ساکن شمال تهران!.... پس اطلاعات هر دو ناقص است ....

فقط این را خدمتتان عرض کنم که ... طبق آمارهای رسمی کشور... تقریبا ۲۴ در صد تولید ناخالص ملی سهم استان تهران است در حالی که این استان نزدیک ۷۰ درصد مالیات کشور را تامین می کند... و این یعنی مالیات های اخذ شده از تهرانی ها ... برای بقیه کشور مصرف می شود ...
البته بنده به کمبودها در دیگر استان ها معترف هستم ... اما این به معنای رسیدگی بیش از حد و خارج از عدالت به تهران و تهرانی ها نیست!!........
این قصه سر دراز دارد جناب مدیر

درود مجدد!
وقتی بودجه و ثروت بیشتری در یک شهر پخش شود در امد مردم در ان شهر و یا منطقه افزایش می یابد و وقتی درامد بالا می رود طبعا مالیات بیشتری هم می پردازند!
البته در مورد دراز بودن سر ان قصه مورد نظر کاملا با شما موافقم!

لیلی پنج‌شنبه 9 مهر 1394 ساعت 17:05 http://leiligermany.blogsky.com

من هم با نظر شما درباره ی زندگی مرفهانه در شمال تهران به جای غربت موافقم
البته این ایرانی هایی که ما دور و برمون و توی شهرمون میبینیم جزء این دسته نیستند و برای یافتن کار و شرایط اقتصادی مطلوب تر مهاجرت کرده اند
ان ایرانی های پولدار نمی دانم کجای خارج زندگی می کنند؟چون بالاخره یادگیری زبان استعداد و حوصله می خواهد وادم پولدار باحوصله ی یادگیری کم است

لیلی خانم کمی در مورد ان مطلب که گفتی ادم پولدار و با حوصله برای یادگیری کم است با شما اختلاف نظر دارم!
من اینجا می بینم که مثلا خانواده های طبقه متوسط به بالا علاقه زیادی دارند که بچه هایشان زبان یاد بگیرند و اغلب بچه های این خانواده ها که به درس و تحصیل علاقه داشته باشند مشغول یادگیری زبان هستند ....
منطقه شمیرانات بالاترین درصد افراد تحصیلکرده در کشور را به خودش اختصاص داده است...

غزال پنج‌شنبه 9 مهر 1394 ساعت 10:22 http://yaldayeshab.blogsky.com

سلاام
پس کجایید مهرداد خان.کم پیدا شدین

درود بر غزال خانم همشهری عزیز
والا دوباره گرفتار درس و دانشگاه شده ایم ولی بزودی در خدمت دوستان خواهم بود....

ازی پنج‌شنبه 9 مهر 1394 ساعت 07:38

ممنون از مطالب جالبتون من همرو دنبال میکنم موفق باشید

ممنون ازی خانم
به امید دیدار بیشتر شما در بخش نظرات!

جیرجیرک چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 22:06

جیر جییییرررررررررر جججییررررررر

دیدم سوت و کور هست اینجا گفتم آواز بخونم

خیلی کار درست و و جالبیه!
صدای جیرجیرک ان هم در سکوت شب واقعا می چسبه!

خب من یک نظر خیلی طولانی نوشته بودم و الان میبینم فقط جمله اولم ثبت شده

امیدوارم فرصت داشته باشید دوباره نظرتان را بگویید....

مهسا سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 21:01

سلام مهرداد خان
نمیدونم چرا چند وفت بود نمیتونستم وبلاگتون رو باز کنم، تا دیروز که بالاخره موفق شدم. من فوبیای این حشره چندش رو دارم و هیچ چیز نمیتونست تو وبلاگ شما بد تر از مواجه شدن با همچین پستی باشه،امیدوارم انتظار نداشته باشید که من اون پست رو خونده باشم...
در مورد قسمت دوم سفرنامه، این واقعا دغدغه ذهنی منه، وقتی میبینم دخترم روز به روز درکش از محیط بیشتر میشه، این فکر برا میاد ک بالاخره یک روز باید به سوالاتی از این دست از طرف دخترم پاسخ بدم، و موندم که بهترین پاسخ چی میتونه باشه!!
در پست آخر هم ممنون که قیمت نوتلا رو گفتین، چون ما هم اینک تهرانیم و امروز تو هایپر استار نوتلا ٨٠٠ گرمی به همین مبلغ فروخته میشد. منم به همسر گفتم که گرون میده اینجا، و به جاش شکلات صبحانه فرمند خریدیم با ١٧٠٠٠ تومن خیلی هم خوشمزس!!!

درود بر مهسا خانم
شاید بهتر باشه والدین خودشون اطلاعات لازم! را در اختیار بچه ها بگذارند تا کنجکاویشان از طریق دیگه تامین نشه!...
اتفاقا من خودم شکلات صبحانه فرمند را به نوتلا ترجیح می دهم نوتلا بیشتر کلاس داره! مگر نه یک شکلات صبحانه معمولیه ....کلا من توصیه می کنم کنسروها و غذاهای خارجی را به ایرانی ترجیح ندهید چون صنایع غذایی ایران با توجه به ذائقه ما تولید می کنند به جز موارد خاص که مشابه مرغوب ایرانی نیست مثل قهوه نسکافه.....
این خیلی بده که وبلاگ من برای شما باز نمیشه لطفا حتما! پیگیری بفرمایید!...

یکی از ایرانیان خارج از کشور سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 01:59

من یک خواننده خاموش قدیمی وبلاگ شما هستم

فقط معرفی کافی نیست ما انتظار داشتیم نظر شما را بدانیم!

sara شنبه 4 مهر 1394 ساعت 23:18

سلام...

خوشحالم که از تهران تعریف کردید!.... از بس همه جا از شهرم بد میگن...یه جورایی عقده ای شدم ...

با تمام مشکلاتی که زندگی در تهران داره ....تا امروز که حاضر نیستم هیچ جای دیگه ایران زندگی کنم ...از اینده هم که کسی خبر نداره....

ولی خداییش زندگی در تهرون ... همون قدر که مزایا داره ... مشکلات هم داره ... مهربان همسر بنده که آرزو داره می تونست در یکی از دهات خوش آب و هوا زندگی کنه ...دور از ترافیک و سروصدا و اعصاب خورد کردن های بی وقفه ی زندگی در تهران....
چون پدر ومادرم اصفهانی هستند و ... خیلی خیلی زیاد به اصفهان میام و میرم ... از وضع اونجا به خوبی تهران خبر دارم ... درسته که اصفهان هم ترافیک هست ... اما از طرفی راه های اون جا خیلی کوتاه تر از تهرانه .... و جا به جایی از شرق به غربش ... چندین ساعت طول نمی کشه...
خیلی موارد میشه از مشکلات تهران گفت ... اما فعلا نمی خوام حلاوت تعریف از شهرم رو خراب کنم !

درود بر سارا خانم....
البته در تعریف و تمجیدم از تهران و همچنین ستایش زندگی در ایران واقعیتی غم انگیز هم پنهان بود که نمی دانم تا چه حد در نشان دادن ان موفق بودم....

مدادرنگی شنبه 4 مهر 1394 ساعت 23:10

منظورتون اینه که با پول میشه فرهنگ رو خرید و فروش کرد؟!!!
.
.
.
ما هرسال,تو روزه تولده تک تک اعضای خونواده جشن میگیریم:-)
تولدامونم فقط تو بهار و زمستونه,تابستون و پاییز,کلا تعطیلیم
ما هیچ تخلفی مرتکب نشده بودیم,فقط از تعداد ماشین های پارک شده حدس زدن که یک پارتی مختلط در حال وقوع است و براش کیسه دوخته بودن که تیرشون به سنگ خورد اما,به هرحال تشویش رو به جمع تزریق کردن

فرهنگ را نمیشه با پول خرید ولی خیلی چیزهایی که شاید ممنوع و زیر زمینی باشد تهیه اش ممکن است! البته در مورد خوب و یا بد بودنش قضاوتی ندارم ...
خوشحالم که تیرشان به سنگ خورد!.......باید از شادیهایمان محافظت کنیم همان کاری که شما به درستی انجام می دهید.....

غزال شنبه 4 مهر 1394 ساعت 22:58 http://yaldayeshab.blogsky.com

سلام همشهری خوبی
والاومن بشدت موافق حرفتونم.مادربزرگ من در یکی از شهرکهای معررف مازندران زندگی میکنه که اکثر همسایه هاشون پولدارهای تهرانی هستن.و برای گردش بهواونجا میان.والا توی این شهرک خانم ها کاملا آزادانه و بدون روسری تردد میکنن و گاها با شلوارک هم دیده شدن! از جمله همسایگانشون یکی از دوستان خانوادگی ما هستن که بهچجرات میتونم بگم 90% کشورهای جهان رو گشتن و کاملا زندگی مرفهی دارن.اگه تو ایران پولدار باشی به تمام تفریحات میتونی برسی.میزان وقتی که برای کار کرطن صرف میکنی خیلی کمتر از زمانیه که یه خارجی صرف میکنه و در عوض کلی وقت مازاد برای ددر دودور خواهی داشت!!

درود بر غزال خانم همشهری عزیز
همانطور که شما هم با مثال خوبتان اشاره کردید ایران برای کسی که از نظر مالی بی نیاز باشد جای خوبی برای زندگی است(البته به نظر من) ولی اگر کسی دستش از مال دنیا کوتاه باشد که زندگی ممکن است واقعا برایش سخت باشد...

سمیرا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 22:16

فقط دوست داشتم بهتون سلام عرض کنم آقا مهرداد

درود بر سمیرا خانم دوست قدیمی

پریا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 19:48 http://athletic-programmer.blogsky.com/

حتما

ممنون!

ساکت شنبه 4 مهر 1394 ساعت 14:36

حالا که خودم یادداشتمو خوندم عذاب وجدان خفتم کرده!!!آخه این چه لحن صحبت با یه دوسته...آقا شرمندگی ما را بپذیرید...قصد جسارت نداشتم..
من نمیدونستم نمیشه کامنت ها رو سانسور کرد. اگه صلاح میدونید کلاً اینو تأیید نکنید...
منظورم از نظر امنیته متروهای ماست...به کجا چنین شتابان؟؟؟و از این حرفها..

چه جسارتی؟! چه عذاب وجدانی؟!
فک نکنم مترو مشکل امنیتی داشته باشه البته من متخصص نیستم....

مدادرنگی شنبه 4 مهر 1394 ساعت 14:29

سلام
مشکلاتی که ما توایران داریم,با پول حل نمیشه.مشکل ما فرهنگ بیمار و سیستم دخالتگره!
ما خودمون یه ویلا تو دهکده ساحلی داریم.جایی که تمام گیلانیا معتقدن هرکی توش زندگی میکنه,از هفت دولت آزاده!اما اینطور نیست واقعا
خرداد ماه,یه تولد خونوادگی توش برگزار کردیم.قبلش لازمه بگم خونواده ی ما به اخلاقیات و ارزش های حاکم بر نظام معتقدن و خیلی روابط و شرایط آزادی نداریم.اما موزیک و پانتومیم و بازیای گروهی,تقریبا یه بخش جدانشدنی از زندگیمونه!
اون جشن تولد,بخاطره حضوره فعال نیروی انتظامی به زهره مار تبدیل شد
جایی که پدر و مادرم بودن,عموها و عموزاده ها و ,,, در واقع یک فامیل به اضافه ی دوستای خونوادگیمون دوره هم بودیم!
این حرکت مسخره,تنها یکی از صدها مزاحمتیه که جو حاکم بر کشور واسه خونواده ها ایجاد کرده و ایران رو از اون حالت ایده آل واسه زندگی,دور کرده
البته,معنی حرفای من اصلا این نیست که حاضرم دور از این آب و خاک زندگی کنم,نه!هرگز!
فقط میخواستم یکی از دلایل فراری بودن مردم رو که شعاع امواجش بسیار گسترده است رو,گفته باشم

درود بر مداد رنگی!
اتفاقا در یک سیستم غلط کارها با پول بیشتر و بهتر پیش میره! این یک قانون است...
ان خاطره ای که در مورد جشنهایتان گفتید غم انگیز بود منتها عجب جشن تولدهای باحالی دارید!....
اگه مشکلی هست باید حل شود چون شاید مهاجرت مشکلات بزرگتری داشته باشد...البته شاید!... من ترجیح می دهم در این مورد با قاطعیت صحبت نکنم چون تجربه اش را نداشته ام....

م شنبه 4 مهر 1394 ساعت 12:24

سلام
مترو کرج طبق آمارهای رسمی ماهی ۱ متر پیشروی داره
اون صندوقدار طفلی مبتلا به نوعی اختلال یادگیری هستن و ربطی به آموزش نداره هزار بار هم متذکر بشید ایشون باز اشتباه میکنن خیلی از این افراد هوش معمولی یا بالاتر دارن .در کودکی با یه سری تمرین به راحتی درمان میشدن کاش به یکی از مراکز دانشگاهی مراجعه کنن به فردی که" رشد و یادگیری" تخصصشان هست

درود بر شما
اتفاقا خودش هم می گفت که در کودکی پیش فعال بوده شاید مربوط به همین مشکل بوده ولی کلا به نظر من کیفیت مدارس دولتی چندان جالب نیست و مثل دوران ما برای بچه ها دلسوزی نمی شود دوران ما معلمین واقعا زحمت می کشیدند

ریحانه شنبه 4 مهر 1394 ساعت 11:41

اولین باری که از مترو تجریش استفاده کردم، برام سوال بود با این همه کندن چطور به نفت نرسیدن؟

حالا شما تصور کن چقدر هزینه شده که این تونل تا این عمق پایین بره ....

حامی شنبه 4 مهر 1394 ساعت 11:31

اقای مهرداد خان در رابطه با بحث مترو که فرمودید دقیقا خارم هست سال 79 میگفتن که سال 84 پروژه تکمیل میشه همیشه میگفتم یعنی ما تا اون موقع زنده ایم . ولی الان مطمئن شدم که نه بابا زنده ایم این پروژه به سر انجام نرسید
در رابطه با بحث مهاجرت که فرمودید هم که صد در هزار با شما موافقم واقعا اگر کسی بخواد زندگی کنه و پیشرفت کنه همین جا هم میشه اما ما متاسفانه به این عادت کردیم که مرغ همسایه غازه . همه هم وطن هامون بی فرهنگ هستند ولی نمیبینیم ما هم جزئی از این بی فرهنگی هستیم . نمیدونم ما ایرانیا آزادی را چی تنعریف می کنیم . چند وقت پیش بود داشتم ی مطلب میخوندم یکی از دانشگاه های معتبر اون طرف آبی پوشیدن شلوارهای زخمی(پاره حالا هر چی ) ممنوع اعلام کرده دقیقا گفتم اگر این اتفاق ایران بود همه میرفتن تحسن میکردن ایران آزادی نیست . در حالی که امنیت ایران مثال زدنیه .
و اما در رابطه با بحث سانسور خیلی زود جبهه نگیرید . این را به این علت عنوان کردم که شاید خواننده داشته باشه اینجا که هنوز شامل بلوغ فکری نشده باشه و خوب قدر مسلم میتونه ی برداشت و الگو برداری نادرست و در کل هنجار شکنی بکنه . وگرنه قصد جسارت نداشتیم.
در ضمن شما که مدیر فروشگاه هستید و با علم مدیریت آشنا هستید واقعا چی میشه که پرسنل ی فروشگاه هنوز نمی دونن مشتری ها سرمایه فروشگاه هستند و یکمی بحث مشتری مداری را با هاش آشنا باشن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این مسئله را توی یکی از فروشگا های زنجیره ای که اتفاقا توی شهر شماسترابه وضوح دیدم و واقعا متاسف شدم برای مسئولینی که اینقدر توی انتخاب هاشون ضعیف عمل میکنن

والا من جبهه نگرفتم اتفاقا به نظر شما که یکی از خوانندگان این وبلاگ هستید احترام گذاشته و بر خلاف میل درونی این پست را سانسور کردم گرچه وبلاگ من جایی نیست که برای افراد نابالغ جای جذابی باشه....
در مورد ان چیزی هم که در مورد پوشش فرمودید کمی با شما اختلاف نظر دارم ....
اگه پست را دقیق خوانده باشید من گفتم که زندگی اینجا برای طبقات بالا اسان است مگر نه برای اغلب مردم پیشرفت کاری مشکل و طاقت فرسا ست که امید داریم تدریجا بهبود یابد....
ممنون از لطف و تذکری که دادید و ما هم به ان توجه کردیم....

ساکت شنبه 4 مهر 1394 ساعت 11:31

درود بر آقا مهرداد.
آقا چرا دائم ما رو تهدید میکنی؟؟؟؟؟؟ خب بنویس دیگه...خب آدم رو اهلی میکنید بعد تهدید میکنید میرید....چرا؟؟؟
لحن تندمو ببخش، شرمنده، دلم این چند روز بدجوری از هم جنسات گرفته...
من اهل خرید از هر فروشگاهی نیستم، اگه هم مجبور شم جنسهایی رو میخرم که قیمت واقعی اش رو میدونم.
در مورد زندگی کردن در تهران هم واقعاً درست میگید.منم به شدت موافقم.واقعاً هیچ جا تهران نمیشه.(البته یه چیزی بگم، این مدت هر وقت میخوام سوار مترو شم، با کل خانواده خداحافظی میکنم، آدم نمیدونه به چی میتونه اعتماد کنه، اگه صلاح دیدید این جمله رو سانسور کنید، دعوا نشه)
امیدوارم روزهای شاد و قشنگی تو پاییز داشته باشید..(حتی اگه عاشقانه نبود)

درود بر ساکت!
والا من اهل تهدید و ارعاب نیستم ! بنده مخلص همه دوستان هستم!
اینکه گفتی هر وقت سوار متروی میشم با خانواده خداحافظی می کنم چندان متوجه نشدم در ضمن جهت اطلاع در بلاگ اسکای نمی شود کامنتها را سانسور کرد!
من هم پاییزی زیبا و شاد را برای شما ارزو می کنم....

عطیه شنبه 4 مهر 1394 ساعت 10:20

انشالا که فرصت میشه
به شدت با نوشته هاتون موافقم.
یه چیزی وجود داره، به عنوان "ترین" . به نظر من مسئولین ایرانی فقط به دنبال این هستن. بزرگترین، طولانی ترین. اگر شما به مترو تجریش سری میزدید، میدید که نزدیک هسته کره زمین ساخته شده. 10تا پله برقی خیییییلی طولانی رو باید بیاید بالا که تازه 2طبقه زیر زمین برسید و اون بزرگترین ایستگاه مترو خاورمیانه هستش. اما به کیفیت کاری ندارن که مثلا روزانه چقدر باید معطل قطار بشی. احتمالا شهرای دیگه همچین "ترین"ی نمیتونن بسازن که وضع اینجوریه

اتفاقا در ان چند روزی که تهران بودم از مترو تجریش استفاده می کردم چون محل اقامت ما نزدیک انجا بود ولی باز هم قدرش را بدانید مترو وسیله بسیار خوب و کارامدی برای حمل و نقل است که فعلا که ما فقط اینجا تابلو ها و وعده هایش را داریم ولی از خودش خبری نیست!...

ریحانه شنبه 4 مهر 1394 ساعت 09:57

سلام همشهری
محله ما همین آدامس تریدنت رو 3000 تومن میفروشه و میگه ارزونتر از همه جاس عجباااااااا

درود بر ریحانه خانم
باز هم به نظر من 3000 منصفانه است...

پریا جمعه 3 مهر 1394 ساعت 21:33 http://athletic-programmer.blogsky.com/

این پست رو که خوندم، حس کردم بابام نوشتتش :))
بابامم معتقده که ادم میتونه بهترین زندگی رو توی ایران داشته باشه و خیلی راحت تر از جاهای دیگه پول در بیاره و هروقتم دلش خواست به هر جا که خواست سفر کنه.

سلام بنده را به پدرتان برسانید!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.