داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

عروسی!


 

 

یکی از دوستانم مسئول خرید یکی از باغ تالارهای معروف اصفهان است که در منطقه اتشگاه واقع شده که یکی مناطق خوش اب و هوای شهر ماست  که باغهای زیادی انجا واقع  شده و عروسیها و مجالس سنگینی در ان برگزار می شود داستانهای جالبی از عروسیها و مراسم های انجا می گوید از فلان خواننده می گوید که برای یک ساعت خواندن در فلان عروسی ده میلیون تومان می گیرد و از فلان شومن که نیم ساعت جوکهای تکراریش را برای حاضرین گفته و بیست میلیون تومان طلب می کند تا گروههای ارکستر با دی جی های گرانقیمت....

ایشان برخی خریدهای تالارشان را از ما می کند و همین امروز یرای خرید یک مجلس عروسی به فروشگاه امد مثلا ما یک نوع شربت فرانسوی در فروشگاهمان می فروشیم به نام "تیزر" که در طعم های مختلف هست ولی نوع نعناعی ان طرفدار بیشتری دارد او این شربت را از ما می خرد و در یک لیوان پایه دار خوشگل می ریزد و یک پر نعناع هم داخل ان می گذارد و یکی دوتا شربت دیگر هم با ان مخلوط می کند که هم خوشرنگ شود و هم طعم خاصی پیدا کند و در عروسی های گرانقیمت به میهمانها به عنوان"کوکتل" می دهد و هر لیوانش را 12000 تومان با صاحب مجلس حساب می کنند! در حالیکه مایه اولیه ان کمتر از 2000 تومان است! در حالیکه عنوان کوکتل کلا برای این نوشیدنی اشتباه است چون ان نوشیدنی که به نام کوکتل در بارهای غربی عرضه می شود یک نوشیدنی الکلی است که این شربت ایشان طبعا فاقد الکل است ولی بالاخره وقتی بخواهی دوازده هزار تومان برای یک لیوان شربت بگیری باید یک اسم دهن پر کن استفاده کنی!...

همین امروز می گفت یک عروسی خیلی مفصل قرار است جمعه برگزار شود از او در مورد گروه ارکسترش پرسیدم که او گفت نخیر! صاحب مجلس بشدت مذهبی است و از موسیقی و این حرفها خبری نیست و حتی هشدار داده که مواظب باشیم هیچ موسیقی به جز مداحی نباشد چون میهمانان ویژه ای دارد که اگر هر گونه موسیقی  مبتذلی به گوششان بخورد مجلس را ترک می کنند! و در مورد تداخل مردان و زنان در باغ هم بشدت تذکر داده است در مورد تشریفات نکات جالبی می گفت....اول  اینکه هزینه کل مجلس را که بیش از صد میلیون تومان در قراردادشان بوده را پدر عروس تقبل کرده است! و ظاهرا  ایشان بسیار ثروتمند هستند و  از او پرسیدم مگه در این میهمانی چه خبر است که قرار است صد میلیون تومان خرج شود او گفت از شامش که خبر ندارم ولی فقط بگویم قرار است پنجاه نوع ابمیوه در میهمانی سرو شود! و ما هم رفته ایم و با یکی از ابمیوه فروشیهای چهار باغ صحبت کرده ایم که دستگاهها و وسایلش را بیاورد و این ابمیوه ها را برایمان تهیه کند و یک توپی مخصوص پرتاب فشفشه در باغ داریم که یک گلوله داخل ان می گذاریم و انرا که شلیک می کنیم فشفشه تا ارتفاع زیادی بالا رفته و منفجر می شود و چتری از گل در اسمان تشکیل می شود هر گلوله فشفشه را ما هفتاد هزار تومان می خریم ولی قرار است ما برایشان هفت فشفشه شلیک کرده و دومیلیون تومان فقط بابت اتش بازی از انها پول بگیریم! یک سرویس بزرگ نقره هم کرایه کرده اند که در سفره برخی غذاها را در ظروف نقره بگذاریم و ....

دخترانی در این مملکت هستند که برای تامین جهیزیه شان با این اداب و رسوم احمقانه ای که ما داریم مجبور به چه کارهایی می شوند که نمونه اش را در پست قبل گفتم و از ان طرف مدعیان ریاکاری  که برای یک لیوان شربت دوازده هزار تومان پول می  دهند و فکر می کنند ادمهای خوبی هم هستند و قرار است با فقط رعایت برخی اداب و شئونات سطحی به بهشت بروند...

بد نیست یک خاطره جالب دیگر هم از ایشان بگویم....ایشان می گفت یکبار یک عروسی در تالار بر گزار شد که صاحب مجلس از شهر و قوم....بودند عروسی پر شوری بود که بخصوص زنها لباسهای محلی خیلی زیبا و رنگارنگی پوشیده بودند ایشان می گفت ما برای ورود عروس و داماد معمولا اداب و مراسم خاصی برگزار می کنیم از جمله چند دختر کوچک با لباسها خاص و منقل اسفند همراه با نواختن دف و دایره به استقبال عروس و داماد می روند و .....ولی ایندفعه عروس و داماد خیلی دیر رسیدند و وقتی هم امدند ماشین عروس هم که یک تویوتا لندکروز گنده بود! بسرعت داخل باغ پیچید و در همان حال اقای داماد هم با یک اسلحه شکاری! از ماشین پیاده شد و در حالیکه فریاد می کشید مرتب شلیک هوایی می کرد و به طبع ان هم چند ماشین مدل بالا هم داماد را همراهی می کردند که تعدادی جوان در انها بود که انها هم از ماشین پیاده شده و دیدم انها هم مسلحند! و مثل فیلمهای وسترن دور عروس و داماد حلقه زدند و شروع به تیراندازی هوایی کردند! .....ایشان می گفت بین ورودی باغ تا ساختمان تالار فاصله نسبتا زیادی است که این فاصله را با وسواس فراوان باغچه های زیبا و اب نماهای باشکوه درست کرده ایم که میهمانان باید از ماشین پیاده شده و بعد پیاده روی  از ان جاده رویایی و زیبا به ساختمان تالار وارد شوند ولی بعد از اتمام تیراندازی ها داماد بسرعت سوار ماشین  شاسی بلند و قدرتمندش شد و با ماشینش از تمامی باغچه فضای سبز و حتی اب نمای باغ عبور کرد و خودش را به ورودی تالار رسانید! و اقای داماد با عبور با ماشینش از ان مسیر پیاده رو تمامی فضای سبز باغچه و اب نمای باغ را ویران کرد! بعد هم که ما با عصبانیت شدید به این کار او اعتراض کردیم پدر داماد با عصبانیت بیشتری جواب داد:امشب عروسی پسرم است پولش را می دهم! و از انجایی که همگی یه چیزهایی هم خورده بودند و مست بودند و در ضمن مسلح هم بودند ترجیح دادیم ساکت بمانیم تا عروسی تمام شود  و این درس عبرتی شد که نباید به هر کسی  تالار را اجاره دهیم حتی اگر پول خوبی هم بدهد....


پی نوشت:می خواهم گاهی از اشتباهاتی  که گاها مرتکب می شوم هم بگویم که یک وقت دوستان فکر نکنند من هرکول هستم! چند شب پیش یه یک پیتزا فروشی رفتم و پیتزایی سفارش دادم که از انجا که در پست" اعتراض "هم گفتم اگر نقصی دیدم خودم را ملزم به اعتراض می دانم به صندوقدار پیتزا فروشی خیلی مودبانه بخاطر مسئله ای معترض شدم که ایشان بسیار با بی ادبی بر خورد کرد و بنده هم کمی عصبانی شده و صدایمان را بلند نمودیم و بحث کمی بالا گرفت و با توجه به اینکه چند مشتری هم انجا نشسته بود کار اشتباهی بود و من که خودم کاسبم نباید این اشتباه را مرتکب می شدم که البته اخر سر از صاحبش معذرت خواهی کردم ولی تا مدتی واقعا ناراحت بودم....بالاخره گاهی اوقات ادم اشتباه میکنه و کاری هم نمی شه کرد و چه خوبه که درس بگیریم و توفیق انرا داشته باشیم که اشتباهاتمان انقدر بزرگ نباشد که جبرانش مشکل باشد...


یک سوال!: بنده ارشدمدیریت گرایش بازاریابی قبول شده ام و همانطور که می دانید با این وضع اموزش عالی ما به هیچ وجه افتخاری محسوب نمی شود! این را می گویم که خودتان را برای تبریک به زحمت نیندازید! فقط اگر می توانید به چند سوال بنده جواب دهید اول اینکه اگر دوستان اطلاعی از این رشته دارند بنده را راهنمایی کنند دوم اینکه از انجا که بنده بشدت با کمبود وقت مواجهم و در حقیقت صبح تا شب سر کارم می خواستم بدانم  چند روز در هفته باید به دانشگاه بروم و درس خواندن در یک رشته ارشد علوم انسانی چقدر وقتگیر است در مورد سختی ها و وقتی را هم که برای پایان نامه لازم است اگر دوستان اطلاعی دارند بفرمایند

نظرات 35 + ارسال نظر
رهگذر سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 10:30

نمیدونم چی میشه یهوووویی من امروز بیام اینجا و یهوووووویی همه چیزایی که برای من مهم هست پست های شما باشه و یهوووویی ی عالمه غصه بخورم و یهووووویی از این همه بی عدالتی دلم بگیره و یهووووووویی بگم خدایا چرا ساکتی

المیرا سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 13:51

سلام اقا مهرداد بابت قبولی ارشد هم با تاخیر تبریک میگم به نظرم حتما ادامه بدین دوسال چیزی نیس چشم بهم بزنی تموم شد رفت .
کلاساش هم هفته ای یکی دوروز بیشتر نیس حیفه اینهمه خوندین بالاخره زحمت کشیذین ارشد رو هم بگیرید و خلاص .
انشالله موفق باشید

درباره پست هم نظری ندارم شما خودتون هر انچه که درست بود نوشتید کاملا موافقم امان از اختلاف طبقاتی تو همه مرکز استان ها مثلا ما که ساری هستیم خانه ایرانی داره برای بچه های بد سرپرست و وضعیت مالی شونم افتضاحه بچه های کار هم هستن البته الان دیگه براشون خانه اشتغال راه اندازی کردن که دیگه بیرون کار نکنن بهشون اموزش میدن کار یاد میگیرن بعدش می فروشند.و اینکه براشون کلاس های تقویتی و نقاشی وفوتبال هم میذارن خیلی ها مدرسه رو نصفه نیمه رها کردن ولی دوباره دارن ادامه میدن یه دختربچه هس که در اثر سوءتغذیه رنگ موهاش تغییر کرده نارنجی شده !!!! خیلی دلم براش میسوزه .انوقت امثال اون ادما تو ناز ونعمت دارن زندگی میکنند هعععععی :(((
خدایاااا اینا رو هم دریاب :(((((((

درود بر المیرا خانم و ممنون از تبریکتون راستش من بالاخره تصمیمم را گرفتم و نام نویسی کردم
مطلبی که در مورد ان دختر بچه گفتید واقعا ناراحت کننده بود....واقعا ادم چی بگه از این همه تبعیض و بی عدالتی....

مریم یکشنبه 15 شهریور 1394 ساعت 10:09

ای کاش همگی دیدمون رو به زندگی باز تر کنیم مرسی از پستهای زیباتون ادم رو به فکر وادار میکنه

ممنون مریم خانم...
شما لطف دارید...

ققنوس شنبه 14 شهریور 1394 ساعت 14:13 http://ghoghnooshope.blogfa.com/

متشکرم از لطف‌تون... شرمنده می فرمایید.....ما بزرگواری و فرهیختگی شما را سرلوحه خودمون قرار می‌دیم...انشا.. موفق باشید.

ممنون دوست عزیز....
شما لطف دارید و امیدوارم مانند شما در ارشد موفق باشم

ققنوس شنبه 14 شهریور 1394 ساعت 13:06 http://ghoghnooshope.blogfa.com/

راستی تحصیل در مقطع ارشد دید انسان را درباره مطالعات علمی کمی تغییر می‌دهد. به نظرم ارزش وقت گذاشتن دارد.

اتفاقا نظر شما برایم ارزش دارد چون شما با توجه به شاغل بودن مشغول تحصیل ارشد در یکی از دانشگاههای خوب و با معدل بالا هستید و راهنمایی های شما برای من بسیار ارزشمند است...

ققنوس شنبه 14 شهریور 1394 ساعت 13:04 http://ghoghnooshope.blogfa.com/

درود آقا مهرداد گل
تبریک به خاطر قبولی در ارشد... به نظر من حتما بخون و تردید را کنار بگذار. احساس می کنم عنوان رشته تحصیلی با عنوان شغلیت کاملا همخوانی داره...از این به بعد هم می تونی اداره فروشگاه را به روش‌های علمی پیش ببری... هر چند همین الان هم با شما از هوش و مطالعه برای پیشبرد امور بهره می‌برید.
با شناختی هم که ما از شما به دست آوردیم تشنه یادگیری و جستجوگری هستید پس بروید به دنبال یافته های جدید.
در مورد پست هم باید بگم بیشتر از خود پست کامنت ها و پاسخ
های شما برام ارزشمندتر بود.
مقاومت در برابر ندزدیدن بیت‌آلمالی که زیر دستان ماست و همچنین بخشیدن اموال به حق و یا ناحق‌مان یک قلب بزرگ می خواهد که شاید در سینه هر کسی نباشد.
شاید اعتراض من و شما به این اسراف‌ها بیشتر از افراط و ریا به دلیل نحوه دست‌یابی آنها به این پول‌ةای بی‌زبان باشد. شاید اگر حس مان خالص بود که پولی است بدون اما و اگر این همه برایمان بولد نبود.
تا جایی که می‌دانم در حال حاضر پول درآوردن آن قدر سخت است که کسی به آسانی یک شبه میلیاردر نخواهد شد. مگر اینکه استثنایی اتفاق افتاده باشد یا ارثی رسیده باشد.
آن پول های واقعی و علیه سلام که از پدر به پسر رسیده و یا زحمت فراوانی برایش کشیده شده هم فکر نمی کنم به این راحتی ها خرج کردد. معمولا حساب کتاب دارند و معقولانه خرج می‌شوند... در اطرافمان چند نمونه‌آی از این انسان‌ها سراغ داریم.

درود بر دوست عزیزم
کاملا درسته...
مشکل این نیست که یک نفر با پولش حال کنه بلکه مشکل اینه که به نظر میرسه بعضی پولها و اشخاص مشکوکند! و تازه مدعی هم هستند مگر نه به قول شما پولی که اینقدر به سختی به دست می اید افراد اینگونه اسراف نمی کنند...

ریحانه شنبه 14 شهریور 1394 ساعت 11:47 http://aa88n89.mihanblog.com/

سلام همشهری
امروز اتفاقی با مبتون اشنا شدم
پست عروسی را خوندم
جالب و قابل تامل بود

درود بر همشهری و دوست جدید...
ممنون از لطف شما و اماده خواندن نظرت خوبتان هستم....

سها شنبه 14 شهریور 1394 ساعت 03:12

سلام آقا مهرداد
تبریک میگم . من فکر میکنم افراد برای بعد از دوره لیسانس برای ادامه تحصیل باید بدونند که هدفشون از ادامه چیه و حیطه کاری ذهنی و علمی رو محدود کنند بعد دنبال هدف برند. کاری که اکثرا نمیکنند!
دلیل اینکه اکثر پایان نامه ها تو کشور ما در حد کپی و پیس و یا فاقد ارزش اجرایی هست همینه .چون فقط به صرف مدرک دارند اون پایان نامه رو ارائه میدن . ولی در مورد شما با توضیحاتی که خودتون از کار و رشته های تحصیلیتون دادید مشخصه که دارید هدفمند کار میکنید. بهترین کار این هست که از دوره ارشد برای از بین بردن ضعف های کاریتون نهایت استفاده رو ببرید و در این زمینه خودتون رو به چالش بکشید. سخته و زمانبر ولی اثری که بر کار و دید شما میگذاره انکار نشدنی هست. ضمنا سعی کنید هر تئوری رو با عمل همراه کنید. مثلا در فنون بازاریابی ای که بررسی میکنید حتما روی شرکت های خارجی با برند معروف به خوبی مطالعه داشته باشید اولش شاید نا امید کننده به نظر برسه که ما کجا و آنها کجا ولی ایده های جالبی توش وجود داره که میشه مطابق با شرایط خودمون تغییرش بدیم. و نکته آخر اینکه از نظر من در دوره ارشد چیزی بهتون یاد نمیدن این شمایید که باید علم رو جذب کنید.
موفق باشید

درود بر سها خانم
نکات ارزشمندی گفتید دوستان من هم به من گفته اند که در ارشد چیز خاصی نیست مگر اینکه خود دانشجو تلاش کند ولی چون این گرایش مرتبط با شغل من است شاید برایم ملموستر باشد
ممنون از راهنمایی خوبتان...

ندا بانو پنج‌شنبه 12 شهریور 1394 ساعت 23:53

سلام اقای مهرداد
وقتتون به خیر
تبریک بابت قبولی در دانشگاه
فقط من یه کم گیج شدم الان..
تا جایی که من جسته و گریخته از مطالبتون متوجه شدم رشته ی کارشناسی تون مکانیک بود...
بعد ظاهرا برای ارشد یکی از رشته های حوزه ی انسانی رو میخوندین
اونم فکر کنم پیام نور بود..درسته؟
اونوقت الان مجددا قصد گرفتن ارشد تو یه رشته ی دیگه رو دارین؟

درود بر ندابانو
من دوتا لیسانس دارم لیسانس مکانیک و مدرکی هم که اخیرا گرفتم کارشناسی مدیریت بازرگانی بود و الان ارشد بازریابی قبول شده ام....

رضوانه پنج‌شنبه 12 شهریور 1394 ساعت 11:52

نمردیم دیدیم گوش کردن به موسیقی حرامه بعد اسراف حلال

همه حرفا گفته شده بنده دیگه عرضی ندارم

اقا مهرداد تبریک میگم موفق باشید

ممنون رضوانه خانم...
شما لطف دارید...

آسو پنج‌شنبه 12 شهریور 1394 ساعت 09:14

منم منظورم همون ریاکاره بودآقامهردادوگرنه حرف شمادرسته.به مذهبیون هم برنخوره من خودم هم مذهبی هستم ازاون لحاظ بگین.

البته من هم می دانم شما نظرتان همین بود فقط برای رفع سوء تفاهم خوانندگان عرض کردم....
متاسفانه برخی مدعیان با رفتارشان دید مردم را نسبت به مذهبیون کدر کرده اند...

مهندس جان پنج‌شنبه 12 شهریور 1394 ساعت 00:37 http://mohandesjan.blogsky.com

موفق باشید

ممنون مهندس جان

آسو چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 18:54

سلام آقا مهردادبهتون تبریک میگم ان شا...تمام مراحل زندگیتون موفق باشید
چی بگم این قددردزیاده سکوتوبرحرف زدن ترجیح میدم همین روزاهم دوست من ارشد قبول شدولی به خاطرمشکلات مادی حتی نتونست ثبت نام کنه حالامذهبیون محترم هرجوردلشون میخادعروسی بگیرندباباباپول همین فشفشه دوست من میتونست ادامه تحصیل بده ...................افسوس

درود بر اسو خانم....
دوست من اجازه بدهید اینگونه همه را با یک چوب نرانیم....
مذهب لااقل در اخلاق ادمها را به خوبی و درستی دعوت می کند پس کسی که ظاهرش مذهبی ولی رفتارش ریاکارانه است نامش یک انسان مذهبی نیست اگر هم من انتقادی کردم از ریاکاران است نه لزوما مذهبیون واقعی گرچه من با بسیاری از افکار انها موافق نیستم ولی قطعا بعنوان ادمهای با اخلاق قابل احترامند و با ریاکاران متفاوتند و باید مواظب باشیم بخاطر رفتار نادرست بعضی ها به اعتقادات کسی توهین نشود....

عطیه چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 15:23

من 1حرفی با " یه رهگذر دارم" اولا که همه مثل هم نیستن. توی هر قشری خوب و بد هست. من نمیدونم چرا شما به دل گرفتید. آدم باید اگر کاری میکنه برای خدا باشه فقط.
دوما، آدم از کسانی که خیلی مذهبی هستن یا ادای مسلمونا رو در میارن بیشتر توقع داره. برای اینکه اینها به نوعی نماد جامعه ی انسانهای شریف هستن و اگر اینها خطایی بکنن این خطا به پای اسلام یا ائمه گذاشته میشه. من 1روحانی و پیش نماز رو میشناسم که مشروب میخوره. حتی بلد نبود این جمله که خدا از حق الناس نمیگذره اما از حق خودش میگذره رو درست بگه و برعکس گفت. کسی رو میشناسم که از افراد سرشناس مملکت هستن، بسییییییییییاااااااار مثلا متدین، و بسیار رده بالا. اما وقتی کنارش می ایستی حرف بزنی همش موذبی؛ اینقدر که چشمش ناپاکه. ماه رمضون توی شرکت همه رو مجبور میکنن که توی نماز جماعت شرکت کنند و صدای صوت قرآنشون تمام 4طبقه رو پر میکنه اما میبینم که میلیون میلیون از پول بیت المال داره ب جیب میزنه.خدا شاهده که اگر ادعای مسلمونی نداشتن ذره ای ناراحت نبودم که این مشروب میخوره یا اون حق الناس. میگفتم مثل بقیه آدمان اما اینا فرق دارن. باید مواظب اعمالشون باشن. گفته شده که "خدا کسانیکه راه نیکی رو میبندن هیچوقت بخشیده نمیشن" این افراد همونها هستن که نظر بقیه رو نسبت به اسلام عوض میکنن. اما بازهم ب خودم اجازه نمیدم این افراد رو ب کل روحانیون یا مذهبیا تعمیم بدم لطفا شما هم بی تعصب ب این جریان نگاه کنید

Dokhtar چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 07:33

جناب آقای مهرداد اول از همه قبولی تون رو در آزمون کارشناسی ارشد تبریک می گم و امیدوارم تا مرحله ی دکتری پیش برید.
در مورد پست یاد عروسی یکی از آشنایان افتادم که عروس و داماد با هلی کوپتر وارد مجلس عروسی شدند. :-)))
تو یکی از کامنت ها خوندم خانمی فرموده بودن یک وانت و نیم جهیزیه! عزیزم در مورد یک وانت و نیم نظری ندارم، دوست صمیمی ام یک ماه پیش جهیزیه اش را با کشتی وارد ایران کرد. آیا دوست صمیمی ام خارجی بود؟؟؟ خیر! فقط ترجیح داده بود کل جهیزیه را از امارات و بخشی را از هند خریداری کند.
در مورد انسان های مذهبی و انسان های ریاکار هم نمی دونم چی بگم چون متاسفانه هیچ کدام از دو مورد در اطراف بنده یافت نمی شود. اما در مورد انسان های مرفه می تونم بگم که مرفهین واقعی هیچ وقت مال و منال خود را بر سر دیگران نمی زنند و عروسی ها انقدر secret هست که کسی متوجه جزییات آن نخواهد شد.چند سالی هم هست که عروسی ها را در استانبول، آلانیا و یا کشور های اروپایی برگزار می کنند و برعکس فیلم ها و عکس هایی که در اینستاگرام می بینید این مجالس کاملا خصوصی و ساده است و خیلی هم بهتر:-))) فقط بدیش هزینه ای است که باید صرف رفتن به آن کشور بکنیم که no matter واقعا چه می شه کرد. هم سفر است و هم عروسی.

ممنون دوست خوبم از تبریکتان...
اوردن جهیزیه با کشتی و عروسی با هلیکوپتر!
همانطور که شما هم گفتید بیشتر تازه به دوران رسیده ها می خواهند ثروتشان را به رخ بکشند و شاید ثروتمندان اصیل بیشتر به قول شماsecret بودن را ترجیح می دهند...

آبانی چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 03:04

سلاام خوبین؟

اول از همه چون خیلی خوشحال شدم که ارشد قبول شدین,پس اول تبریک میگم از رشته ای که شما قبول شدین اطلاعی ندارم ولی فکر نمیکنم بیشتر از دو روز در هفته وقتونو بگیره مخصوصا اینکه تعداد واحدا خیلی کمه! پایان نامه هم خب مثل بقیه مقاطع یکم دوندگی داره اما با شناختی که از شما دارم مطمنم که از پسش برمیاید,من خیلی خوشحال شدم,,چون خودم دارم میخونم برا ارشد امسال!


من که از این جور تشکیلات به معنای واقعی متنفرم!اغراق که ادم بگه دوست نداره این ریخت و پاش هارو ولی بنظرم بجای اینکه ادم همه چیز رو برا خودش بخواد خوبه که دوست داشته باشه با اون هزینه دو تا جوون دیگه هم سرو سامون بگیرن لذت این خیلی بیشتره تا ى شب که همه میخورن و میریزن بعدش میرن پشتتم حرف در میارن..!

مگه داریم کسی رو هم که اصلا اشتباه نکنه!هممون انسانیم و جایزالخطا

درود بر شما و اگه حال بنده را پرسیده باشید باید بگویم فعلا بد نیستم یعنی نه خوب و نه بد و در حقیقت در حال حاضر معمولیم!
ممنون از تبریکتون من هم فک می کنم به غیر از پایان نامه فک نکنم مشکل خاصی باشه برای همین واقعا دلم میخواد ادامه بدم چون شاید در اینده پشیمون بشم در ضمن برای شما هم ارزوی موفقیت می کنم...
همانطور که گفتید ریخت و پاش و اسراف در دنیایی که این همه محتاج هست پذیرفته نیست در عین اینکه حق هر ادمی است که از ثروتش استفاده کند ...

ثابت چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 02:36

سلام من خواننده ی پروپاقرص وبلاگ تون هستم و تمام پستای قبلی که تو وبلاگ قبلی هم بود رو خوندم ، می خواستم فقط تشکر کنم و بگم من هر روز میام ببینم پست جدید گذاشتید یا نه و این چند وقته که اومدید اینجا خیلی سریعتر پست میذارید و من از این بابت می خواستم یه تشکر خیلی خیلی خیلی ویژه ای دوباره بکنم .... در واقع اینقدر ذوق زده شدم از اینکه دوباره پست گذاشتید که هنوز نخونده اول اومدم تشکرات ویژه مو بگم بعد برم شروع کنم ... دمتون گرم خیلی باحال خاطره تعریف میکنید من عاشق خوندن خاطرات و چیزای واقعی ام ...

درود بر ثابت عزیز!
زکات وبلاگ خواندن گذاشتن کامنت است! پس نظر یادتون نره!
ممنون دوست عزیز

سوسن سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 23:48

سلام کاملاموافقم که واقعانمی دونم چرالااقل به حرفهای خودشون عمل نمی کنن من هم ازین چیزاخیلی دیدم ومتاسفانه هرعروسی که میرم نسبت به عروسی قبل تجملاتش بیشترشده وحتی گاهی فقیروغنی هم نمیشناسه وهمه میخوان ازهم عقب نمونن ودرواقع به کجاچنین شتابان

درود به شما
درسته متاسفانه....فاصله طبقاتی باعث گسترش دیوانه وار تجملات شده و همانطور که یکی از دوستان هم در کامنتشون گفتند ماشین عروس اخیرا به هلیکوپتر ارتقا پیدا کرده است!....

مهندس جان سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 23:40 http://mohandesjan.blogsky.com

سلام
من درباره بخش اخر پستتون نظر دارم
شما باید واقعا ببینید هدفتون از تحصیل چیه؟ اونوقت دیگه تکلیفتون با خودتون معلومه و میدونید که با میزان زمانی که میذارید قراره به کجا برسید و این راضی کننده هست براتون یا نه!
مثلا اگه صرفا مدرکش براتون مهمه میتونید برید و با صرف وقت کم و حتی خریدن پایان نامه مدرکتون رو بگیرید، درست و غلطش با خودتونه.
ولی اگه هدفتون واقعا یادگیری و رشد از لحاظ علمیه، انقدر که بعد از دوسال تحصیل بتونید با رضایت بگید که این دوره براتون مفید بوده و رشد کردید باید خیلی بیشتر وقت بگذارید، و این وقت گذاشتن صرفا به سر کلاس رفتن محدود نمیشه، مطالعه در کنارش مخصوصا تو دوره ارشد لازمه و مطالعه های جانبی که بهتره.
در هر صورت موفق باشید

درود بر شما....
همانطور که شما گفتید باید اول هدف را مشخص کرد من که با چند نفر از دوستانم که ارشد و یا دکتری دارند مشورت کردم همگی گفتند فقط مدرک بگیر و بزن بیرون!...
ممنون مهندس جان راهنمایی خوبی بود...

سام سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 21:38

اگر نرید،دوسال محروم میشید.

درسته سام عزیز...
یا باید حالا انخاب کنم و یا کلا قید ادامه تحصیل را بزنم...

یه رهگذر سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 21:23

من نمیدونم چرا همیشه از قشر مذهبی که صحبت میشه باید به این نکته اشاره بشه که پولدارن؛ اسرافگر هستن؛ و هزار تا صفت زشت دیگه.

اما ما هم ازدواج کردیم. ما هم مذهبی هستیم. از آهنگ هم خوشمون نمیاد.

اما ساده تر از زندگی خودمون هیچ جا ندیدم. الان هم زندگی بسیار ساده ای داریم.

اون کسانی که دنبال بهانه ان تا انگ بزنن به مذهبی ها به ما میگن امل! میگن ندار... فقیر.؛ عقب افتاده، ریاکار و هر صف دیگه ای.

من اصفهانم جناب! وبلاگتون رو هم خیلی وقته که دارم میخونم.

متاسفانه دیدتون صادقانه نیست. یا به عبارتی همه زوایا رو نشون مخاطب نمیدین.
یا اینکه اون زوایا رو نمی بینین... یا اینکه نمیخواین ببینین.

من جهیزیه ام رو به قدری بی سر و صدا بردم که نزدیک ترین هام ناراحت شدن. و علت من هم براشون قابل قبول نبود... که نمیخواستم دخترهای یتیمی که اطراف ما هستن با خودشون فکر کنن که کاش داشتن و مثل من یک وانت و نیم جهیزیه میداشتن.


ما مذهبی ها هر کار بکنیم اشتباهه. چون این مائیم که بدیم. میخواد رفتارهامون مثبت باشه میخواد منفی. در هر حال ما بدیم.

مهم نیست.

گفتم که مخاطب هاتون بخونن. همین

اینکه می فرمایید دیدتون صادقانه نیست خواننده های این وبلاگ توی کره مریخ زندگی نمی کنند پس می توانند حرفهای مرا با دید خودشان از جامعه قضاوت کنند
جهت اطلاع عرض کنم که بنده هم در یک خانواده مذهبی بزرگ شده ام که از اتفاق در بین اقوام بسیار نزدیک روحانی و مجتهد هم داریم پس شاید خانواده بنده هم از جنس شما باشند گرچه من با خیلی از کارهای انها موافق نیستم فقط می خواستم بگویم بنده با مذهبیون کاملا اشنا هستم چون در بین انها تربیت شده ام و هنوز هم خودم را مذهبی می دانم منتها با قرائتی متفاوت از شما....
اینکه می فرمایید من جهیزیه ام را بی سرو صدا بردم ربطی به مذهبی بودن نداره پدر بنده دوستی دارد که بشدت لاییک است ولی تمامی اموالش را که به میلیاردها تومان می رسد به دختران بی سرپرست بخشیده است ....
من از ریاکارن بیزارم و از گفتنش هم ابایی ندارم و ریا کاران و مذهبیون واقعی قطعا با هم متفاوتند....
این که در اخر کامنت گفتید که ما مذهبی ها هر کاری بکنیم اشتباهه و گفتید که مهم نیست اشتباه می کنید....یکبار از خودتان سوال کنید چرا یک چنین دیدی در جامعه ایجاد شده است و اگر با خودتان صادق باشید می بینید که همان ریاکاران هستند که بزرگترین ضربه را به دین و دین مداران می زنند پس بهتره ادرس را اشتباه نروید
ولی اگر فکر می کنید من غیر منصف بوده ام از شما همشهری عزیز معذرت می خواهم چون قرار نیست کسی را برنجانم ولی در عین حال به حرفهایم اعتقاد راسخ دارم

ننه صدرا سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 20:37

از نظر من کسی که این بریز بپاش ها رو داره اصلا ادم مذهبی به شمار نمیاد.ادمی که پیشونیش پینه بسته و مداح بیاره ولی اینطور تجملاتی باش مغایر مسلمان واقعی بودن هست.
خیلی خیلی تبریک می گم موفق باشی.

ایندفعه با نظرتان موافقم!
ممنون ننه صدرا ....

ریحانه سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 18:00

خوب راستش من با دین مردم کاری ندارم. هرکی یه جوری راحته. یکی بدون موسیقی یکی با انواع مسایل دیگه. خوب سلیقست و هر کسی آرامشش در یه چیزه.هیچ ربطی هم به دین نداره. طرف از کودکی اینطوری بزرگ شده و با این افکار، حالا هم اینطوری راحته.

یکی هم پولداره. خیلی پولدار. لذت میبره از اینکه پولش رو برای دخترش یا پسرش خرج کنه. این که خیلی عالیه. چون از این راه میلیون ها تومان وارد جیب صاحب باغ تالار میشه. این یعنی حقوق کارمندها به موقعست و احتمالا چرب تر. این یعنی یه کسبه معمولی که تو خیابون چهارباغ مغازه داره، میتونه در اون شب حسابی درآمد داشته باشه. این یعنی میلیونها تومان از طبقه ی بالا وارد طبقه متوسط جامعه میشه.

اینها چیش بده؟ حالا یه سری روضه ی فلان و ویسار میخونن که ما کلی فقیر داریم. بله داریم. از کجا میدونید دست بده نداره؟ از کجا میدونید چند درصد مالش رو داره میده به نیازمندها. اصلا بر فرض هم نده، زندگی تعادلش خوبه. دلش میخواد از پولش لذت ببره. لذتی که هم عروسی به دهنش شیرینه، هم کیفیشو میبره، هم جیب طبقه متوسط پر میشه.

اینها بد نیست. چشم و هم چشمی بده. این که هر کسی، چیزی که هست رو قبول نداشته باشه بده. بد اینه که من بخوام اندازه دختر پولدار فامیلمون عروسی بگیرم، نه در حد جیب خودم. یا حتی بد اینه که بیام اندازه دختری که هیچی نداره عروسی بگیرم...

یادمه احمدی نژاد که اومده بود سر کار و سفرهای استانیش رو شروع کرد، از همون اول توی بوق و کرنا کردن ببینید چقدر خوبه، خیلی ساده میاد و میره. مثل رییس جمهورهای قبلی نیست که کلی گل و اینا براشون سفارش میدادن.

بابای من میگفتن اتفاقا من اون دوره لذت میبردم. چون پولی که توی دست طبقه ی اشراف هست(منظورم همون بالاسری هاست. سیاسیون و دولت) از این طریق مستقیم توی جیب طبقه متوسط میره. تعریف میکردن از اینکه با فلان گل فروشی اصفهان که یه نفر عادی بود، فلان موقع قرارداد بستن برای گل ها و کلی هم بهش پول دادند. بعد بابام میگفتن حالا همون پول فکر کردید توی این دولت احمدی نژاد نیست؟ هست. اما دیگه وارد جیب طبقه متوسط نمیشه. همونجا توی جیب خودشون میمونه.

ریحانه خانم به نکات خوبی اشاره کردید که جواب به انها یک پست می خواهد...
ببینید من خودم کاسبم و از اتفاق از ادمهای پولدار که طبعا مشتریهای خوبی هستند خوشم میاد ولی مشکل پولدار بودن نیست مشکل فاصله طبقاتی است وقتی من ببینم که یه اسکناس هزاری تو جیب من نیست ولی فلانی یک پورشه یک میلیاردی دارد همین باعث فساد می شود همین باعث می شود که افراد پایین احساس غریبگی کنند و همین باعث می شود فلان کارمند رشوه بگیرد چون فکر می کند حقش ضایع شده و همان کینه و احساس حقارتی می شود که مارکس از ان یاد می کند که در پست طبقه متوسط گفتم مثلا توی همین شهر ما رسم شده که برخی خانواده ها دو نوع جهیزیه می دهند! یک ساختمان جهیزیه سنتی یک ساختمان جهیزیه مدرن! شما می دانید همین تجملات چقدر برای طبقه پایین زجر اور است ....در مورد ان چیزی که گفتید بالاخره یک نفر مذهبی است و دلش می خواهد که مثلا موسیقی نباشد....ببینید بعضی ها مدعی هستند! یعنی خودشان را با این رفتار موجه نشان می دهند تا به برخی روابطشان ادامه دهند در حالیکه تجمل گرایی به این شکل در حالیکه این همه نیازمند در کشور ما هست پذیرفته نیست حتی اگر کسی بسیار هم ثروتمند باشد چون چیزی که در دین بشدت از ان نهی شده اسراف است که به هیچ وجه برای یک مذهبی واقعی قابل پذیرش نیست من پسر خاله ای دارم که مجتهد است و از اساتید حوزه و دانشگاه است بعضی اوقات با ایشان صحبت می کنم یکبار ایشان گفت ما هم مثل شما ادمیم! و نباید انتظار بیشتری از ما داشت من هم در جواب گفتم نخیر! شما با من فرق دارید چون شما روی منبر می روید و من این پایین می نشینم و شما بنده را نصیحت می کنید و یا وقتی با فامیل به باغ می رویم موقع نماز ظهر شما ان جلو می ایستید و ما به شما اقتدا می کنیم پس قطعا رفتار شما باید با من متفاوت باشد اگر ان عروسی دوم که از ان در پست گفته شد مملو از تجمل بود مشکلی نیست چون انها مدعی نیستند انها مشروب خورده بودند! و کاملا مشخص است که متعلق به قشر خاصی هستند ولی اگر کسی مدعی مذهبی بودن دارد نباید صرفا به فرعیات و چیزهای سطحی توجه کند که اگر اینگونه باشد مذهبش ریاکاری بیش نیست و در حقیقت می خواهد با ریاکاری به اهدافش برسد...

اعظم46 سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 15:37

سلام مبارکه اگه نری بعدا پشیمون می شی تا مجردی ادامه تحصیل بده
راستی توکارت رسمی یا قراردادی؟
اصلا شما کی وقت کردی درس بخونی:
افرین صد افرین

درود به اعظم خانم
والا ما بازاری هستیم قرارداد و این حرفها تو کارمون نیست!
اتفاقا پدرم هم یک چنین نصیحتی کرد...گفت بخونی عمرت میره نخونی باز هم عمرت میره پس بهتره اموختن و انتخاب کنی....ممنون اعظم خانم از این افرین گفتن شما من حدس می زنم شما معلم باشید!...

سمیرا سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 14:54

تبریک میگم آقا مهرداد انشالا بزودی دکتری

ممنون سمیرا خانم....

م سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 14:37

اینم بگم وقتی بابت یه شربت ۱۲ تومن از ملت میگیرن خب یکی هم میاد آب نماشون رو له میکنه
الان دارم تو دلم به اون عروسی میخندم که شربت دو تومنی رو به نام کوکتل تو عروسیش داده و تازه داره کلی فخر میفروشه:-)
روم به دیوار ولی من فقط نگران اون عروسه هستم:-) آخه اگر جناب داماد اون رفتار و منش رو که تو عروسی داشته و این مدلی هیجاناتش رو بروز میده بقیه موارد هم اینجوری باشه یعنی چی میشه؟

من هم برای ان عروس خانم بخصوص در شب زفاف نگرانم!!

م سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 14:23 http://freeassociation.persianblog.ir

ای بابا آقا مهرداد مطمین باش اون آقا خودش هم میدونه به این نمیگن مذهبی بودن اینا همش ریاست و خودش هم خوب میدونه. منتها هر کسی تو جامعه (خصوصن اگه پولدار باشه) باید یه تریپی برداره بگه من اصالت دارم! حالا یه نفر در اوج بی خدایی ادعای مذهبی بودن میکنه یکی هم در اوج حماقت ادعای روشنفکری داره هر دوشون هم میدونن دارن دروغ میگن
این ادا اطوارا تو کشورایی مثل ما که مردم خیلی بهم نزدیک هستن و مدام به کار هم سرک میکشن زیاده طرف قصاوت مردم براش خیلی مهمه میخواد بگه من خاصم از این اداها درمیاره

شاید!
ان افرادی که شما گفتید قطعا وجود دارند و البته برداشت عوامانه از متشرع بودن هم بسیار رایج است...

شیرین امیری سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 14:04

اساتیدو اموزش مربوطه اگر باهاتون راه بیان فایل کلاسها رو بچه ها با رکوردر ضبط میکنن بهتون میدن و نیازی نیست حتی خیلی سر کلاس باشین...
و اما در مورد این پستتون
اقا ما جدیدا ترقی کرده ایم !!!!!!!!!!!!!!!
و با ادمهای گردن کلفتی از لحاظ اجتماعی سیاسی و مذهبی نشست و برخاست میکنیم که .... مثلا یکیشون:
واسه قبولی دخترش از پزشکی بین الملل مثلا کیش یا قشم اونم با رتبه پنجاه هزار!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چهار مرتبه مهمانی مفصل انچنانی درباغ گرفته و دیگه بگیر برو تا تهش که چه خرجهای هنگفتی که نمیکنن و کسی نیست که با چاپلوسی مدام احوال خانم دکترو ازشون نپرسه و تملق نکنه و من خودم حتی با ابنکه از کثافتکاریهاشون خبردارم صرفا ناچارم تاییدشون کنم و اگرکسی پرسید تعریف و تمجید میکنم چون اگر باد به گوشش برسونه کسی کمترین انتقادی ازش کرده طرف رو باخاک و خون یکسان میکنه....
حالا تو روزهای اتی دختر این عزیز دل که نوزده ساله هستن عقد میکنن با یه پزشک متخصص خوش قدوبالا و نسبتا سطح بالا و بازم مهمانی ها و خرج هایی که هزینه هرمهمونی راحت میتونه زندگی صدها نفررو از فقر و فلاکت نجات بده!بنده هم به این مهمونی دعوتم و نمیدونم چه جوری نرم که مال این مهمانی ها نیستم!
البته باید بدونید که همه به این داماد حسودی میکنن که خوش به حالش داره به کی وصل میشه و نمیدونم این تازاندن و چپاول و ...نا عادلانه به نام دین و مذهب تا کی قراره ادامه داشته باشه.
ایشون در انتقاد به کم کاری بعضی ها در رابطه با دزدیده شدن باتری ماشین توسط یک ادم گرسنه شاکی بودن که دولت باید حد قطع کردن دست رو از سربگیره تا این دزدهایی که همه شون از پایین شهرن!!بترسن و دزدی نکنن و!!!
چه گویم که ناگفتنم بهتر است..
الان با چیزهایی درگیرم و مواجهم که به تنها چیزی که اهمیت نمیدم رابطه های موازی و غیر اخلاقی زنان و شوهرانه...
والله برن همه عشق و حالشونو بکنن کی به کیه

من دیگه حرفی ندارم!
مخصوصا اینکه شما در قسمت اخر کامنتتون تیر خلاص و زدید!

جیرجیرک سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 13:56

درود
خب نظرات هر کس در این زمینه متفاوته.بهرحال درس خوندن در ایران دیگه کار شاقی نیست و اصولا به در د آینده هم نمیخوره بخصوص واسه آقایون.
شما که شغلتون رو دارین پس چه ادامه بدید چه ندید فکر نمیکنم زیاد تفاوتی در سرنوشتتون داشته باشه و عملا درس و مدرک در پیشرفت در کار زیاد موثر نیست یا اگرم بوده من دور و برم ندیدم بخصوص واسه شمایی که خودتون مطالعه تون بالاس و چیزهای زیادی یاد می گیرید.
امیدوارم که بتونید در این مورد درست ترین تصمیم رو بگیرید که بعدها پشیمون نباشید.

درود بر جیرجیرک!
راستش دارم فکر می کنم اگه به نتیجه برسم که زیاد وقتم گرفته نمیشه ترجیح می دهم ادامه تحصیل دهم مخصوصا اینکه در هر حال دو سال هم بیشتر نیست در هر حال اگه فرصت باشه بهتره بیاموزیم...
ممنون از راهنماییت جیر جیرک

عطیه سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 11:46

همونطور که شما گفتید همه به فرعیات چسبیدن و از اصل غافل شدن.
آقا روزانه ارشد با این شرایط کاری شما خیلی کار بزرگیه. تبرییییییییییییییییییک.

ممنون از لطفت عطیه خانم ....

ساکت سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 11:42

درود بر آقا مهرداد.
بابت مطلب اولتون من خودم به شخصه از اون دسته آدم هایی هستم که با جشن هایی این چنینی شدید مخالفم و دائم چهره آدم هایی که نمیتونن حتی یه جشن ساده یا یه جهیزیه ساده بگیرن میاد جلوی چشمم.
بابت مطلب دومتون هنوز هم قبولی تبریک داره چون شما با این همه مشغله روزانه قبول شدید، پس تبریک.
رشته بنده هم علوم انسانی است.معمولاً هفته ای دو روز کلاس هست.برای پایان نامه هم اگه واقعاً بخواهید خودتون کار کنید، اگه از هموم ترم اول،دوم کم کم براش وقت بزارید راحت میتونید ترم ۴ دفاع کنید.
در کل همون آهسته و پیوسته خودمون...
فقط یه موضوعی، من خودمم از ارشد قبول شدنم نه تنها خوشحال نبودم بلکه ناراحت هم بودم، به اصرار خانواده هم ثبت نام کردم.ولی حالا راضی ام.البته شما موقعیت اجتماعیتون متفاوته اما به نظرم تجربه های خوب و فرصت های خوبی برای ادامه زندگی بوجود میاد.
مطمئناً بهترین تصمیم رو میگیرید.
سلامت و شاد و موفق باشید.

درود بر ساکت عزیز
راهنمایی خوبی بود چون راستش من هم کمی مردد هستم و نمی دانم قراره با این وقتی که میزارم به غیر از مدرکش که زیاد به دردم نمی خورد چه چیز دیگری بدست می اورم...
ممنون

مهسا سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 09:25

متاسفانه تزویر و ریا چنان تو این مملکت گل و بلبل! ریشه دوونده که بعید میدونم که از ذات جامعه پاک بشه.
آخه یه لیوان شربت ١٢٠٠٠ تومن!!!اینا اگه روم به دیوار اصلشو بخان سرو کنن فک کنم لیوانی ١٢٠٠٠٠ حساب کنن، هرچند که بازم هستن کسایی که این هزینه رو با کمال میل پرداخت میکنن...

متاسفانه عده ای با تشریفات فقط می خواهند خودی نشان بدهند و حاضرند هر هزینه ای هم برایش بپردازند و البته چشم و هم چشمی ها هم مزید بر علت شده....

محمدرضا سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 04:53

سلام اقا مهرداد عزیز
تبریک بابت قبولیتون.منم خودم رو برای ارشد مدیریت اماده میکنم.نظرتون چیه یه شرکت بزنیم باهم؟(الان توی جو فیلمی ام که دیدم)
برادون ارزوی موفقیت دارم.
من جمعه شب حتم طرفای اتیشگا یه تابی میخورم ببینم از کدوم باغا صدای مداحی میاد،حتمن خودم رو به پدر عروس خانم بروسونم،شاید دختر خانم دیگه ای هم داشته باشن.
پدر خانم پول دار چه قد بد گیر میاد؟اصن لامصب یه وضی شدها!
البته توی یزد وضعیت بهتره یکم الان!
امیدوارم و ارزو میکنم برای همه ی مردم سرزمینم،درکنار ارامش و عشقی که توی زندگیشون هست شعور وعقل توی لحظه لحظه ش وجود داشته باشه.
یاعلی

درود بر محمد رضای عزیز
اقا من پایه ام! ...شما ارشد را بگیر ما هستیم....البته من که خودم برای ادامه تحصیل تردید دارم....
در مورد ازدواج با یک دختر پولدار که می دانم مزاح کردید ولی تاکید می کنم که واقعا هیچ فایده ای نداره.....ارامش در اون هست که هر کسی با یک نفر مثل خودش وصلت کنه....

مژگان سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 01:56 http://mojgan22.blogfa.com

درباره قسمت اول :به نظر آقایون گوش دادن به موسیقی گناه خیلی بزرگ و نابخشودنی ای هست ولی اسراف اصلا مهم نیست. همینجوری فکرکردن که الان این وضع رو داریم. همه حواسشون به موی مردم و آهنگ گوش دادن بوده حالا این وسط مسطا اگه چندین میلیارد بلایی سرش اومد مهم نیست.

درسته متاسفانه....
بعضی فکر می کنند اگر به یک سری مسائل ظاهری و فرعی بپردازند دینشان محفوظ است و نهایتا به بهشت می روند!...

سام سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 01:04

سلام مبارکه اقا مهرداد.شما میتونید به وبسایت اقای صادق سپندارند مراجعه کنیدوسوالاتتونواز ایشون بپرسید.
تو گوگل سرچش کنید.
تو لینک وبسایت ایشان سایت های دیگری هم هستن تو همین زمینه ها.
مجازی قبول شدید؟

درود بر سام عزیز
مشکل اینه که من روزانه قبول شده ام و نمی دانم چقدر باید برای تحصیل در این رشته وقت بگذارم....
ممنون از راهنمایی شما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.