-
در جستجوی شنبلیله!
چهارشنبه 18 فروردین 1395 10:58
روز چهارم عید بود و با ماشین جایی می رفتم که مادرم زنگ زد و گفت برای مهمانی عید سبزی قورمه سبزی می خواهیم و در مسیرت سبزی فروشی دیدی دو کیلو تره دو کیلو جعفری 300 گرم اسفناج 300 گرم گیشنیز و 300 گرم شنبلیله بخر من هم چشم انداختم و یک سبزی فروشی کنار خیابان دیدم فورا ترمز کردم پیاده شده و سراغش رفتم لیست سبزی های مورد...
-
چهاردهم!
شنبه 14 فروردین 1395 21:38
شاید شنیده باشید می گویند اگر کار اداری دارید روزهای شنبه به ادارات دولتی نروید یا لااقل اول وقت نروید چون برخی کارمندان بعد از دو روز تعطیلی پنج شنبه جمعه حوصله سر و کله زدن با ارباب رجوع را در صبح شنبه ان هم اول وقت ندارند و احتمال اینکه به شما بگویند برو فردا بیا به مراتب بیشتر از روزهای دیگه است! اساسا شنبه روز...
-
اقا الاغه در رستوران!
دوشنبه 2 فروردین 1395 12:23
مشغول نوشتن مجموعه داستانی هستم به اسم" خرنامه " قهرمان این مجموعه داستان "اقا الاغه" است که به جاهای مختلفی مثل رستوران تاکسی فروشگاه بانک اداره.....می رود و ماجراهایی برایش اتفاق می افتد که هر کدام موضوع یکی ازاین مجموعه داستان است خلاصه یکی از داستانهای این مجموعه را اینجا می اورم..... اقا الاغه...
-
عید.....
پنجشنبه 27 اسفند 1394 22:05
روزهای اخر سال برای همه پر مشغله و شلوغ است و من هم فرصت کمی برای نوشتن دارم ولی در هر حال بین همه این مشغله ها گاهی فکر می کنم که برای پست اخر سال باید چی بنویسم طبعا پست اخر سال باید مطالبی امید بخش و شاد باشد من همیشه سعی می کنم چیزی که ناامیدی از ان بیرون بیاید ننویسم ولی به اطرافم که نگاه می کنم می بینم که اگر...
-
چهارشنبه سوری.....
سهشنبه 25 اسفند 1394 16:34
سریال هزار دستان ساخته مرحوم علی حاتمی قطعا یکی از ماندگارترین اثار بصری است که در کشور ما تولید شده که اگر در جو و فضایی بدون خط قرمز و محدودیت ساخته می شد شاید مانند یک کتاب شعر از شعرای کلاسیک ما لازم بود که مرتب به ان سر بزنیم و انرا ببینیم ! سکانسی در این سریال است که بسیار اموزنده و جالب است و ان قتل رییس انبار...
-
تخم دوزرده!
سهشنبه 25 اسفند 1394 11:31
ما در فروشگاه تخم مرغ های درشتی را می فروشیم که دوزرده اند و بسته های پنج عددی ان هفت هزار و پانصد تومان قیمت دارد که طرفداران خودش را هم دارد که یکی از مشتریان این تخم مرغ های دوزرده پیرمرد غرغرویی است که مرتب از این تخم مرغها می خرد و هر دفعه هم داخل دفتر سرک می کشد و با صدای بلندی می گوید :"اقا تخم هاتون...
-
سرویس بهداشتی!
پنجشنبه 20 اسفند 1394 21:26
ما در منتها علیه فروشگاه برای استفاده اهالی فروشگاه یک سرویس بهداشتی داریم که باوسواس تمام نگهداری می شود و کاملا قابل رقابت با یک توالت خانگی است! و یکی از همکاران وظیفه شناس نه تنها به خوبی و به نحو احسن از نظافت و تمییزی انجا مراقبت می کند بلکه در توالت کارفرهنگی هم انجام می دهد! یعنی اینکه در و دیوار دستشویی پر از...
-
انتخابات....
شنبه 15 اسفند 1394 21:42
نتایج انتخابات مجلس و خبرگان در تهران برای برخی قابل پیش بینی نبود و از انجا که نتیجه انتخابات در تهران از مناطق دیگر مهمتر است دلیل ان هم تعداد زیاد نمایندگان پاییتخت است و همچنین نمایندگان این شهر دغدغه های محلی ندارند و برای همین بیشتر می توانند در مجلس به مسائل کلان و ملی بپردازند علاوه بر این معمولا کاندیداهای...
-
دیوار مهربانی!
سهشنبه 11 اسفند 1394 21:25
یکی از همکاران پسری نه ساله دارد ایشان تعریف می کردچندی قبل لباسهای زمستانیمان را که اخر سال دیگه نیازی به انها نداشتیم به یک دیوار مهربانی بردیم و انجا گذاشتیم که اگر کسی نیاز داشت انها را بردارد انجا متوجه شدم که پسرم خیلی با دقت به لباسها نگاه می کند و گویی دنبال چیزی می گردد از او پرسیدم به چی نگاه می کنی؟ دنبال...
-
سرقت....
جمعه 7 اسفند 1394 21:11
یکی از همکاران خاطره جالب و اموزنده ای می گفت.... ایشان مغازه عمده فروشی اجناس و کالاهای لوکس و خارجی مثل نسکافه ادامس ها و شکلات های خارجی نوشیدنی های انرژی زا توتون پیپ ....و از این قبیل کالاها را دارد که اغلب به نسبت کالاهای گران قیمتی هستند این همکار ما می گفت که ما دو برادر را استخدام کردیم که از یکی از شهرهای...
-
فراموشی.....
دوشنبه 3 اسفند 1394 21:52
پیرمردی هر روز صبح به فروشگاه می امد ظاهر جالبی داشت او فوق العاده پیر و کمی هم خمیده بود یک شلوار مامان دوز خط خطی فوق العاده تابلو (ازهمان هایی که باباها می پوشند!) و یک جفت دمپایی هم می پوشید و لهجه غلیظ خمینی شهری هم داشت (خمینی شهر یکی شهرهای استان ما) و انقدر ظاهر جالبی داشت که گاهی اوقات که به فروشگاه می امد...
-
بت!
شنبه 1 اسفند 1394 01:43
گاهی اوقات در لابه لای خبرها خبری به گوش می رسد که همه از ان می گذرند ولی برای برخی انچنان تکاندهنده است که می تواند تا مدتها ذهن را به خودش مشغول کند.....چند روز پیش در خبرها امد که جدیدا مدارکی به دست امده که پاپ ژان پل دوم رهبر سابق کاتولیک های جهان که از مهمترین پاپ های دوران معاصر است به مدت سی سال با یک زن متاهل...
-
وقتی ادم تخم میزاره!
دوشنبه 19 بهمن 1394 12:58
تا حالا فک کردید اگه ادم به جای بچه زا بودن مثل پرنده ها تخم میزاشت چی می شد! سه زن در یک مهمانی کنار هم نشسته و مشغول صحبت هستند.... زن اول: شنیدی فخری تخم گذاشته! زن دوم: خدا را شکر بالاخره بعد از چند سال دوا و درمون تونست تخم بزاره! راستی اشکال از خودش بود یا شوهرش؟ زن اول: نه بابا اشکال از خودش بود که بالاخره یک...
-
ضربه درمانی!(قسمت سوم)
دوشنبه 12 بهمن 1394 21:23
ضربه درمانی کاربردهای دیگری هم دارد مثلا برخی حکومتها از این روش استفاده های زیادی می کنند افرادی هستند که کله شان بوی قورمه سبزی می دهد حرف سرشان نمی شود به نصایح توجهی نمی کنند فضولی بیش از حد می کنند! پایشان را از گلیمشان درازتر می کنند! می خواهند به خیال خام خودشان جهان را اصلاح کنند انوقت یقه شان را می گیرند و با...
-
ضربه درمانی!(قسمت دوم)
شنبه 10 بهمن 1394 21:29
من خودم دو تجربه جالب از ضربه درمانی دارم یکی از انها بر می گردد به دورانی که تقریبا بیست ساله بودم و تازه وارد کسب و کار شده بودم مشتری داشتیم که مردی پنجاه و چند ساله بود فوق العاده ثروتمند با انرژِی و استثنایی! اگر بخواهم بگویم که او چکاره بود نمی توانم بطور دقیق بگویم چون ترکیبی ازکارها از جمله کارخانه ریسندگی...
-
فلفل!
سهشنبه 6 بهمن 1394 12:43
یکی از مشکلاتی که گاها پیش می اید این است که برخی مشتریها کالاها را نمی شناسند و همین نشناختن کالاها و خرید اشتباه برای ما هم دردسر می شود البته این مشکل در نسل جدید و جوان بسیار کمتر است و مشکل بیشتر از افراد مسن و همچنین برخی افراد کم سواد است که به برخی کالاها اشنا نیستند مثلا چندی قبل اقایی بغایت گردن کلفت! با...
-
کلافه....
سهشنبه 6 بهمن 1394 00:29
اسمان پر از دود است انچنان که در خیابان که قدم می زنی می خواهی از بوی دود خفه شوی از بوی تعفن اور دود و فشار دیوانه کننده ترافیک کلافه می شوم نه می شود در این شهر رانندگی کرد نه اگرجایی کار داشته باشی جای پارک ماشین هست ....بالاخره خودم را به خانه می رسانم و مشغول تماشای اخبارم مجری می گوید در امریکا دو متر برف امده...
-
بچه جیبوتیایی و مادر پاریسی!
یکشنبه 4 بهمن 1394 19:23
بعضی خانم ها را می بینم که با بچه کوچکشان شان در فروشگاه مشغول خرید هستند به انها که نگاه می کنم متوجه یک تناقض اشکار بین مادر و بچه می شوم! ظاهر و نوع لباس پوشیدن و ارایش مادر بچه مثل این می ماند که ایشان در یک تالارمد در خیابان شانزه لیزه پاریس مشفول فعالیت و هنر افرینی هستند! لباس های اخرین مدل و شیک! ارایش غلیظ!...
-
موتور!
پنجشنبه 1 بهمن 1394 09:07
بنده نه موتورسیکلت دارم و نه سوار می شوم و نه علاقه ای به این وسیله دارم ولی گاهی اوقات که بخوام بطور اضطراری جایی برم به یکی از کارگران فروشگاه می گم که منو با موتورش برسونه چند روز قبل کاری پیش امد و با یکی از همکاران سوار موتور شدیم و خواستم جایی برم خیلی ارام و یواش مشغول عبور از یک خیابان فرعی بودیم که یک ماشین...
-
نمی فهمم!
یکشنبه 13 دی 1394 19:49
من نمی فهمم متوجه نمی شوم درک نمی کنم حالیم نمی شود سر در نمی اورم توی مغزم نمی رود هر چی فک می کنم به نتیجه نمی رسم توی کتم نمی رود ... اصلا بالا رفتن از دیوار سفارتخانه ها یعنی چه!؟ مگر انها در امان کشور میزبان نیستند؟ مگر انها تفنگ و سرباز و اسلحه دارند که از خودشان دفاع کنند!؟ ایا حمله به سفارتخانه ها جز اینکه...
-
نفرین!
شنبه 12 دی 1394 11:46
چند روز پیش بیرون فروشگاه ایستاده بودم و بی خود و بی جهت به خیابان روبرو و اسمان بالای سرم نگاه می کردم! هوا بشدت سرد و گرفته و الوده بود انقدر سرد که منی که لباس گرم پوشیده بودم می لرزیدم و انقدر الوده که دود اسمان را گرفته بود و هیچ کوه و ساختمان بلندی در افق پیدا نبود در عالم خودم بودم و به روزگار سرد و دود زده می...
-
اعصاب!
چهارشنبه 2 دی 1394 14:02
رکود شدیدی بر بازار حاکم است مرتب می شنوم که فلان کارخانه تعطیل شده فلان فروشگاه بسته شده فلان کارخانه تعدیل نیرو کرده...من نمی دانم و نمی فهمم این اوضاع تا کجا می خواهد پیش برود البته دلیلش روشن است ان بزرگوار در دولت گذشته روزی دو و نیم میلیون بشکه نفت با قیمت صد دلار و حتی بیشتر می فروخت و پولش را هم نقد می گرفت...
-
یلدا
شنبه 28 آذر 1394 21:09
هوا سرد است بشدت سرد....انچنان که یخ و سرما حیات و زندگی را از گیاهان و درختان گرفته و انها را به چوب خشکه ای بی ارزش تبدیل کرده زمین سخت سیاه و منجمد است انچنان سخت و سرد که همه چیز را در خودش میرانده و اجازه هیچ حیاتی را نمی دهد ....حیوانات از شدت سرما در لانه هایشان خزیده اند و گرسنه و حیران در بین برف و یخ به...
-
سرزمین من......
سهشنبه 24 آذر 1394 21:30
امروز جریان مصاحبه رشید پور مجری معروف تلویزیون را در برنامه دید در شب با خانم هنرپیشه فوق العاده معروفی را در یکی از سایت ها خواندم که جالب بود اقای رشید پور سوالات بسیار ساده ای از ایشان می پرسند که ایشان از جواب دادن ان عاجزند یعنی حتی عکس بزرگان سینما که ایشان به واسطه شغلشان باید انها را بشناسند را نمی توانند...
-
یک پست در دو اپیزود!
جمعه 20 آذر 1394 11:51
اسم بعضی شغلها را گذاشته ام شغلهای دقیقه نود! یعنی هر کسی از شغل قبلیش اخراج می شود یا ورشکست می شود و جدا می شود و به هر دری می زند که کاری برای خودش پیدا کند و عاقبت هم موفق نمی شود این شغلها را انتخاب می کند! چون همه فکر می کنند این شغلها اسان است و سرمایه و تخصص کمی می خواهد و برای همین همه بیکاران محترم به این...
-
شرم....
سهشنبه 17 آذر 1394 20:51
همین پارسال به یک مطب دندان پزشکی رفتم انجا چند دندانپزشک بودند که یکی از انها خانم دکتری بود که متخصص کودکان بود که از اتفاق سر ایشان از همه همکارانش شلوغتر بود در اتاق انتظار نشسته بودم که دیدم مردی که یک دختر شش هفت ساله همراهش بود با منشی صحبت می کند و می گوید که من پول کافی پیشم نیست به خانم دکتر بگویید دندان...
-
قضاوت دیگران!.......
جمعه 13 آذر 1394 13:47
یک مرغدار هست که برای فروشگاه گوشت و تخم بلدرچین می اورد دیروز صبح به او زنگ زدم و خواستم که کمی گوشت بلدرچین بیاورد و از انجا که او خیلی خوش قول است و وقتی زنگ می زنی و سفارش می دهی نیم ساعت بعد ماشینش دم فروشگاه است منتظرش بودم چون به یکی از مشتریها قول گوشت داده بودم.....او اخر شب و طرفهای ده شب امد و چند کارتن...
-
وداع....
چهارشنبه 4 آذر 1394 20:09
علی امروز برای خداحافظی سفرکربلا به فروشگاه امد(همان دوستم که در پست "دو داستان مینی مال" از او گفتم )یک فقره چک کهنه و رنگ و رو رفته با تاریخ خیلی دیر! برای تسویه حسابش به من داد نگاهی به چک انداختم و به او گفتم:تو از این کارهات دست بر نمی داری!؟ حالا هم که می خواهی برای خداحافظی زیارت تسویه حساب کنی و...
-
واگذاری عقل و وجدان!
پنجشنبه 28 آبان 1394 21:06
به نظر شما چه ادمهایی می توانند از همه خطرناکتر باشند؟! .... چند ماهی بود که مردم جهان با یک دیو ترسناک در صفحه تلویزیون هایشان مواجه بودند! مردی سیاه پوش و عضو داعش که خیلی خونسرد و ارام و بدون هیچ عذاب وجدانی چاقویی برنده به دست می گیرد و سر اسیران بیگناه را در مقابل دوربین بی رحمانه می برد قربانیان همگی افراد...
-
یادگاری.....
شنبه 23 آبان 1394 00:49
گاهی اوقات دلتنگی....دلتننننننننننننننننگ انچنان دلتنگ که گویی کسی قلبت را انچنان در مشتهایش می فشارد که از ان خون می چکد دلتنگ یک صدا دلتنگ یک دست مهربان دلتنگ یک لبخند ولی کاری از تو ساخته نیست چون او رفته است شاید هم این تویی که رفته ای! تفاوتی نمی کند چون دردش همان است...و انچنان بی رحمانه از هم جدا شده اید که هیچ...