داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

تربیت مبتنی بر اسکناس!


 

 

همین یک هفته پیش پست دفترچه اعزام به خدمت  را برای یکی از کارگران جوان فروشگاه اورد و متوجه شد که برای اموزش به یکی از پادگان های اموزشی در یک استان دیگر که به سختگیری هم معروف است فرا خوانده شده ...از ان زمان بشدت ناراحت و و افسرده شده چون ظاهرا پدرش به او قول داده  که سعی می کند با روابطی  در یکی از پادگان های اصفهان پذیرش شود و او هم با این شرط حاضر  شده به خدمت برود! که البته مثل اینکه روابط نتیجه نداده ! و ان پادگان اموزشی هم که قرار است به ان اعزام شود هم دور افتاده است و هم به سختگیری معروف است حالا هم ناراحت است و بقیه همکاران هم به او دلداری می دهند! یک نفرشان می گوید شنیده ام سر در این پادگان عکس یک خروس بزرگ و با ابهت را کشیده اند که مشغول تخم گذاشتن است! یک نفر دیگر می گوید در سر در ان پادگان عکس یک الاغ را کشیده اند و  درب خروجی هم عکس یک ادم را کشیده اند! یعنی اینکه ما اینجا الاغ تحویل می گیریم و ادم تحویل می دهیم! و همه پسران فروشگاه  که سربازی رفته اند داستانهایی عجیب و رعب اور از اموزش های سنگین تنیهات سخت و عقربها و رطیل هایی که موقع خواب از سقف به دهان ادم می افتد! تا ساچمه پلو هایی که باید ناهار بخوردبرایش تعریف می کنند و او هم که پسر یکی یکدانه است بشدت ترسیده  من هم صدایش زدم و با او صحبت کردم به او گفتم :از چی می ترسی!؟یه زمانی تو این مملکت جوانها به خودشان نارنجک می بستند و زیر تانک می رفتند خدمتهای امروز که دیگه خدمت نیست! خودشان هم می دانند جوانهای امروز با دیروز فرق دارند پدر بزرگ بنده که خدا رحمتش کند 65 سال پیش به خدمت سربازی رفت  تا وقتی زنده بود و من به خاطر داشتم ساعت 5 صبح از خواب بیدار می شد حتی روزهای تعطیل و تیغی داشت شبیه چاقو زنجان که او را به یک چیزی مثل کمربند چرمی می کشید تا تیز شود و من وقتی بچه بودم گاهی وقتها که خانه  انهامی خوابیدیم  صبح زود از صدای تیز کردن تیغش از خواب بیدار می شدم با وسواس کف صابون را در کاسه  فلزی مخصوص درست می کرد و با همان تیغ صورتش را می تراشید و با اینکه ادم باسوادی هم نبود ولی همیشه کفشایش را واکس می زد و من به یاد ندارم روی لباس هایش لکه ای باشد و خودش می گفت که همه این نظم و ترتیب را در همان دو سال سربازی یادش داده اند یعنی انقدر به جوانها در خدمت سربازی سخت می گرفتند که نظم و ترتیب ملکه ذهنشان می شد ولی حالا پول می دهند و خدمت را می خرند!....

یکی دو هفته ایست به دانشگاه می روم که در موردش حرف زیاد دارم چون از مسائل و اتفاقات به سادگی رد نمی شوم! فقط بگویم  ایندفعه تفاوت را احساس می کنم بخصوص در کیفیت اساتید! که ترجیح می دهم اگر از استرس کتابهای قطور پیشنهاد شده خارج شدم! و باز هم فرصتی برای نوشتن پیدا شد بعدا بگویم ولی یکی از اساتید مطلب جالبی را می گفت....ایشان می گفت بعلت کم شدن ورودی های کارشناسی  دانشگاهها به تحصیلات تکمیلی رو اورده اند و یکی از دانشگاههایی که ایشان تدریس می کند 7000 نفر برای ارشد و دکتری خودش ظرفیت ایجاد کرده که فقط 1000 صندلی ان پر شده است! و  حالا دانشگاه مشغول تبلیغات و ارسال پیامک تبلیغاتی برای پر کردن این صندلی هاست و شما اگر مدارکت هم اماده نباشد پول را می دهی و  فقط با یک کپی  شناسنامه و کارت ملی ثبت نام می  شوی! تا بعدا مدارکت را سر فرصت بیاوری یعنی اینکه پول را بده بفرما ارشد بفرما دکتری! انوقت می گفت دهه شصت که ما ارشد قبول شدیم ازمون فقط در تهران برگزار می شد و ازمون هم تشریحی بود و مثلا در رشته ریاضی از 3000 داوطلب 50 نفر را در سراسر کشور می پذیرفتند! که مثلا فلان دانشگاه در فلان رشته فقط  5 نفر  می پذیرفت! ولی در یکی از دانشگاهها که ایشان تدریس می کند می گفت گاهی اوقات صندلی کافی برای نشستن دانشجو در کلاس ارشد نیست! و بچه ها به کلاس بغلی می روند و صندلی اورده و رویش می نشینند! و  مسئول یکی از دانشگاههای غیر انتفاعی  سراغ یک استاد روانشناسی را برای تدریس در مقطع لیسانس از من گرفت که من هم اقای دکتر فلانی را که دانشیار است معرفی کردم که ایشان گفتند نخیر! حقوق ایشان زیاد است من یک جوجه فوق لیسانس!(دقیقا همین عبارت را گفتند!) می خواهم که من هم یکی از شاگردانم را به ایشان معرفی کردم و ایشان در ان دانشگاه با دستمزد ساعتی 4000 تومان استخدام شده! و  تدریس می کند! دانشگاه از بچه ها کلی شهریه می گیرد و ساعتی چهار هزار تومان به ان جوجه فوق لیسانس می دهد!.....

برای ثبت نام مجبور شدم به دبیرستان محل تحصیلم بروم و اصل دیپلم را گرفته و به دانشگاه ببرم تا لیسانسم را برای ثبت نام در ارشد به بنده بدهند من در یکی از دبیرستانهای خوب اصفهان درس می خواندم که ان سالی که دیپلم گرفتم شاگرد اول کلاس ما با رتبه کمتر از پنجاه در رشته الکترونیک دانشگاه شریف قبول شد دفتر دار مدرسه پوشه ای جلویم گذاشت که دیپلم بچه های ان سالی که فارغ التحصیل شده بودم در ان بود و از من خواست که مدرکم را در ان پیدا کنم با دیدن عکس ها بچه ها روی دیپلم ها خاطرات زیادی برایم زنده شد منتها در کارنامه های بچه ها چشمم به مورد جالبی برخورد معدل دیپلم شاگرد اول ما که یک نابغه به تمام معنا بودو با معدل دورقمی در کنکور قبول شده بود  هفده و چند صدم بود انوقت چند روز قبلش پسر یکی از  اشناها را دیدم که در دبیرستان غیر انتفاعی درس می خواند برای احوال پرسی و نه برای کنجکاوی از او پرسیدم معدل پارسالت چند شد که ایشان گفت هفده و نیم و در ضمن من می دانستم که درس ایشان بشدت مشکل دارد چون مادرش همیشه از وضعیت درسش شاکی بود و این یعنی این که دوران ما نابغه ها معدلشان 17 بود ولی حالا خنگ ها معدلشان هفده و نیم است! چون ان پسر اشنای ما در یک مدرسه غیر انتفاعی درس می خواند و مسئول محترم مدرسه باید در نمره دادن نیم نگاهی هم به شهریه دریافتی کند و باید طوری رضایت والدین را جلب کند که مشتری شوند! و در حقیقت به دانش اموز به چشم یک سرمایه مادی نگاه می شود تا انجا که حتی حرمت نمره هم از بین رفته است...


همه چیز بیخودی شده! دکترهایی که با پول دکتر شده اند دانش اموزانی که با پول 20 می گیرند و جوانانی که پول می دهند تا سربازیشان را بخرند! و  می شود به جرات گفت که همه چیز به اسکناس ختم می شود!....ما بچه هایمان را از همان ابتدا با پول به مدرسه می فرستیم با پول دکتر می شوند با پول از خدمت معاف می شوند و انتظار هم داریم که به جای پول به چیزهای بهتری فکر کنند و البته انعکاس این جامعه پول سالار بر ان اکثریتی از جوانان که دستشان از پول کوتاه است  بسیار فاجعه بار است که ترجیح می دهم زیاد در موردش صحبت نکنم چون واقعا نامید کننده است یادم هست از همان دوران طفولیت! که در مدرسه اجتماعی و یا دینی می خواندیم در کتابهایمان بود که مثلا بر فلان کشورها ماده گرایی حاکم است و پول قدرت و نفوذ سرمایه داران اصالت دارد و ما هم معنویت در اختیارمان است و باید جهان را اصلاح کنیم!....

نظرات 28 + ارسال نظر
Ramin چهارشنبه 22 مهر 1394 ساعت 14:40

در حالت نرمال حق با شماست . ولی وقتی شرکتهای این آقا همگی دارند مثل ساعت منظم کارمیکنند ، آدم شک میکنه . در مورد مرحوم مه آفرید بعد از بازداشت تمامی شرکتهای ایشان توسط دادستانی پلمب شد ، حتی به تیم داماش هم قطره چکانی از سرمایه آن مرحوم پول تزریق میکردند . در صورتیکه اصلا" شرایط پرونده مه آفرید و ّب . ز یکسان نیست . اونها با سند سازی پولی از بانک میگرفتند (ال. سی) و مدت دار پول بانک را عودت میدادند و ازین پول سود میبردند ولی این آقا نفت فروخته و پولشو نمیده و جرمش به مراتب سنگینتره ولی شرکتهای این آقا خیلی دقیق و منظم به فعالیتشان ادامه میدهند . این مسئله شک برانگیز نیست ؟

دلیل اینکه شرکتهای ایشان دقیق کار می کند این است که هزاران نفر در شرکتهای ایشان مشغول کارند و ورشکستگی انها طبعات منفی زیادی دارد و البته با او مدارا هم می شود تا ببینند می توانند پولها را از او پس بگیرند یا نه!

Ramin چهارشنبه 22 مهر 1394 ساعت 13:28

سرافراز باشی دو ست خوب نادیده ام
باور کن" ب . ز " را از ترسم نوشتم . چون اینو مطمئن هستم که ایشون یک روز مثل یک سردار فاتح میآد بیرون . و همونجوری که رم برای بازگشت سزار جشن گرفت و تاق(فکرکنم طاق غلط باشه) نصرت زد . برای ایشان جشن ها خواهند گرفت . منهم که هم نامم مشخصه و هم نام خانوادگیم . صدتا وکیل میگیره که هر کی هر جا هرچی بهش گفته را پیدا کنید و ازش شکایت . اونوقت علی میمونه و حوضش !!!!

درود بر رامین خان رفیق قدیمی
البته من تردید دارم....
گاهی اوقات یک نفر قربانی می شود تا کار فیصله یابد....

غزال یکشنبه 19 مهر 1394 ساعت 10:47 http://yaldayeshab.blogsky.com

من بزرگترین ارز م این بود که شوهرم به بدتربن منطقه و سختترین شرایط اعزام بشه واسه سربازی!! کاش،سربازی مثل زمان قدیم بود والا
دوست صمیمیم دانشجوی دکتراس.تدریس میکنه توی دانشگاه ازاد.با ساعتی 4700 تومان!!! پریروز داشتیم حساب میکردیم.هر ترم 330 هزار تومان گیرش میاد بنا به ساعتای تدریسش.خداوند حافظ و نگهدارش باشه!!"

درود بر غزال خانم همشهری عزیز
می بینم که خیلی شاکی هستید!
دوست شما ساعتی 4700 دستمزد میگیره انوقت رفیق من این ترم برای تحصیل در مقطع دکتری دانشگاه ازاد نزدیک به نه میلیون تومان پول داده!

آلیس شنبه 18 مهر 1394 ساعت 23:39

گاهی فکر میکنم آیا در گذشته هم انسانها فکر میکردن در دوره بدی زندگی میکنن،جامعشون پسرفت کرده، نگران نسلهای اینده و اینده فرزندانشون بودن یا اینها فقط مختص عصر ماست؟شایدم از حالا تا ....

واقعیت اینه که ما در دورانی حساس و تاریخ سازی زندگی می کنیم که انتخاب و عملکرد امروز ما در سرنوشت ایندگان نقش موثری خواهد داشت شاید به ظاهر پس رفت هایی دیده بشه ولی از نظر فکری بسیار پیشرفت کرده ایم از یک جهان بینی خاص در حال عبوریم که تقریبا تمامی کشور های منطقه در ان گیر کرده اند ....

ستاره شنبه 18 مهر 1394 ساعت 17:59 http://artmina.blogsky.com

اقای مهرداد عزیز سلام
هستند هنوز پسرهایی که سربازی میرن اونم توی شرایط سخت.
برادر منم الان 8 ماهه لب مرز سردشت سربازه(مرزبان)
اونم تو شرایطی که فقط توی یه اتاق 12 متری برای 15 نفر می تونن باشند بدون هیچ رفت و آمد و وسیله ارتباطی یا حتی یه تلویزیون.
هر 45 روز یکبار میاد برای مرخصی که از بس تو این مدت میوه نخورده و ویتامین بدنش کم میشه که لاغر با چهره ای زرد شده میاد.
خودش نخواست صبر کنه تا شرایط خرید سربازیش پیش بیاد و گفت میخوام برم.
خدا همه سربازهای این کشور رو حفظ کنه

درود بر ستاره خانم
هیچ مردی گرامی تر و قابل احترام از یک سرباز و یک مرزبان نیست کسی که در شرایطی سخت از امنیت و مرزهای یک کشور محافظت می کند نگران سختی هایی هم که ایشان در سربازی تحمل می کند نباشید سختی ها تجربه ها و خاطرات این دوران گنجینه ای ارزشمند برای اینده ایشان است....
با جمله اخر شما هم کاملا موافقم!

مهسا شنبه 18 مهر 1394 ساعت 16:11

درود بر شما

حسرت نامه:
"ای کاش نوشته هاتون اینقدر بوی حقیقت نمیداد.
ای کاش مسولین و گروه های خاصی از مردم چشمشون رو روی حقیقت نمیبستن.
ای کاش بزرگان و فرهیختگانمون ترسو نبودن..."

پ. ن:شوهرم امسال برای ثبت نام در کنکور ارشد دانشگاه آزاد تماس میگیره مرکز آزمون و سوالی در رابطه با سهمیه بسیج میپرسه برای یکی از دوستاش، کارمند اونور خط بهش میگه سهمیه می خواید چه کنید شما فقط بیاین و تیک حاضری رو بزنید، قبولید!!!
حالا این هم به کنار، موندم که چرا بعد از اینهمه پول گرفتن زورشون میاد کمی در راه آموزش مایه بزارن.

درود بر مهسا خانم
باز هم من فک می کنم اگه ایشان وقت و امکان تحصیل براشون هست بهتره ادامه تحصیل بدهند پدر بنده همیشه میگه درس بخونی عمرت میره درس هم نخونی باز هم عمرت میره ولی اموختن باعث میشه تا اخر عمرت ازش بهره ببری و شاهد تاثیرش روی زندگیت باشی....

Ramin شنبه 18 مهر 1394 ساعت 09:58

روزگارتان بخیر وشادی
جمله ای هست که جدید توی گروه های اجتماعی دست به دست میشه از قول آقای صفائی فراهانِی : اگر یک نفر ماهی یک میلیارد تومان بدزده سالی میشود 12میلیارد تومان ، برای 10هزارمیلیاردتومان نیاز به هشتصد سال زمان داره . آقای ب . ز این پولو در عرض سه سال به دست آورده !!!!
همین یک قلم فکر نمیکنید کافی باشه برای دورنمائی که خدمتتان عرض کردم ؟
البته من خودم هم آرزو میکنم این اتفاق نیافته . چرا که وقتی جنگل آتش بگیره تر و خشک باهم میسوزند .
ایام بکام

اقای ب . ز را خوب اومدی!
کوروش هزاران سال قبل دعا می کند که خداوند این سرزمین را از خطر دروغ و خشکسالی محفوظ نگه دارد که دروغ ان روز به فساد در امروز تعبیر می شود اگه دقت کنی هنوز هم بعد از گذشت بیست و پنج قرن از این جمله کوروش هنوز هم خشکسالی و فساد بزرگترین تهدید برای ما است.....

سارا... جمعه 17 مهر 1394 ساعت 19:27

سلام...

دیگه وارد حوزه استحفاظی بنده شدید ها!!!

از سال ۷۲ تا امروز مشغول ندریس هستم... و به جز ۷ سال اول ... بقیه اش رو در دانشگاه مشغول بودم... و میتونم بگم اوضاع آموزش در کشور ما ... هم در قسمت مربوط به وزارت آموزش و پرورش و هم در مقاطع آموزش عالی .... واقعا اسفناکه... به جز درصد کمی از مدارس و دانشگاه ها ....... بقیه شون همه صرفا مشغول تولید انسان های مدرک دار بدون دانش و علم هستند...
در قسمت مراکز آموزشی شهریه دار هم ... بهتره اسمشون را بنگاههای اقتصادی بگذاریم تا مرکز آموزشی !...
اما این میان فقط کسی که خودش بخواد ... معلم یا استاد یا دانشجوی واقعی میتونه باشه .... یعنی کسی که عاشق باشه .. چه برای دریافت دانش و چه برای رواج دانش ...
ربطی هم به پولی بودن یا نبودنش نداره ...... توی مدرسه غیر انتفاعی میشه خوب بود و بدون پارتی ... در سطح قابل قبول یا بیشتر ... کسب علم کرد ... ودر مدرسه دولتی هم ... به راحتی اب خوردن میشه معدل ۲۰ گرفت ...فقط کافیه بلد باشی سرکیسه را شل کنی!!......
در دانشگاه ها هم وضع همینه ...... حتی دولتی هاش!
درسته .... بعضی موسسات هستند کمی سختگیرترند و ... بر روی مسءله آموزش ...تاکید بیشتری دارند.... اما تعدادشون نسبت به کل مراکز خیلی خیلی کمه ....... و تازه همون جا هم باز دانش آموز یا دانشجو ...خودش باید بخواد ..... وگرنه تمام تلاشش موسسه هم فایده نداره .....
در این مورد اگه بخوام بنویسم ... مثنوی هفتاد من میشه ... اما فقط این رو بگم که ... خانه از پای بست ویران است ......

درود بر سارا خانم
اگه دانشجو اهل درس و عاشق علم باشه همه جا راه براش بازه منتها تحصیل در مدرسه و دانشگاه یی که کیفیت خوبی داشته باشه واقعا لذت بخش تر است چون تفاوت ها بعضا بسیار فاحش است ولی بطور کلی با شما موافقم چون در هر حالت این خود دانشجو است که تعیین کننده است و همانطور که در پست گفتم و شما هم اشاره کردید پول نقش تعیین کننده ای در همه امور دارد!

م جمعه 17 مهر 1394 ساعت 13:27 http://freeassociation.persianblog.ir

دوستان عزیز امیدوارم به کسی برنخورد ولی باور بفرمائید دانشگاه های پولی واقعن کیفیت پایینی دارن البته من از بین المللی خبر ندارم ولی غیر انتفاعی و علمی کاربردی ها به خدا افتضاحن از کسانی که خوندن بپرسید بهتون میگن از مدرسه هم سطح پایین تره !! قبولی ارشد رشته من تو سراسری سخته خود من میخواستم برم آزاد یا غیر انتفاعی که با تحقیق از چند نفر منصرف شدم. همون پول رو بدید یه مهارت به درد بخور یاد بگیرید به خدا بهتره هم به نفع خودتونه هم چرخ مملکت میچرخه مدرک گرایی رو بندازیم دور .اگه بعضی تو این دانشگاه ها از استادشون بالاترن خب من هم سراغ دارم اما هیچ کدوم از اون افراد علمشون رو مدیون اون دانشگاه نیستن و اگر تحقیق کنید میبینید اون فرد از قبل به زبان انگلیسی تسلط داشته و از منابع اصلی استفاده میکنه و جای دیگه رفع اشکال میکنه یا بیرون از دانشگاه از کلاس های متفرقه بهره میبره یا فوق العاده باهوشه و خودش میره دنبالش و یاد میگیره یه بنده خدایی در جواب این حرف من گفت خب بقیه هم برن سراغش یاد بگیرن خودشون تنبلن:/ واقعن این حرف خیلی خنده داره چون الان من تمام منابع رشته برق رو از صفر تا صد به شما معرفی میکنم تشریف ببرید خونه خودتون بخونید مهندس برق بشید:-) اگه اینجور بود که اصلن دانشگاه رو برا چی تاسیس کردن بیکارن این همه پول استاد میدن!؟:-)

البته مطالبی که در مورد کیفیت دانشگاههای پولی گفتی قابل توجه است ولی من فک می کنم کسی که اهل درس و علم باشه همانجا هم راه براش بازه و از همان اساتیدی که ممکنه تجربه چندانی هم نداشته باشند میشه استفاده های زیادی کرد ولی همانطور که گفتی تفاوت کیفی زیاد است مثلا من در مقطع لیسانس درس تحقیق در عملیات را با یک استاد جوان گذراندم و این ترم هم در ارشد همان درس را با یک استاد معروف با مدرک دکتری می گذرانم که واقعا تفاوت را احساس می کنم!

ندا بانو پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 15:35

سلام اقای مهرداد
وقتتون به خیر و شادی
من اعتقاد دارم بیشتر خود فرد مهمه تا دانشگاهی که داره درس میخونه یا خونده..
شاید کسی تو یه دانشگاه درجه ی چندم درس خونده باشه و مدرکش رو اونجا اخذ کرده باشه اما سواد و بار علمیش از یه فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی و مادر هم بالاتر باشه..
من مواردی رو تو اطراف خودم دیدم که طرف به سختی و با پشت سر گذروندن هفت خان رستم دیپلم گرفت و وارد یکی از همین دانشگاه های پولی شد..اما تبحر و استعدادی که تو برنامه نوسی و کد زدن داره رو حتی استاد های اصلیش که بعضا دکترای شریف هستن اون توانایی رو ندارن...
(البته قبول دارم استثنا قانون نیست اما به هر حال از لحاظ اماری لحاظ میشه و میشه بهش استناد کرد)
شاید خیلیا تو یه دوره ای خیلی سر به درس نباشن اما بعد از اینکه به اصطلاح سرشون به سنگ خورد اصلاح بشن ..و چون فرصت و امکان ورود به یه دانشگاه مقبول رو ندارن به این دانشگاه ها روی میارن..
مهم داشتن سواد و علم و داناییه و نه نوع دانشگاه...
البته جناب مهرداد متوجه ی منظور اصلی شما از نوشتن این پست شدم..و دغدغه ی شما رو درک میکنم که البته در جای خود بسیار هم قابل تامل هست و جای بحث فراوان هم داره نمیشه منکر عواقب اسیبهای اجتماعیش شد..
منم شاید چون ذاتا آدم خوشبینی هستم هنوز امیدوارم که مسئله خاکستریه و نباید خیلی بهش بدبین بود..

درود بر ندا بانو
البته ان موردی که افراد مهمتر از نوع دانشگاه است را تا حدی قبول دارم ولی این سیستم اموزشی عملا به تغییر اساسی در تولید علم و دانش نشده دلیل واضح ان این است که مثلا کشور ما از نظر تعداد مهندس سومین کشور جهان است ولی ما همچنان مشغول تولید پراید هستیم که سالانه هزاران نفر را به کام مرگ می کشاند و ان تعداد انبوه فارغ التحصیل رشته های فنی همراه با غولهای خودروسازی موجود در کشور نتوانسته اند تغییری اساسی در صنعت خودرو سازی ایجاد کنند به علوم انسانی که نگاه کنید اوضاع بدتر است با توجه به اینکه تعداد فارغ التحصیلات علوم انسانی نسبت به قبل از انقلاب ده برابر شده! ....اگه فرصت شد در اینده بیشتر خواهم گفت....

Ramin پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 10:43

روزگار مدیر عزیز ما بخیر
متن و کامنتها را خواندم، جالب بود . من خودم تو سن بالا رفتم دانشگاه و دور و برم تازه دیپلمه هایی را دیدم که هنوز مفهوم جنوبغرب و شمالشرقو نمیدونستند !!!
بگذریم .... بیسوادی این مملکتو یک روز به زمین خواهد زد (البته اثراتش خیلی وقته شروع شده).
ولی من از یک چیز بیشتر میترسم و خوف دارم ، اونهم روزیه که طبقه فرودست به خروش بیاد . اون روزی که بخواهد انتقام تحقیرها و توهینها و بدبختیهاشو بگیره . باید منتظر بود ................

درود بر رامین خان
فقط امیدوارم ان پاراگراف اخر کامنت شما درست نباشه و البته اینده به عملکرد امروز تصمیم گیرندگان و همچنین خود ما بستگی داره یعنی خود ما هم بعنوان یک شهروند مسئولیم ولی قطعا مسئولیت اصلی به عهده تصمیم گیران است......
ما دوران بسیار خطیری را پشت سر می گذاریم....

Dokhtar پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 08:07

من یکی از کسانی هستم که با پول دارم دکتر می شوم!!! بهترین دانشگاه بین.ال.ملل در ایران رو برای تحصیل انتخاب کردم و رشته ام هم ارتباط مستقیم با جان آدم ها داره. دید مردم جامعه به من و امثال من خیلی بده. می گن شما پول دارین و دکتر شدین
ما نداشتیم و نشدیم !!!
اون موقع که من وارد این دانشگاه شده بودم، حتی برای اقوامم هم جا نیوفتاده بود. که یعنی چی؟! دانشگاه پولی؟! جالبه بدونید همین اقوام امسال مرداد ماه رسما بیچاره ام کردن از بس زنگ زدن و برای بچه هاشون ازم پرسیدن. رتبه ی فضایی بچه هاشون یه طرف، این که فکر کردن با پول می شه وارد بهترین دانشگاه مملکت شد یه طرف دیگه! علاوه بر پول به یه رتبه ی قابل قبول، نمرات دیپلم بالای هجده و تسلط به زبان انگلیسی هم برای ما شرط بود. خلاصه من اگه حمایت مالی و قلبی پدرم رو نداشتم به هیچ جا نمی رسیدم.
اولین سوالی که به هر کس باید جواب بدم اینه که چقدر شهریه می دم؟! خب بله من ترمی حدود یازده میلیون تومان شهریه می دهم. بعد از این که این پاسخ را دادم آن چنان پشت چشمی نازک می کنند که نگو و نپرس، انگار شهریه ها رو من تصویب کردم! سوال بعدی (اگر پدرم را نشناسند) شغل بابات چیه؟! و کم کم می رسن به این سوال که حالا واجب بود دکتر بشی؟!
نمی دونم چرا علی رغم موفقیت های زیادی که دانشگاه ما در سطح بین المللی و آزمون تخصص به دست آورده باز هم همه فکر می کنن با پول همه چیز حل می شه. اساتید ما اساتید رتبه های زیر ١٠٠ کنکور هستن، چارت درسی مون هم عین همه، نمره هامون هم در خیلی موارد از اونا بالاتره. حالا چون کنکورمون رو خوب ندادیم باید عمرمون رو با خوندن رشته ای که بهش علاقه نداریم تلف کنیم؟!
گفتین مدرسه:-))) اتفاقا از اول ابتدایی تا آخر پیش دانشگاهی در مدارس غیر انتفاعی درس خوندم، جالبه بدونین از اول دبستان تا دوم دبیرستان معدلم بیست بود! هر چند از نظر حتی خواهرم هم که هم سن و سالای شماست معدل بیست کاملا غیر طبیعی بود ولی خب حقیقت همین بود! و خنگ های کلاس هم معدلی بین پانزده تا هفده داشتن. به خود من که نمره ای ندادن، یعنی انقدر سخت گیر بودن که گرفتن نمره ازشون واقعا منو به خنده می اندازه :-)))))) کما این که امتحان های نهایی سوم دبیرستان (در یک مدرسه ی دیگر با سوالات هماهنگ کشوری و مصحح هایی که آموزش و پرورش تعیین می کرد) هم نتایج مشابهی گرفتیم. یعنی معدل من نوزده و هشتاد و شش و معدل بقیه هم شبیه به قبل شد.
نظر شخصی من اینه که پول شرط لازم برای زندگیه ولی شرط کافی نیست!
چقدر نوشتم! ببخشید سرتون رو به درد آوردم.

ممنون از نظر خوبتون
دوتا مشکل هست!
اول اینکه ما اعتراضی نداریم که چرا موسسات اموزشی پولی در کشور هست چون این چیزی است که در همه جای دنیا دیده می شود(بخصوص در اموزش عالی) ولی مسئله کیفیت و نگاه مادی به اموزش است اینکه مدرسه ای پول بگیرد و به بچه ها 20 بدهد (همانطور که یکی از دوستان یک موردش را گفتند) اینکه دانشگاهی شهریه نجومی بگیرد و بعد به قول خودشان یک جوجه فوق لیسانس بی سواد را برای تدریس بیاورند و درسر هر کلاس ارشد سی چهل نفر دانشجو سر کلاس استاد بنشینند و دانشگاه در رشته های متنوعی مقطع ارشد داشته باشد در حالی که یک سالن مطالعه درست و حسابی و یا یک کتاب خانه حقیر هم نداشته باشد این درست نیست و یعنی نگاه بازاری و کاسبکارانه به اموزش و اینده جوانان این مملکت
مسئله دیگه این است که ما که ادعای الگو بودن در معنویت و عدالت داریم نباید مثلا خدمت سربازی فروشی باشد چیزی که به هیچ وجه برای من قابل درک نیست این که جوانی چون پدرش پول دارد دوسال از زندگیش را بخرد و صرف خودش و اینده اش کند و جوانی دیگر دوسال نگهبانی بدهد در شرایط سخت خدمت کند و دوسال از عمرش را مجانی صرف مملکت کند و این درست نیست و باید به این سوال جواب داده شود پس ما که غربی ها را به اصالت ماده و پول تقبیح می کنیم پس چه فرقی بین ما و انها وجود دارد که البته من فک می کنم رفتار انها به عدالت نزدیکتر است!...

حامی چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 09:01

آقای مدیر این جمله واقعا شوخی بود نه جدی که شما مخالفت کردید .
و اما دانشگاه پولی هم میچسبد ...... کلا هرچی هرتکی باشه بهترتر است ...

با جمله اخر شما موافق نیستم! سابق وقتی مثلا می گفتند فلانی مهندس است این عنوان چه ابهتی داشت چیزی که الان شاید برای مدرک دکتری هم وجود نداشته باشد!....

متاسفانه یا خوشبختانه در این وبلاگ مرز بین شوخی و جدی کاملا نامشخص است!

سمیرا سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 18:41

انشالا از خودمون شروع میکنیم هممون و بهتر میشیم

انشاالله!

م سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 16:32 http://freeassociation.persianblog.ir

پست قشنگی بود یه لحظه منو یاد موزیک ویدیو "دیوار" پینک فلورید انداخت؛ بچه هایی که رژه میرفتن و سقوط میکردن تو چرخ گوشت:-)

البته اوضاع به این دردناکی نیست!...
چرخ گوشت خیلی دردناکه! من یک تشبیه ملایمتر را ترجیح می دهم!
ممنون از لطفت....

الی سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 16:22 http://sirbijan.blog.ir

قشر جوون خیلی نا امید و بی قرارن به طرز واضحی!
این از وضعیت کار و رقابت با بچه پارتی دارا، اون از وضعیت اقتصاد و ازدواج، اون از وضعیت دولتی که اخرش معلوم نمیشه کی راست میگه و کی دروغ. اون از وضعیت جامعه ی مثلا دینی و اسلامیمون که هر روز یه فسق و فجوری ازش میزنه بیرون.
یعنی قراره تا کجا پیش بریم؟ :(

متاسفانه یا خوشبختانه ما مردمی هستیم که بین دوراهی یک انتخاب هستیم و این دو راهی و تردید هم شرایط خودش را دارد و خواه نا خواه باید از این مرحله عبور کرد...

محمدرضا سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 16:18

مهرداد عزیز سلام
این مطلبت رو دوست داشتم.بخاطر قبول شدن توی دانشگاه هم مجددن تبریک میگم لذت ببر از سطح اساتید که واقعن میفهمم چی میگی.
لطفن برام دعا کن تا توی پروژه ای که همکاری میکنم بتونم مفید باشم.خیلی دوست دارم یه گوشه از مملکتم بدست من اباد بشه.
موفق باشی
یاعلی

درود بر محمد رضای عزیز
همین که می خواهی کارها را درست انجام دهی و منشا خدمت به ادمها شوی همین کافیست...
ادمهایی مثل شما باعث میشه ادم فک کنه هنوز هم امیدی هست...
موفق باشی....

خانوم مهندس سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 15:56 http://khanummohandes.blog.ir

همینه که آدم انگیزه ارشد خوندن از دست میده دیگه
تنبلی نیست که

نخیر!
همون تنبلی دلیل اصلی هستش!

نازنین سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 14:53 http://www.zananegieman.persianblog.ir

در مورد پیامک زدن به دانشجو برای پذیرش واقعا تاسف بار هست .الان در کلاس ارشد ما حدود ینی ورودی ما حدود 120 دانشجو داشت که یه عده ای وسط سال میومدن میگفتن اینا مال ترم وسطی سال هستند .پناه بر خدا .عجب دوره زمونه ای شده .جوری که بیسوادای پر درامد با سوادای تحصیلکرده شب نخوابیده رو مسخره میکنن که مردکتو قایم کن کسی نبینه .چون وقتی بفهمن بیکاری یهت میخندن .

همانطور که گفتی این پیامک های تبلیغاتی برای ثبت نام ارشد واقعا خجالت اوره!
و باعث میشه هر کسی از سطح تحصیلات ادم میپیرسه ادم ترجیح میده بگه فعلا دارم دیپلم می گیرم!

محسن سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 13:19

سلام این پست رو دوست داشتم خیلی بیشتر از یکبار لایک کنم حیف نمیشه.بسیار زیبا دقیق و جامع بود

درود بر اقا محسن
ممنون دادا!

رویا سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 13:10

با پول می شود لقب مهندس رو هم بغل اسم طرف گذاشت ..مهندس فلانی ....در حالیکه تا ابتدایی بیشتر نخونده ، طوری مهندس می گن من خودم اوایل باور کرده بودم طرف مهندسه بعد دیدم تو نخوندن ونوشتن لاتین مشکل داره هنوز

اتفاقا خیلی از این مهندسین بدون مدرک در کارشان بسیار ماهر و خبره هستند! افرادی که از طریق تجربی کار بلد هستند و بعضا از بسیاری از تحصیلکرده ها مهارت بیشتری دارند....

nadia سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 13:00

امان از دکتر هایی که با پول دکتر میشن ،در آینده پول شهریه ای که دادنو از مریض خواهند گرفت
خیلی خوب بود مرسی

اتفاقا دوستی دارم که پزشک است و مطالبی در همین رابطه می گفت که چون برخی از دوستان مجازی پزشک هستند از گفتنش خودداری کردم!....

ساکت سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 11:18

درود بر آقا مهرداد
اول از همه تبریک بابت شروع دوره تحصیلی جدید، آدم دلش برای دانشگاه تنگ میشه (البته استثنا هم داره، مثل خودم)
دوم اینکه جمله آخرتون خیلی قشنگ بود...بر فلان کشورها ماده گرایی حاکم است..چقدر این جمله شبیه فلان کشور شده...
سوم اینکه با اجازه شما یکم درد دل میکنم...من دیروز دفاع داشتم...هر دانشجویی که اساتید راهنما و داوران عزیز رو میشناخت قبل از دفاع بهم دلداری داد و تسلیت گفت...خلاصه عزیزان ۲۵ صدم به من ندادند که البته واقعا این همه محبتشان جای تعجب داشت ولی بدجوری حال من گرفته شد...بهرحال این دوره هم تموم شد...میخواستم بگم از همین آغاز درستون یه شناخت کلی از اساتیدتون پیدا کنید و سریع برای پایان نامه اقدام کنید..خوبی اساتید من این بود که از همه اونا تونستم درسای بزرگی بگیرم..این خیلی مهمه..حتی اگه سردفاع اشک آدمو دربیارن..
امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشید

درود بر دوست عزیز
من متوجه نشدم که بالاخره دفاع شما به خوبی برگزار شد یا نه!؟
ولی شاید درسهایی که از اساتیدتان اموخته اید خیلی بیشتر و بهتر از مدرک شما برایتان کارساز و راهگشا باشد....گاهی اوقات سختی ها باعث می شود ما تغییر کرده و پوست اندازی کنیم تا انجا که بعضا زندگیمان را متحول می کند....

عطیه سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 10:27

متاسفانه توی کشور ما بیشتریا خوب "أدا" در میارن. ادای آدماهای مسلمون، ادای آدمهای با فرهنگ و ... غافل از اینکه آخرش از کوزه همان تراود که در اوست.

شاید این ناشی از غرور پنهانی باشد که در فرهنگ ما در وجودمان پنهان شده که البته تا به حال کمکی هم به ما نکرده است....

حامی سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 09:16

من خودم توی ی مدرسه غیر انتفاعی میرفتم . دقیقا یکی از بچه ها که پدرش ی رستوران دار معروف شهر هم هست . به خاطر اینکه امتحانش خراب شده بود بعد از زنگ آخر نگهش داشتن و امتحانی عجیب الخلقه که نه بسی روانتیک از ایشون گرفتند و همه زحمت ها را معلم گرامی کشید هم پرسید و هم پاسخ داد . و بلاخره پسرک آن سال قبول شد ......
و اما دانشگاه پولی هم میچسبد ...... کلا هرچی هرتکی باشه بهترتر است ...

من یادم هست دوران دبیرستان ما یکی از همکلاسی ها بخاطر فقط یک نمره که از درس شیمی کم اورده بود مردود شد .....
با جمله اخر شما موافق نیستم! سابق وقتی مثلا می گفتند فلانی مهندس است این عنوان چه ابهتی داشت چیزی که الان شاید برای مدرک دکتری هم وجود نداشته باشد!....

سهیلا سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 07:06 http://nanehadi.blogsky.com/

شاید وقتش رسیده که به مدرک اهمیت ندیم به کاربلد بودن اهمیت بدیم

کاملا درسته....
منتها تاثیرات اجتماعی این روند ما را به کجا می برد....

afi سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 03:23

I really like the way you observe
keep up the good work

ممنون دوست خوبم

مرمری سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 01:32

سلاااام به داداش مهرداد گل ، الان پول حرف اولو میزنه تو همه چی ، ان شاله جیب همه مردم پر پول البته از نوع بابرکتش باشه ، راست میگین همه چی پولی شده از مدرسه تا سربازی و..........واقعا که بچه ها از نظر معلومات خیلی ضعیفن حتی دست خط خوبی هم ندارند وچقدر غلط املایی دارند دکتر مهندسان اینده کشورمون........

درود به مرمری خانم
من هم واقعا امیدوارم اوضاع بهتر بشه....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.