داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

و باز هم دختر!....

 

یکی از دوستان در پست قبل تذکری دادند مبنی اینکه چرا روز دختر را تبریک می گویی و این یعنی تبعیض و اصالت دادن به بکارت و چون نکته جالبی را گفتند ترجیح می دهم در پستی جداگانه جواب بدهم

 

اول اینکه من هم با اصالت دادن به بکارت موافق نیستم دلیل ان هم کاملا واضح است نداشتن بکارت لزوما دلیلی بر داشتن رابطه جنسی نیست گفته می شود بیش از10% از دختران بطور مادرزادی باکره نیستند بالاخره یکی کرولال به دنیا می اید یکی کور یکی معلول یکی هم مادرزادی باکره نیست و این طبیعی است مضاف بر اینکه ممکن است بر اثر یک اتفاق یا حتی حرکت ورزشی بکارت از دست برود از ان طرف داشتن بکارت هم دلیلی بر نداشتن رابطه جنسی نیست! بعلاوه اینکه من شنیده ام با عملی ساده و ابتدایی قابل ترمیم هم هست.....

پس شاید بشود گفت دختر به زنی گفته می شود که ازدواج نکرده جدای از اینکه باکره هست یا نیست و مشکل این گروه از زنان در بسیاری از موارد کاملا با مشکلات زنان دیگر متفاوت است بخصوص در کشور ما امارها می گوید که میلیون ها دختر دهه شصتی به تجرد قطعی نزدیک می شوند دلیل ان هم این است که در دهه شصت رشد جمعیت بطور انفجاری افزایش یافته و چون در عرف ما مردان برای ازدواج باید چند سالی از دختر بزرگتر  باشند پس در حقیقت مردان و پسران دهه پنجاه باید با دختران دهه شصت ازدواج کنند و تعداد پسران دهه پنجاهی بعلت رشد جمعیت کمتر ان دوران از دختران دهه شصتی کمتر است و این واقعیت منشا این بحران است مثلا اگر توجه کنید دختران دهه هفتادی سریع تر ازدواج می کنند دلیل ان هم این است که شوهران این دهه که قاعدتا مطابق عرف دهه شصتی هستند تعدادشان زیاد است....

اتفاقا روز دختر را باید بیشتر به ان اهمیت داد میلیون ها دختر در جامعه هستند که مشکلاتی دارند که باید برای ان فکری کرد مشکلات جنسی معیشتی تنهایی فشار خانواده دخترانی که حتی اگر نخواهند هم تن به ازدواج بدهند عرف خانواده و فشار جامعه سنتی انها را بشدت تحت فشار قرار داده مشکلاتی که معمولا پسران یا با ان روبرو نیستند ویا مشکلات بسیار کمتری دارند حرف برای گفتن زیاد است ولی نمی خواهم این پست زیاد طولانی شود فقط یک نکته!....

اگر خواننده این وبلاگ باشید می دانید که من مدافع ارزشهای سنتی نیستم البته همه این ارزشها لزوما بد نیستند برخی خوب هستند که باید انها را نگه داشت  ولی بسیاری از انها مربوط به گذشته و ادمهای گذشته است که تدریجا هم تغییر خواهند کرد و هیچ نیرویی هم نمی تواند جلوی تغییر انرا بگیرد اتفاقا برخوردهای سلبی و خشونت امیز و زور بر خلاف تصور عده ای این روند را تسریع خواهد کرد ولی این روند تدریجی است و تغییرات ارام است که وارد این بحث هم نمی شوم چون بحث مفصلی است فقط می خواستم بگویم مواظب باشیم در دام شعارهای فمینیستی نیفتیم!...

واقعیت این است که برخی ارزشهای فمینیستی وارداتی است و در ضمن مطابق فرهنگ ما هم نیست شاید انها یک زندگی ارمانی مملو از ازادی استقلال و قدرت را برای زنان تصویر می کنند ولی این ارزشها ارمانی است که قابل دستیابی در بسیاری از جوامع نیست و در حقیقت با این شعارها زنان را به دردسر می اندازند انها زنان را بوضوح به تقابل تشویق می کنند که البته  در خیلی جاها تقابل لازم است ولی اگر زنی بخواهد با ارامش در این جامعه زندگی کند باید برخی جاها هم خودش را سازگار کند من یک مثال می زنم....

شما یک خانم دکتر را تصور کنید او چون یک زندگی ارمانی می خواسته طبعا نتوانسته با مردی که استقلال و ازادی او را به رسمیت بشناسد ازدواج کند و یا ازدواج کرده و طلاق گرفته و تنهاست.امار جالبی هست که می گوید نزدیک به 60% ازدواج ها در شمال تهران به طلاق می انجامد پس این فرضیه که منشا طلاق لزوما فقر و اعتیاد است زیر سوال می رود چون ثروتمنترین و تحصیلکرده ترین ادمهای مملکت انجا زندگی می کنند پس چرا اینقدر خانواده ها در این منطقه نابسامان است شاید دلیلش این باشد که ادمهای مدرن ان جا نتوانسته اند در بستر یک جامعه سنتی و ارزشهایش زندگیشان را بسازند بخصوص زنان...به مثالمان بر می گردیم ان خانم دکتر صبح ساعت شش صبح سرکار می رود یکی دو ساعت در ترافیک خرد کننده رانندگی می کند تا به سر کار برسد و احتمالا تا نزدیک های شب و حتی بعد از ان کار شلوغ و پر دردسری دارد شب هم خسته به خانه بر می گردد گاهی  نیمه شب هم او را برای یک بیمار بد حال بیدار کرده و به بیمارستان می کشانند شبها شیفت است و .....زنی دیگر را در نظر بگیرید که یک زن کاملا معمولی و عادی است مطیع شوهر و قوانین سنتی است صبح ساعت 9 از خواب بیدار می شود تا 10 صبح با تلفن با دوستان حرف می زند به اشپزخانه می رود با صبر اشپزی می کند بچه اش بیدار می شود با او سرگرم است ظهر هم شوهرش به خانه می اید جمعه ها بیرون می روند شاید زندگیش خیلی قابل تحسین نباشد ولی راضی است مطابق نظر فمینیستها ازاد نیست مستقل نیست نمی خواهد جهان را اصلاح کند ولی ارامش دارد....کدام یک از این دو زن خوشبخت ترند من می گویم زن اول ادم ارزشمندتریست چون مفیدتر است ولی واقعیت این است که اگر منصف باشیم شاید زن دوم ارامش بیشتری داشته باشد.....

در جوامع سنتی باید با برخی چیزها جنگید مردی که زنش را کتک می زند باید با او مقابله کرد مردی که متعصب است و در حقیقت  همسرش را حبس کرده باید با او مقابله کرد این که در این دوروزه عمر بخواهی خانواده ات را بخاطر توهماتت اسیر کنی قطعا قابل پذیرش نیست مردی که.......پس باید با برخی چیزها مقابله کرد ولی بسیاری از  مسائل هست که شاید نپسندی  ولی برای ارامشت باید با انها بسازی و سازگاری پیدا کنی مثلا من زن و شوهری را می شناختم که  بر سر حجاب بشدت اختلاف داشتند مرد ادم متعصبی نبود ولی حداقل حجاب را از زنش انتظار داشت ان هم فقط بخاطر  خانواده اش که سنتی و مذهبی بودند و یک زن کاملا بی حجاب مخالف ارزشهایشان بود یعنی یک روسری ساده ان هم فقط روبروی فامیل  ان مرد را قانع می کرد ولی خانم به هیچ وجه حاضر به عقب نشینی نبود و می گفت من حجاب را قبول ندارم و نهایتا ان دو جدا شدند مرد بلافاصله ازدواج کرد و زن سالهاست که تنهاست من هیچ قضاوت مذهبی شرعی و اخلاقی نمی کنم ولی می گویم زن با یک عقب نشینی کوچک و یک سازگاری منطقی می توانست زندگیش را نگه دارد و این به نفعش بود.....اگر کسی بخواهد مبارزه کند من حرفی ندارم! بالاخره ادمهایی هستند در همه جای دنیا که هدفی دارند و می خواهند به ان برسند ولی اگر کسی بخواهد زندگی کرده و ارامش داشته باشد به جای شعار باید به واقعیات توجه کند.....

نظرات 17 + ارسال نظر
سوسن دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 23:55

مثالتون خیلی ناراحت کننده بوداینکه اون خانم دکترارزشمندترومفیدترازاون خانم خانه داره واقعاجای تاسف داشت

درود به سوسن بانو
احوال شما؟
من گفتم کار آن خانم دکتر مهمتر است و نه خودش و در ضمن شما که خودتون هنرمند هستید.....

فاطمه دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 08:01

متاسفانه ما یه نگاه فمینیستی داخل ساز شده(بومی سازی شده) هم داریم که از فرهنگ غرب بخشی از استقلال به معنی اینکه کسی تو کارمون دخالت نکنه(آقا بالاسر نمی پذیریم) را گرفتیم و از بخش شرقی بخشی از حمایتهای مرد که اونو یه ماشین پولسازی نشون میده .
این طرز فکر متاسفانه عاملی هست که آرامش را از خانواده ها گرفته. من اگه بعنوان یه زن امروزی حق خودم می دونم که بیرون کار کنم و نگاه جنسیتی بهم نباشه و تو خونه هم مردسالاری را نمی پذیرم و انتظار برابری دارم باید برابری را تو مسائل مالی و مشکلات خانوادگی هم بپذیرم . نه اینکه تو خانواده درآمدم را صرف مسائل جانبی خودم کنم و خرج خانواده و کار خونه را با شوهرم بدونم.لذا اگه بواسطه کار بیرون حق خودم می دونم که همسرم تو کار خونه باهام شریک باشه منه تو مخارج خونه با اون شریکم

به نکته جالبی اشاره کردید....
من زنانی را می شناسم که مثلا صبح تا شب کار می کنند و همه درامدشون را خرج تجملات جواهرات لباس......من گاهی فک می کنم اینها خودشونو ازار می دهند گرچه در هر صورت حق هر کسیه که بتونه هر جور که دوست داره از دسترجش استفاده کنه.....
البته نقطه مقابل اون هم هست زنان مظلومی که صبح تا شب کار می کنند و هیچ نصیبی هم نمی برند....

زیبا یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 12:09

به نظر من ای مسال خیلی مردانه و دور از دنیای زنانه نوشته شده.
زنی دوم هم یه همون انداره زن اول یا بیشتر تنش تحمل میکنه، جنس تنش اما تقابلات فامیلی ، استقلال مالی نداشتن برای کمترین هزینه ها ، و تنش حاصل از نگاه جمعه که اون رو چه بخواد و چه نخواد مصرف کننده تلقی میکنه، موضع پایین تر نسبت ب مرد در اختلاف نظر ها و ...
خانم اول هم لذت هایی داره که شاید برای دومی قابل تصور نباشه. آخر هفته های هزینه بر ولی رویایی، مرکز توجه و تحسین سایرین بودن ، استقلال عمل ، آرامش اقتصادی، اتکای به نفس و ...

من با این ایده کلی که نرم افزار زندگی مدرن روی سخت افزار جامعه سنتی اقلا برای زن ها هنوز جواب نمی ده موافقم اما در کل تلاش برای ارتقا سطح زندگی و بستر فکری جامعه (نمی گم زنان چون روی مردان همون جامعه اثردیالکتیکی داره) رو نباید با فیمینیسم یا غرب زدگی اشتباه گرفت.

ببینید لازم نیست که حتما زن باشی تا زنان را درک کنی و بلعکس اغلب کارمندان اینجا زن هستند و زندگی انها جلو چشم منه ولی قبول دارم که ان مثال خانم دکتر اشتباه بود برای گویا بودن باید مثال بهتری می زدم باید زنی را مثال می زدم که صبح تا شب در شرایطی سخت کار می کند و فقط یک میلیون تومان حقوق می گیرد یعنی مثلا به جای ان خانم دکتر زندگی یک پزستار را مثال می زدم چون از هر یکصد زن شاغل که کارشان سخت است فقط یک نفر حقوق و امکانات ان خانم دکتر را دارد پس دیدتان را با این مثال تنظیم کنید!....

سارا.... یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 01:48

سلام...
و اما نظر بنده در مورد روز دختر:
داشتن یک روز خاص در تقویم هر کشور... برای یک موضوع ویژه ... لزوم توجه به اون موضوع رو نشون میده ...

اما برداشت ادم ها مسلما مختلفه و ... هرکسی از ظن خودش ... برداشتی میکنه ...... مثلا مادر من با تفسیر خاص خودشون از روز مادر متنفر بودند ... و خود من هم با دیدگاه خودم ...از روز معلم دل خوشی ندارم ...

ولی به نظر من خوبه که هرکسی دیدگاهش رو برای خودش حفظ کنه و ... نخواد به هرطریق به دیگران تحمیل کنه ...که مثلا داشتن فلان روز خوبه یا بد ... یا خوبه که تبریک بگیم یا نگیم!!...
شاید بهتر باشه که ...هم محبت دیگران را درک کنیم و ... هم به عقاید هم احترام بگذاریم ...

درود به سارا خانم
احوال شما؟
حرف شما درسته واقعیت اینه که خیلی مناسبت هایی که توی تقویم هست تشریفاتی و شعاریه ولی برای بعضی فرصتیه برای فکر کردن.....

ساکت شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 17:44

درود بر آقا مهرداد
پستی که شما نوشتید چند تا موضوع رو داره یه جا بررسی میکنه....خب به نظرم نمیشه....یعنی به نظرم شما هم خواستید توضیح بدید هم خواستید هر حرفی نزنید هم خواستید نظرتونو بگید... حق دارین...به نظرمن نمیشه یه موضوع هایی رو با چند خط نوشتن و توضیح مختصر تازه با رعایت یه سری موارد، در موردش حرف زد...
من ازتون تشکر میکنم. با وجود اینکه امکان ایجاد سوء تفاهم تو دنیای مجازی زیاد هست به خواننده هاتون احترام میزارید و جواب دوستان رو میدید...
نظرمم نمیتونم بگم چون نمیشه در مورد یه سری مسائل خلاصه حرف زد...
شاد و سلامت باشید

درود به ساکت سخنگو
ممنون از لطفت همانطور که گفتی ظرفیت وبلاگ برای مسائل مفصل و پیچیده محدوده....

خواننده شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 16:14

روز دختر یعنی روز فرزند مونث، چرا ما هنوز درگیر این چیزهاییم؟؟؟؟!!!!

منم فک می کنم حرف شما درسته....

سمانه شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 15:56 http://sdra.persianblog.ir

از نگاه یه ادم متاهل .من معتقدم زندگی مشترک درسته دغدغه های فکری بیشتری داری...مسولیتت مضاعفه و در کل مشکلات بیشتری پیش رویت هست ولی خیلی لذتبخش تر از به تنهایی زندگی کردن هست.من اگر دوباره متولد بشم بازهم همون سن ازدواج می کنم و قطعا چندسال بعد هم بچه دار.فقط احتمالا رشته دانشگاهیمو عوض کنم.
اصلا ادم مجرد سرکی جیغ بزنه...یا اصلا مجردها می دونن تهدید به درست نکردن شام چه لذتی داره...(خنده)

بنده سلامتی را برای اقای دکتر ارزو می کنم!

آسو شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 14:51

ممنون

درود به اسو خانم....

مرمری شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 13:22

بله ، موافقم........

درود به شما.....

عارفه شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 13:19

سلام
این دو پست اخر پست های جالبی بودن همیشه دیدی که اقایون در مورد خانم ها و دختر خانم ها دارن برام جالبه و چقد لذت بردم از خوندن این دو پست
اگر هر خانم یا اقایی موقع ازدواج چشم هاش رو خوب باز کنه و خواسته هاش رو از زندگی بدونه و صرف یه علاقه کورکورانه ازدواج نکنه نیاز به این بحث زوج یا زوجه بودن مطرح نمیشه قرار نیست چون قوانین مدنی و اجتماعی ما رو محدود کردن گردن همسرمون بندازیم موقع انتخاب دقت بیشتر و چشمای باز تر لازمه جامعه رو نمیتونیم تغییر بدیم ولی محیط خونمون رو میتونیم
من خودم قبل از ازدواج پنج سال کار میکردم یکسال هم بعد ازدواج ولی بعد دیدم از نظر جسمانی کشش رو ندارم خوشا به حال اونا که میتونن ولی من الان از تو خونه موندن همون لذتی رو میبرم که یه روزی از کار کردن میبردم. چه اون موقع که کار میکردم حمایت همسرم رو تو خونه و کار خونه و کار بیرونه خونه داشتم چه الان که کار نمیکنم

درود به شما
همانطور که گفتی بهتره با شرایط تطبیق پیدا کرد شاید 50% مسئله که مربوط به جامعه و قوانین هست دست ما نباشه ولی 50% دوم دست خود ماست...

زری جمعه 15 مرداد 1395 ساعت 23:58

اولا پس با این همه مشکلاتی که دختران در جامعه ی ما دارند فلسفه ی تبریک به آنان چیست؟ مثل این است در روز معلولین به آنها معلولیتشان را تبریک بگوییم!
اما در مورد آرامش در زندگی زناشویی، آقا مهرداد با تمام احترامی که برای شما قایلم و تقریبا عموما با خواندن پست هاتون لذت برده ام اما در این پست حس میکنم از یه ابعادی به زن و استقلالش در زندگی زناشویی و امنیت و خوشبختی و آرامش وی نگاه کرده اید که اصلا قابل توجیه و پذیرش نیست. فکر میکنم شما اصلا در مقام و موقعیت بیان این مباحث نیستید تنها به یک دلیل بنا به اینکه زن یا بعبارت بهتر زوجه نیستید

ان پاراگراف اول را که قبول ندارم شما روز پدر و روز مادر را هم تبریک می گید این روزها برای تبریک گفتن نیست برای اینه که مردم به یاد عده ای از افراد جامعه بیفتند و اگر مشکلی هست در باره ان بحث شود...
این مسئله که من در این پست گفتم یک مشکل اجتماعی است و ربطی به جنسیت و یا احیانازوجه بودن نداره....

اعظم 46 جمعه 15 مرداد 1395 ساعت 23:20

سلام

درود!

راضیه جمعه 15 مرداد 1395 ساعت 21:30

چقد پستت ترسناک بود راستش هم استرس گرفتم هم گریه کردم منم دهه شصتی هستم یعنی یه شوهر واسه من نیست نکنه منم بشم جزو اون میلیونها دختر خیلی استرس گرفتم

چرا گریه!
شما سعی کنید در زندگی ترقی و پیشرفت کنید و به مدارج بالا برسید به فکر شوهر هم نباشید چون اش دهانسوزی نیست انشاالله در راه پیشرفت مقدماتش هم فراهم میشه فقط به فکر یک زندگی اجتماعی موفق باشید مطمئنم در لحظه و زمانی که فکرش را هم نمی کنی یه اتفاق خوب میفته .....

سونا جمعه 15 مرداد 1395 ساعت 20:13

این مطلب رو دوست داشتم جون خودم همیشه همین رو میکم انکار که خودم نوشته باشم راستى کیبوردم عربیه اون ٤ تا حروف رو نداره واسه خوندن کامنتاى من باید معما هم حل کنید!!!

ما کامنتهای شما را چه با ع و چه بدون ع می خونیم و استفاده می بریم شما نگران کیبورد نباشید....

سعید جمعه 15 مرداد 1395 ساعت 17:56

با حرف هات کاملا موافقم

ممنون سعید جان....

سما جمعه 15 مرداد 1395 ساعت 15:30

ممنون مهرداد عزیز که این پست رو برای نظر من نوشتی.
من مدت هاست که خواننده ی وبلاگ شما هستم، شما از جامعه ی مردهای سنتی آگاهانه فاصله گرفتی و این موضوع در نوشته هات به خوبی نمود داره. فکر میکنم این رو تو همین وبلاگ خوندم که پسرهای ما دیگه شبیه پدرهاشون نیستن!
در مورد شعارزدگی، شاید باید حق رو به شما داد ولی یه نفر حرف خیلی قشنگی زده بود، آیا شما روز دختر رو به یک خانم 37-8 ساله که ازدواج نکرده، تبریک میگی؟ فکر نمی کنم! این یعنی تبعیض
بذار برای مثالت حالت سومی رو متصور بشیم، یه خانم کارمند، شغل معمولی، صبح ساعت 7 با بچه و شوهرش از خونه میره بیرون، عصر هم برمی گرده!
کدوم یکی از این 3 زن موفق ترن، هم زندگی فردی دارن و هم اجتماعی؟هم رشد فردی و شخصیتی دارن و هم خانواده ای با جایگاه خوب؟
من مثال خودم رو انتخاب می کنم.

قطعا مثال شما یک مورد ایده ال و خوب است و اصولا زنان باید یک زندگی اجتماعی موفق داشته باشد من هم با کسانی که زن خانه دار را نمونه ایده ال یک زن می دانند بشدت مخالفم ما هیچ راهی نداریم برای رهایی از قیدو بندهای سنتی که زنان را به بطن جامعه بیاوریم چون هم باعث بلوغ انها می شود و از همه مهمتر حق انهاست حرف اصلی من این بود که شعارهای فمینیستی اغلب هوشمندانه نیست و زنان را بدون در نظر گرفتن ویژگی های جوامع خودشان به تقابل تشویق می کنند که گاهی اوضاع را بدتر می کند ما باید بپذیریم که اینجا با سوئد و نروژ فرق دارد و نباید حرفهای فمینیست های انها را برای زنان شرقی تکرار کرد حرکت به سمت احقاق حقوق زنان در مشرق زمین باید بسیار هوشمندانه ظریف و تدریجی باشد چون مراکز قدرتی وجود دارند که با یک بهانه کوچک ناگهان همه چیز را به عقب بر می گردانند .....

م جمعه 15 مرداد 1395 ساعت 13:50

اگه وبلاگمو نبسته بودم برای این پستتون یه پست میذاشتم:)
با بخشی از پستتون موافقم ولی با دیدتون به این موضوع مخالفم

ما در خدمت هستیم!....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.