داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

اعتراض!

 بلاگفا اخیرا پنچر گیری شده و راه افتاده است! در این پست با استدلال می گویم که ما بلاگفایی ها دیگر نباید به انجا برگردیم.... 

اسفندماه پارسال بود که با تعدادی از دوستان به یک استخررفتیم انجا بشکل غیر عادی شلوغ بود! یعنی استخر شلوغ دیده بودم ولی تا به حال ندیده بودم که استخری بقدری شلوغ باشد که نشود در ان شنا کرد! انقدر اقشارمختلف و همیشه درصحنه در حوضچه استخر درهم می لولیدند! که حتی اگر می خواستی یک عرض استخر را شنا کنی به چندین نفر برخورد می کردی سونا و جکوزی ان هم مثل حمام زنانه های قدیم جای سوزن انداختن نبود! واز انجا که صدای همه در سونا مثل ابی و داریوش است! هر کس در گوشه ای صدای خودش را راه انداخته بود! اینکه می گویم مثل حمام زنانه من تجربه رفتن به حمام زنانه را دارم! یادم می اید پدرم مشغول ساختن خانه مان بود که مدت کوتاهی حمامش اماده نبود برای همین مادرم مرا با خودش به حمام عمومی زنانه می برد! حتی تا شش هفت سالگی! برای همین هنوز هم صحنه هایی از ان محیط بسیار جالب در ذهنم باقی مانده!گرچه متصدی حمام که زنی بسیار چاق و گنده بود چندین بار به مادرم تذکر می داد که این بچه دیگه بزرگ شده و باید با پدرش به حمام برود ولی مادرم با خواهش و تمنا او را راضی می کرد ولی یک روز که دید مادرم همچنان به تذکراتش اهمیت نمی دهد سرش را پیش گوشم اورد و چیزی درگوشم گفت که خودم دیگه به انجا پا نگذاشتم! تا حدی که وقتی مادرم بهم می گفت که بیا حمام برویم رنگم می پرید و از شدت ترس می خواستم سکته کنم!(از گفتن ان  معذورم!)

خلاصه...موقع تمام شدن سانس استخر هم مدت طولانی منتظر ماندیم که دوشها خلوت شد و دوشی گرفتیم و از انجا بیرون امدیم بعد من کناردفتر استخرایستادم و می خواستم ببیینم ایا کسی می رود و به وضعیت شلوغی استخر که عملا استفاده از انجا را غیر ممکن کرده بود اعتراض کند که دیدم نخیر! مردم از استخر بیرون می ایند و سوار ماشینهایشان شده و می روند! من هم این وضعیت را که دیدم به داخل دفتر استخر رفته که خانم جوانی انجا بود به او گفتم:می بخشید خانم عرض کوچیکی خدمتتون داشتم! ایشان هم خنده ای کرد و مشتاقانه گفت بفرمایید! و البته بعد از مدت کوتاهی لحن اعتراضی مرا که دیدند لبخندشان را فروخوردند! به ایشان گفتم:هر محیط عمومی برای اینکه از ان استفاده بهینه بشود یک ظرفیتی دارد شما در استخری که مثلا پنجاه نفر ظرفیت دارد حدود دویست نفر بلیط فروخته اید! به نظر شما این درسته!؟همه این افراد پول داده اند که از این محیط استفاده کنند ولی استخر شما امشب بعلت ازدحام بیش از حد عملا غیر قابل استفاده بود او هم گفت بعلت اخر سال بودن همه افرادی که کارت استخر دارند برای اینکه کارتشان باطل نشود در اسفند ماه هجوم اورده اند! من هم گفتم:اول اینکه ما کارت نداشتیم دوم اینکه درهر حال این توجیه مناسبی نیست و .....خلاصه با لحنی مودبانه و ارام بشدت به ان وضعیت اعتراض فرمودیم که البته چند روز بعد که مجددا به ان استخررفتم دیدم که به اعتراض ما توجهی نشده و استخر همچنان بشدت شلوغ است...من دیگر به ان استخر نرفته و نخواهم رفت! ان استخر بزرگ با ان پانزده هزار تومانی که من برای استفاده از خدماتشان می دادم نه تنها ورشکست نخواهد شد بلکه خللی هم به درامدش وارد نمی شود چون روزانه صدها نفر در سانسهای مختلف به انجا رفته و پول می دهند و اصلا بنده یک چنین قصدی ندارم! من با نرفتن به ان استخروظیفه اجتماعی ام را انجام می دهم حتی اگر بی فایده باشد...

به نظر شما چرا در هر شهری منطقه ثروتمند نشین و به اصطلاح"بالاشهر" ان خدمات بهتری به مردم عرضه می شود؟!شهرداری اشغالها را بهتر جمع می کند و معابر تمییز تراست پارکهایش قشنگتر است قصابیهایش گوشت بهتری به مردم می دهند کله پزیهایش کله پاچه های خوشگلتری! به مردم می فروشند(اینکه می گویم خوشگل! یک کله پزی در منطقه ما هست که وقتی یک مشتری ویژه وارد مغازه اش می شود خطاب به شاگردش می گوید:حسن! یه کله خوشگل! برای اقا اماده کن!) میوه فروشیهایش میوه های تازه تری دارند....البته دلایل مختلفی دارد شاید بگویید یکی از دلایلش این است که مسئولین شهر گرچه مرتب در سخنرانیهایشان از خوبی و ستایش طبقات پایین حرف می زنند و در فیلمهای تلویزیون ثروتمندان بد خبیث وهمیشه بیماروگرفتارمعرفی می شوند و در عوض فقرا پاک و خوب نشان داده می شوند ولی خانه اغلب مسئولین در مناطق بالاشهرو عیان نشین واقع شده! و طبعا به منطقه خودشان بیشتر می رسند ولی این دلیل اصلی نیست....شاید شما بگویید دلیل دیگرش این است که در ان مناطق مردم ثروتمندترند و طبعا می توانند پول بیشتری برای خدمات و کالا بدهند مثلا وقتی مردم قدرت خرید بیشتری داشته باشند قصاب هم می تواند گوشتهای گرانتری برای عرضه بیاورد و بطور اتوماتیک! کیفیت  اجناس مغازه های بالای شهر بهتر می شود که باز هم این دلیل اصلی نیست چون کالاهایی هست که لااقل تا همین چندی قبل در همه نقاط شهرقیمت یکسانی داشت مثل"نان"...یعنی شما یک نان سنگک را پایین شهر 500 می خری بالا شهر هم 500 ولی نان نانوایی بالا شهری معمولا کیفیت بهتری دارد ویا مدارس دولتی مستقر در بالاشهر بعضا کیفیت بهتری نسبت به مدارس غیر انتفاعی پایین شهر دارد! این قضیه در مورد شهرهای مختلف  ملموستر است من اسم نمی اورم ولی گاهی اوقات به برخی شهرها که سفر می کنم می بینم در ان شهر یک نانوایی که بشود نان انرا خورد پیدا نمی شود! و یا سراغ یک رستوران خوب را می گیری همه مردم یک رستوران را به تو معرفی می کنند و وقتی به انجا  می روی می بینی که پول خوبی می دهی ولی غذا واقعا افتضاح!....من خودم بعنوان یک کاسب هم در منطقه نسبتا اعیان نشین کار کرده ام و هم در مناطق متوسط و دلیل اصلیش را در یک چیز یافته ام "اعتراض!"

مردم در مناطق بالای شهربعلت بالاتر بودن موقعیت اجتماعی و اگاهی بیشترازحقوقشان (البته معمولا نه عموما) نسبت به محیط زندگیشان حساسترند اگر میوه فروش میوه خراب بیاورد نمی خرند اگر قصاب گوشت مانده و بیات بفروشد صدای مردم در می اید اگر نانوا نان سوخته و یا خمیر عرضه کند مردم اعتراض می کنند اگر در مدرسه معلم کم کار باشد و وظیفه اش را انجام ندهد والدین به مدرسه رفته و تذکر می دهند...."اعتراض" به وضع موجود و اینکه مردم خدمات بی کیفیت را قبول نکنند در اصلاح امور بسیار موثر است حتی در مدیریت بازرگانی اصلی هست که یکی از فاکتورهایی که در کیفیت کالا و خدمات موثر است این است که مشتریهای ان کالا و خدمات از چه اقشار و چه ادمهایی هستند.... شاید وقتی در تاکسی نشسته ای مرتب با اعتراض اقشار مختلف مردم از اوضاع و احوال جامعه مواجه شوی ولی کسی نمی گوید مسئولیت منه نوعی نسبت به این اوضاع خراب چیست؟ شاید شما 50%بعنوان یک شهروند مقصر باشی و 50% تقصیر ازان بالاها باشد! ولی بهتر نیست من وظیفه خودم را نسبت به همان 50 درصدی که مقصرم انجام دهم!؟ "اصلاح" عملی پایین به بالا است اصلاح از بالا به پایین معمولا پایدار نخواهد بود مگر اینکه همزمان در بین توده های مردم هم اصلاح صورت پذیرد و یا اینکه توده مردم امادگی اصلاح و یک زندگی بهتر را داشته باشند کارها درست انجام نمی شود مگر اینکه اول خود من کارها را درست انجام دهم و در مرحله بعد به اشتباهات و نقصها یی که می بینم اعتراض کنم و انها را نپذیرم ازان بالا تا پایین.....

اگربه اداره ای رفتید که در ان کارها درست انجام نمی شود بی تفاوت نباشید البته بهتر است اعتراض را برای بعد از اتمام کار بگذارید چون ممکن است پرونده تان در بایگانی گم شود!اگر در محله تان دیدید که میوه فروش زردالو هفت هزار تومانی را ده هزار تومان می فروشد از او میوه نخرید شاید برای شما هفت هزار تومان با ده هزار تومان فرقی نداشته باشد ولی ممکن است در همسایگی شما کسی باشد که نتواند برای بچه هایش میوه بخرد و گران خریدن شما ظلم به اوست اگر به رستورانی رفتید که متوجه شدید که غذا خوب نیست اعتراض کنید نه اینکه داد وهوارراه بیندازید! نه اینکه ابرو کاسب را ببرید! نه اینکه اعصاب خودتان و ان شخص را با ترشرویی خراب کنید اعتراض با دشمنی و کینه متفاوت است باور کنید اگر کسی عاقل باشد باید به اعتراضات به جای مردم توجه کند چون هیچ کاری بدون متوجه شدن از"بازخورد" ان اصلاح نخواهد شد اعتراض در هر جایی راه و روش خودش را دارد اعتراض های اینچنینی باید مودبانه و دوستانه و ارام باشد دلیلی برای دعوا و مرافعه وجود ندارد البته اعتراض بی هزینه هم نیست ممکن است بقال سر کوچه تان از اعتراضتان ناراحت شود چیزی که شما دوست نداری اتفاق بیفتد ولی در هر حال باید بهای ان پرداخته شود....

بلاگفا یکی از پرمخاطب ترین سایتهای ایرانی بود که صدها هزار نفر خاطرات مطالب و داستانهایشان را در ان می نوشتند و بعضا برای برخی مثل یک دفترچه خاطرات بود ولی همانطور که می دانید ان اتفاق عجیب و با ان توجیه باور نکردنی اتفاق افتاد  خود من مطالب و داستانهایی در ان وبلاگ داشتم بخصوص در پستهای موقت که برایم ارزشمند بود چون روی انها کار کرده بودم که فعلا در دسترس نیست...مثلا در وبلاگ قبلیم پستی داشتم به اسم"ازدواج سفید" که حداقل روزانه یکصد نفر این مقاله اجتماعی را می خواندند دلیلش هم این بود که در ان زمانی که این پست در دسترس بود شما اگر واژه"ازدواج سفید" را که یک مطلب روز و داغ اجتماعی است در گوگل سرچ می کردی مقاله ازدواج سفید وبلاگ داستانهای یک فروشگاه در صدر می امد و همچنین واژه های دیگری مثل"جغرافیای تولد" که متاسفانه فعلا که در دسترس نیست مثلا چند بار اتفاق جالبی افتاد  یک روزدر وبلاگ بیش از سه هزار بازدید ثبت شد که بعدا دیدم در ان روز بیش از هزار نفر مقاله ازدواج سفید را خوانده اند و ایمیلهایی هم از برخی از خوانندگان که دانشجوی علوم اجتماعی بودند دریافت می کردم که برایم سودمند بود ...این اتفاق باعث شد بسیاری حتی وبلاگ نویسی را کنار بگذارند و همانطور که می بینید عده کمی از وبلاگ نویسان بلاگفا بعد از ان اتفاق مجددا به نوشتن ادامه داده اند....به نظر شما مسئولیت اجتماعی ما بلاگفاییها چیست؟! یعنی برای اعتراض حتی حاضر نیستیم بلاگفا را ترک کنیم!؟

شاید بگویید اشتباه شده! و اشتباه پیش می اید و اشتباه قابل بخشش است ولی کسانی که مسئولیتهای اجتماعی سیاسی فرهنگی...بالایی دارند به هیچ وجه اشتباهاتشان قابل بخشش نیست چون اشتباهاتشان می تواند ضررهای زیاد و گسترده ای را متوجه افراد و جامعه کند چرا کشورهایی مثل کره ژاپن و یا همه کشورهای پیشرفته سیستم اداری سالمی دارند ولی کشورهای جهان سوم بدون استثنا از فاسدترین سیستم های اداری برخوردارند؟دلیلش این است که مثلاهمین چند سال قبل یک حادثه در راه اهن کره جنوبی اتفاق افتاد که چندین نفر کشته شدند و این حادثه منجر به استعفای دولت شد! یعنی وقتی یک سوزنبان اشتباه می کند یک دولت با ان همه عظمت باید برود!...و یا یادم هست در ژاپن یک اختلاس مالی در وزارت کشاورزی این کشور رخ داد که نهایتا به خودکشی وزیر منجر شد! و یا حادثه ای که همین اخیرا رخ داد کشتی حامل دانش اموزان در کره جنوبی غرق شد که دهها نفردانش اموز در ان حادثه کشته شدند در حالیکه دولت هیچ نقشی در این حادثه نداشت و مقصر اصلی ناخدای این کشتی بود ولی معاون مدرسه  خودکشی کرد و بعد موج استعفا ها در دولت اغاز شد که نهایتا به نخست وزیر رسید! و جالب اینجاست که احزاب مخالف نخست وزیر را بعلت استعفا ملامت کرده و فرار از مسئولیت قلمداد کردند و گویی انتظار داشتند که او خودکشی کند!لاپوشانی کردن ندیده گرفتن خطاها و گذشت کردن از ان باعث گسترش ان می شود و علت بدبختی کشورهای جهان سوم یکی این است که چون ازادی برای مطبوعات و رسانه ها نیست بسیاری از مفاسد فاش نمی شود و وقتی هم که فاش می شود ریشه های فساد از ریشه قطع نمی شود چون بعضا خودشان در ان فسادها شریکند! البته اغلب دچار سیستم غلط اداره امور هستند که در ذات خودش فساد را می پروراند...انقدر حرف در این باره دارم که شاید اگر وقت شد و اگر دوستان حوصله داشتند در چندین پست به ان خواهم پرداخت ولی در همین حد بگویم که ما اینجا زندگی می کنیم...فرزندانمان هم اینجا زندگی خواهند کرد پس اگر نسبت به سیاهی ها بی تفاوت باشیم هم به خودمان و هم به نسلهای اینده خیانت کرده ایم اول باید از خودمان شروع کنیم و در مرحله بعد نسبت به نابسامانی ها ساکت نمانیم گرچه به نظر می رسد در موقعیت فعلی جامعه ما همه سرشان را در لاکشان فرو کرده اند و هر کسی می خواهد گلیم خودش را از اب بیرون بکشد که البته این هم دلایل خودش را دارد.... همه این مطالبی که ذکر شد در مورد وظیفه یک ادم معمولی برای اصلاح در این پایین است اگر کسی بخواهد در یک جامعه برای اصلاح در بالا و حاکمیت تلاش کند بخصوص در کشورهای جهان سوم انچنان کار سخت و دشواریست که گاها باید جان و مال و خانواده و ابروی خودش را کف دستش بگذارد و به میدان بیاید...

نظرات 27 + ارسال نظر
sania یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 15:40 http://saniavaravayat.blogsky.com

منم موافقم دیگه بر نمیگردم بلاگ فا ولی مشکلی که هست تمام ارشیو من پریده و دیگه ندارم این خیلی اذیتم میکنه

من هم بخاطر از بین رفتنم ارشیومم بشدت ناراحت و عصبانیم! چون متاسفانه پشتیبانی هم نگرفته بودم...

مژگان شنبه 20 تیر 1394 ساعت 17:04 http://mojgan22.blogfa.com

حرفاتون کاملاً درسته. الان منم دست و دلم به نوشتن نمیره ولی بازم از روی عادت همونجا موندم.

درود بر مژگان خانم دوست قدیمی
بسیار خوشحالم که دوباره شما را می بینم...

مامان آرتین چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 01:10

با ممنوع شدنش اصلا موافق نیستم ولی خود مردم باید رعایت کنن حداقل نزدیک محوطه بازی بچه ها سیگار و قلیون و موتور سیکلتهای پرسرعت خطرناک نباشه

کاملا درسته
مخصوصا اختلاط ان جوانها با بچه ها کار اشتباهی است ولی فعلا که تو مملکت ما همه چیز بهم ریخته....

آبانی سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 18:24

سلام
واقعا همینطوره!من نمیتونم خیلی وقتا اعتراض کنم نه اینکه جرات نکنم!اما اکثر اوقات ترجیح میدم خودمو با شرایط وقف بدم و یا تو شرایط بدتر دوباره اون کار و یا هرچیز دیگه ای رو که باشه تکرار نکنم,شاید این رفتار درستی نباشه و باعث سو استفاده گریه بعضی ها بشه!!

بلاگ اسکای خیلی بده داغ کامنتامو به دلم گذاشته!

درود به شما
گاهی اوقات محجوب بودن مانع اعتراض است خود من همینطور هستم!
شما کامنت بزار مطمئن باش حذف نمیشه!....

الی سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 11:58

سلام آقای مهرداد
دلم تنگ شده بود حسسسابی ..
واسه وبلاگ خودم ، وبلاگ شما و دیگر دوستان...
خوشحالم که لینکتون رو پیدا کردم
غم روی دلم !!! کلا وبلاگ من محذوف شده
عاخه چرا حتی ی عذرخواهی هم نمی کنند !!!!!

سلام الی خانم خوبی؟
شما یه وبلاگ جدید بزن راهش فقط همینه....
خوشحالم که دوباره شما را می بینم....

حریر سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 04:07 http://hareer.blogsky.com

معلومه دیگه کلاً با بلاگفا کات کردین آقا مهرداد
اعتراض نامه ی خیلی عالی و جالب و شیکی بود و البته مثالاتون هم خیلی ملموس و منطقی...حق با شماست...ما هم از شماییم
شخصا بعد این همه مدت که رفتم به وبلاگ قبلیم سر بزنم...دیگه بلاگفا واسم اون بلاگفای همیشگی نبود...نمیدونم...شاید من به اون استایل روتینش عادت کرده بودم و تغییرات رو بعد این همه سال نمی خواستم شایدم این همه وقت در دسترس نبودن و تدبیر نداشتن مسوولینش منو سردم کرده بود...به هر حال دیگه واسم اون محیط دوستداشتنی همیشه نبود...البته من یه چند وقتی بود که مهاجرت کرده بودم شاید چون همچین روزی رو پیش بینی میکردم
امیدوارم بلاگ اسکای به همچین سرنوشتی دچار نشه و کیفیت سرویس دهیش بعد یه مدت افت نکنه!!!!

متاسفانه بلاگفا برای من مثل یک ماشین پنچر میمونه که دیگه قابل استفاده و قابل اعتماد نیست!
متاسفانه بعد از حدود دو ماه و اندی از خرابی بلاگفا هنوز پستهای وبلاگ من در دسترس نیست....
اگر بلاگ اسکای هم پنچر بشه دیگه راهی به جز فیس بوک برای من نمیمونه جایی که بعلت اعتیاد اور بودنش بشدت از ان گریزانم...
ممنون حریر خانم...

مامان آرتین دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 16:11

خیلییی عالی بود
منم اکثر مواقع اعتراض میکنم.حتی به مواردی که از نظر بقیه مشکلی نداره.مثل قلیان و سیگار کشیدن در پارک!!!
چند ماه پیش دو تا پسر جوون قلیون به دست وارد محوطه بازی بچه ها شدند و نشستن رو نیمکتی که کنار سرسره بود منم رفتم گفتم لطفا اینجا قلیون نکشید که بهشون برخورد و میگفتن پارک برای همه است.خداروشکر یه آقایی هم اومدن و از من دفاع کردن ولی با اینکه پارک خیلی شلوغ بود بقیه اصلا هیچ حرفی نزدن!

البته بعضی مسائل باید ریشه ای حل بشه
من خودم تا به حال در سرتاسر عمرم قلیان نکشیده ام ولی به نظر من ممنوعیت قلیان در قهوه خانه ها و پارکها اشتباه است
چون متاسفانه جوانها هیچ تفریحی ندارند و به تفریحات ناسالمی مثل قلیان رو می اورند و وقتی قلیان کشیدن در ملا عام ممنوع باشد انها به یک خلوت و یا خانه خالی می روند که ممکن است به غیر از قلیان چیزهای دیگری هم بکشند! و این باعث گسترش اعتیاد و هزاران مفاسد دیگر می شود....
ممنوعیت چیزی را از بین نمی برد فقط انرا زیر زمینی می کند که گاهی اوقات خیلی بدتر است...متاسفانه جوانان هیچ تفریحی ندارند .....
ممنون مامان ارتین شما لطف دارید....

عطیه یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 16:04

مطلبتون واقعا عالی بود. زهرا خانم هم جمله زیبایی رو از امیرکبیر نقل کردن. اما با خانم شیرین اصلا موافق نیستم که ایشون ناراحت هستن. به قول شما اشتباه از مسئولین اصلا قابل بخشش نیست. اونم با این همه تاخیر در حل مشکل.
این جملتون که " من با نرفتن به ان استخروظیفه اجتماعی ام را انجام می دهم حتی اگر بی فایده باشد..." باید با طلا نوشت. کاش همه فقط در همین حد هم که شده انجام بدن.

همانطور که شما و دوستان هم به درستی اشاره کردید مسئولیت اجتماعی مفهوم بهتری به جای اعتراض است
ممنون عطیه خانم از لطفت....

هاله یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 11:19

دست مریضاد با این مطلبتون

ممنون هاله خانم

zahra یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 04:34

سلام
طاعاتتان قبول .
اتفاقا من هم همیشه جزو معترضان هستم وهمیشه آدم بده
یکبار توی پیا ده رو می رفتم یه مغازه تودوزی ماشین جلوی مغازه اش ودر واقع تمام پیاد ه رو را قرق کرده بود همه عابران مجبور بودند تغییر مسیر بدهند
ازخیابان عبور کنند خیابانی که ماشین ها دوبله پار ک بودند و مسیر پیاده رو به خیابان مسیر ی گل آلود وناهموار بود.باهمسرم بودیم به آقایانی که سد معبر کرده بودند
گفتم این یعنی ضایع کردن حق الناس که برگشتند با تعجب به من نگاه کردند
ظاهرا پیاده رو ملک طلق ایشان بود .
وهمسرم هم با تمسخر بهم گفت ازمادرت یاد گرفتی که به همه چیز کار داری
ولی من همیشه اعتراض می کنم به آنچه که می دانم نادرست است
حتی اگر لازم باشد ازطریق نامه یا ایمیل به مسؤل یا کسی که در دسترسم نیست .معمولا بی تاثیر هم نیست
امیرکبیر (ره) جمله ای در زمان تبعید دارد.
که می گوید زمانی فکر میکردم وزیر باید دانا باشد
بعد فکر کردم شاید شاه باید دانا باشد
ولی اکنون می دانم که ملت باید دانا باشد
موفق باشید.
همسرم

درود بر شما
طاعات شما هم قبول....
اگر چند نفر دیگه مانند شما در همین مورد خاص احساس مسئولیت کنند و به سد معبر کنندگان تذکر بدهند تدریجا کار درست میشه
البته هیچ چیز کارامدتر و موثر تر از "قانون" نیست و مثلا در این مورد خاص وظیفه شهرداریست که با متخلفین برخورد کند و در حقیقت در این مورد شهرداری به عنوان مجری قانون مقصر است
در مورد ان جملات خوبی که از امیر کبیر گفتید باید بگویم رفتار حاکمان هم در رفتار مردم موثر است اینکه حاکمان وظیفه دارند در مدارس رسانه ها مردم را تربیت کنند و وقتی حکومت سالم باشد مردم هم انگیزه بهتری برای رعایت قانون دارند اگر وقتش بود در پستهای بعدی در مورد ان هم می نویسم

عارفه شنبه 13 تیر 1394 ساعت 19:04

سلام
از قدیم گفتند حق گرفتنی ست نه دادنی

درود بر شما
کاملا درسته....

سهیلا شنبه 13 تیر 1394 ساعت 12:39 http://nanehadi.blogsky.com

اره متاسفانه روش اعتراض درست رو هم بلد نیستیم.بیشتر وقتا هم در نقش پسر خوب دختر خوب فرو میریم.به حق و حقوق مصرف کننده آگاه نیستیم.کاش اون 50 درصد خودمون رو درست کنیم بعد از بالایی ها توقع کنیم4

درسته!
اگه مردم نسبت به همان 50% سهمی که در در اختیار خودشان است احساس مسئولیت کنند و ان 50% دوم را هم مطالبه کنند اوضاع تدریجا سامان می یابد...

Afi the new born! :D شنبه 13 تیر 1394 ساعت 10:53

من همیشه اعتراض می کنم!
ینی همیشه!
البته همیشه هم بی نتیجه ست!!

فکر کنید توی فرمانیه برید باشگاه با شهریه ایکه معادل بیشتر از دو برابر نرخ عادیه
مربیت رو هم دوست داری ، می ری توی کلاس زومبا ، که حداقل هر کس 1 متر مربع! برای ورجه وورجه نیاز داره
انقدر کلاس شلوغه که نمی تونی حتا تکون بخوری و فقط درجا می زنی
خوب بعدِ این اتفاق تنها کسی که به دفتر پایین اعتراض کرد من! بودم
هیچ کس هم همراهم شد
ولی تو کلاس همه داشتن از کمبود جا و ناراحتی دق می کردن!!

فکر کنم یه مقداریش ریشه در ایرانی بودن ما داره
از کودکی بهمون می گن هیس اینو نگو اونو نگو ، نجیب! باش
خوب آدم فکر می کنه اینا نجابته که حقت رو بخورن و تو بر و بر نگاه کنی!

داستان بلاگفا هم آزار دهنده بود
من به همه ی بلاگفایی ها این حرف هارو زدم
اما کو گوش شنوا
طرف می گه آرشیوم!
می گم کدوم آرشیو
یا نصفه نیمه برگشته
یا ادامه ی مطلب نداره یا نظرات نیست
بعد هم اصلا باشه
شما یه وبلاگ درست کن و وب قدیمیت رو به عنوان آرشیوت لینک بده
جواب اینه
نع!
اونجا خونه ی منه!

ینی اینجور لجبازی ها هیچ نتیجه ای جز وضعیت کنونی ما نداره
من روزی که آرشیو شما رو پیدا کردم و همه رو خوندم لینک جغرافیای تولد رو سِیو کردم توی یادداشتهام که برای پست روز تولدم لینک بدم به اونجا (یک بار دیگه هم با اجازه تون این کار رو کرده بودم!)

بعد از وضعیت بلاگفا دیدم باز نمی شه و کلا حذفش کردم
الان هم به عنوان خانه های قدیمی بچه ها رو لینک کردم که شاید روزی بشه به عنوان آرشیو مطالب خوب ازشون استفاده کرد

متاسفانه تا تفکراتمون رو درست نکنیم همیشه همین وضعیت ما خواهد موند

انقددددر حرف دارم که بخوام بگم تا صبح سرتون رو می خورم!!

اول اینکه ما برای خورده شدن سرمان امادگی کامل داریم!
درسته!
ما از نظر تاریخی چون اجازه نیافته ایم اعتراض کنیم و در طول تاریخ اعتراضاتمان سرکوب شده عادت به اعتراض ندارم حتی برای اعتراض واهمه داریم!
کامنت خوبی بود...

آسو شنبه 13 تیر 1394 ساعت 09:33

سلام مرسی مث همیشه زیبا نوشتی.به نظر من آدمای تحصیلکرده وباتجربه راحتر اعتراض میکنند

درود بر اسو خانم
درسته
هر چقدر ادمها اگاهتر باشند انگیزه بیشتری برای اعتراض دارند...

غزال شنبه 13 تیر 1394 ساعت 09:22 http://yaldayeshab.blogsky.com

سلام همشهررری.خوبی؟
بهتررین دلایل و منطقها رو آوردی.منهم هییییییییییچوقت به اون سرزمین برنمیگردم. باز خوبه شما ملکتون رو نصفه نیمه پس گرفتین. واسه من که کلا زدن از بیخ و بن نابودش کردن و دیگه وجود خارجی نداره

درود به غزال خانم همشهری عزیز
متاسفانه پستهای ارزشمندی داشتم(از نظر خودم البته!) که فقط تیترش باقی مانده و از ادامه مطلب و نظراتش خبری نیست!...

شیرین شنبه 13 تیر 1394 ساعت 09:20 http://9105.blogfa.com

سلام ، همه مطالبی که نوشتید بسیار درست است اما یه مساله‌ای رو دوست داشتم بهتون بگم من رشته‌ام مهندسی شبکه هست و شوهرم IT به واسطه همین عضو نظام صنفی رایانه‌ای هستیم و شوهرم در جلسات این انجمن شرکت می‌کند. چند هفته پیش مدیر بلاگفا رو در جلسه دیده بودند و ایشون بقدری ناراحت بودن که حد نداشته نمیخواهم دفاعی بکنم و من شخصا ایشون رو نمیشناسم ، اما شوهرم می‌گفت ایشون خودشون بسیار بسیار ناراحت هستند از مشکلی که پیش اومده و بسیار نحت فشار عصبی هستند و شبانه روز درگیر حل کردن این مساله هستند، واقعا قضیه یک اتفاق بوده گرچه باید به این روزها فکر می‌کردند و تمهیداتی می‌اندیشیدند اما واقعا کسی که بیشتر از همه تحت فشار هست خودشون هستند البته این به معنی این نیست که با حرف شما مخالفم فقط خواستم به این قضیه از این زاویه هم یک نگاهی کرده باشید

درود بر شما
البته کاملا منطقیه که ایشان از این وضعیت ناراحت باشند چون منبع درامد و کسب و کارشان مختل شده و البته کاملا واضح است که هر علتی که داشته باشد دلیل اصلی سهل انگاری بوده و هیچ عمدی در کار نبوده ولی اگر به تبعات منفی این سهل انگاری نگاه کنی که به صدها هزار نفر ضربه خورده قبول بفرمایید که اگر در یک کشور مدرن و پیشرفته این اتفاق می افتاد مسبب ان مجبور بود تاوان سنگینی بپردازد...
ممنون خانم مهندس از اطلاعات خوبتان

رویا شنبه 13 تیر 1394 ساعت 07:41

همه گفتنی ها رو گفتید و تحلیل بسیار عالی داشتید

ممنون رویا خانم

جیرجیرک جمعه 12 تیر 1394 ساعت 21:30

آقا شما اگه برمیگشتین بلاگفا بازم میخوندمتون اما نه با شوق و ذوق قبل...چون بلاگفا این مدت من رو به انتظار واداشت
و اینکه پدر من همیشه اعتراض میکنن و ما بچه تر که بودیم ناراحت می شدیم اما بزرگتر شدم دیدم پر بیراه هم نیست کارشون.خودم اعتماد به نفس اعتراض رو کاملا ندارم اما کم و بیش دارم تو این زمینه خودم رو قوی میکنم چون بارها دیدم در یک جمع تا یک نفر اعتراض میکنه بقیه هم دهان باز میکنن و میبینی همه معترض بودن اما می ترسیدن و دارم سعی میکنم که من اولین نفر باشم و منتظر بقیه ننشینم

به اعتراض و نصایح بزرگترها حتما باید توجه کرد حتی اگه غیر منطقی به نظر برسه چون گاهی اوقات این ما هستیم که اشتباه می کنیم ولی بعلت نداشتن تجربه نمی فهمیم...البته همیشه هم حق با بزرگترها نیست!...
ممنون جیرجیرک عزیز!....

مریمی جمعه 12 تیر 1394 ساعت 21:13

ن آقا مهرداد.اون وبلاگی ک دارم میگمو هیچ کس ازش خبر ندآشت. شما هم آدرسشو نداری دوست من.

چه جالب!

مریم جمعه 12 تیر 1394 ساعت 18:22 http://freeassociation.persianblog.ir

عه جالبه من چند روزه میخواستم راجبه همین موضوع بنویسم ولی یه بلایی سر نتم اومد که به همین موضوع اعتراض برمیگرده فعلن که با اینترنت پیزوری همراه اول خواتنده خاموش هستم باشد که به زودی روشن شوم

منتظر ظاهر شدن شما در روشنایی می مانیم!

ساناز جمعه 12 تیر 1394 ساعت 15:02 http://sanaz1359.persianblog.ir

بله حق با شماست

افرین به این خواننده خوب و بی دردسر!

آلیس جمعه 12 تیر 1394 ساعت 14:58

صدها درود بذ شما
کاش میشد صدبار لایک کنم.فقط همینو میتونم بگم که تحلیلتون جالب و عملکردتون عالی بود.
منم سعی میکنم تا جایی که ممکنه در مقابل کم کاری و حق کشی و اموری از این دست سکوت نکنم ولی ای کاش همه مردم ما قدمی در این راه برمیداشتند تا شاهد برملا شدن هر روزه مفاسد اقتصادی و ... جدید بدون بازخورد و عواقب جدی نباشیم.
من حدس میزنم اون خانومه تو حموم بهتون چی گفته چون مادرم با یه حرف مشابهش برادرمو از اومدن به محیطای زنونه میترسوند.

هزار سلام بر الیس خانم
البته از گفتن اینکه اون خانم حمومی به من چی گفت معذورم ولی فک نکنم با برادر شما مشابه باشه چون جمله ای که در کودکی از ان زن بد هیبت شنیدم کاملا رعب اور و حرفه ای بود!

وح یده جمعه 12 تیر 1394 ساعت 12:17 http://4uandme.blog.ir/

از خاموشاتون هستم :)

مطلبتون عالی بود... کاملا موافقم با حرفاتون ...
ولی مردم ما بی حوصله تر از اونی هستن که اعتراض کنن و چهره عصبانی و حق به جانب فرد خاطی رو تحمل کنن. ترجیح می دن که بدون اعتراض دیگه به اون محل مراجعه نکنن.
خود من هم اغلب اوقات همین کارو می کنم ...
چند وقت پیش استخری رفتم که خیلی خیلی کثیف بود ... و بدون این که اعتراضی بکنم و ... دیگه نرفتم اونجا ...

این که خاموشید خیلی بده!
همین که به جایی که خدمات خوبی ارائه نمی کند مراجعه نمی کند بهترین اعتراضه...
در مورد بی تفاوتی مردم هم موافقم و در اخر پست هم به ان اشاره شد که البته ان هم بی دلیل نیست...

مرضیه جمعه 12 تیر 1394 ساعت 11:46

سلام مطلب اجتماعی جالبی رو مطرح کردید که حرف و صحبت در موردش بسیار هست. من معتقد هستم نه صرف به خاطر آگاهی افراد بالا شهر بلکه مساله اصلی همان قدرت خرید هست که نقش اساسی رو ایفا می کنه پایین شهری ام اعتراض می کنه نسبت به حقوق شم بعضا آگاهی داره ولی چاره نداره مجبوره واقعا مجبوره که خرید بکنه چون قدرت خرید و انتخاب نداره من نقش اساسی رو قدرت خرید و در نتیجه امکان انتخاب می دونم نه آگاهی نسبت به مسائل حقوقی............

درود بر شما
البته یک بخش زندگی متفاوت بالاشهر و پایین شهر مربوط به مراکز خرید است...
شما اگر دقت کنید به پارکها به تمییزی محلات به خدمات ارائه شده و وجود مراکز تفریحی و ورزشی و اموزشی بهتر ....اینها همه مجانی است و ربطی به قدرت خرید افراد ندارد ولی تفاوت کیفی بین محلات فقیر نشین و محلات اعیان نشین بعضا فاحش است البته قبول دارم که دلایل دیگری هم دخیل است....

لیلی جمعه 12 تیر 1394 ساعت 05:01 http://leiligermany.blogsky.com

با حرف هایتان به شدت موافقم. اعتراض محترمانه و مستند باعث بهبود اوضاع در دراز مدت خواهد شد. ما نسبت به آینده مسئولیم و نمی توانیم با توجیه این که برای همه همین است به بی قانونی و بی مسئولیتی بی توجه باشیم

بی تفاوت بودن نسبت به جایی که در ان زندگی می کنی نهایت بی مسئولیتی است و همین طور که شما اشاره کردید اعتراض در دراز مدت منجر به اصلاح می شود...

نون پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 22:45 http://howhowl.blogsky.com

چقدر زیبا نوشتید .
من از سال 89 با بلاگفا همراه بودم . خیلی از اتفاق های مهم برای من آنجا افتاد . پی گیر دوستانم و آدم های غریبه ای که بعد ها دوستم شدند بودم توسط بلاگفا . و میدانید مثل میوه فروشی ممد آقا میماند . همین حس صمیمیت با ممد آقا نمیگذارد که تو بروی از چهارراه بعدی خرید کنی .
بااینکه اینجا مینویسم اما احساسات نمیگذاشت آنجا ننویسم :)
اما شما درست میگویید ، باید فرهنگ سازی شود ! مسئله جدیست
استعفا میدهم :)

حالا ادرس این ممداقا را به ما هم بدهید یه سری بهش بزنیم!
ممنون دوست خوبم....

مریمی پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 22:30

من وبلاگمو میخام.
جایی رو داشتم که برام فوق العاده مهم بود و مهم ترین و با ارزش ترین اتفاقاتم رو اونجا ثبت کرده بودم.هیچ خواننده ای نداشت.حتی یک نفر.اما دفتر خاطراتم بووووووووووووووووود اما... همش پرید.
ناراحتم.ناراحتتتتتتتتتتتتتتت

اینکه گفتی کسی وبلاگتو نمی خوند اشتباهه!
چون من یکی که مرتب اونو میخوندم!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.