داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

نان خشک یزدی....

 

 

قبلا شنیده بودم غذا روی خلق و خوی ادم اثر دارد حتی می گویند اگر غذایی می خورید و حس می کنید که روی خلق و خوی شما اثرمنفی گذاشته بهتر است ان را دیگر نخورید.....

یک نفر یک کیسه نان خشک یزدی برایمان نمونه اورد.....اگر دیده باشید نان خشک یزدی نان خشک خرد شده هستند که معمولا طعم خوبی دارد و نوع اصلیش بوی زغال و هیمه می دهد که البته این نوع اخری کمیاب است.....پلاستیک نان های خشک روی میز جلویم بود و من هم ارام ارام از ان می خوردم خدا می داند توی ان یکساعت که کیسه نان ها جلویم بود و حواسم نبود چقدر نان خشک خوردم......بعد یکی از بازار یاب ها امد و گفت چک ما اماده است که ما گفتیم باید سر وقتش که مقرر شده بیاید و از حسابدار بگیرد که اصرار کرد که اگر من چک را امروز به شرکت تحویل ندهم حسابم را می بندند چون از مدتش گذشته .....خلاصه هر چه ما می گفتیم نمی شود ایشان اصرار می کرد که نهایتا صدایمان را بالا بردیم و ........و او هم بدون چک از فروشگاه خارج شد......بعد از مدتی بخاطر رفتارم بشدت پشیمان و ناراحت شدم بعد بلند شدم و با دردسر شماره تلفن ان بازاریاب را پیدا کردم و به او زنگ زدم و خواهش کردم که بیاید و چکش را بگیرد و بعد بلند شده ان پلاستیک نان خشک را از روی میز برداشته و به یکی از همکاران دادم و گفتم بروید این نان خشک ها را با احتیاط بخورید! و بعد به ان طرف خیابان رفتم و یک موز گنده خریدم و خوردم.....

نظرات 7 + ارسال نظر
مرمری چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت 03:52

سلام به داداش گل، موزم نوش جونت،

درود به مرمری خانم دوست با محبت و خوب

سونا چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت 17:48

خدایى این بلاگ اسکاى چه پدرکشتگى با من داره؟!
نوشته هام یه بار سفید رسید بود این بار نصفه

کلا این بلاگ اسکای گاهی وقتها خر میشه....ما که مرتب تنموم می لرزه که یه وقت مثل بلاگفا دودمانمان را به باد نده!

عطیه سه‌شنبه 28 آذر 1396 ساعت 11:32

آخ آخ این نونا با ماااااااااااااااااااااست
خیلی این اخلاقتونو دوست دارم ک وقتی کسی رو ناراحت میکنی از دلش در میاری. قطعا وقتی اون آقا شنل سیاهه با اون تیغش بیاد، از این بابت خیالتون راحته ک زیاد دل نشکوندین.

بزرگترین آئین من در زندگی اینه که کسی را اذیت نکنم و آسیبی به کسی از طرف من وارد نشه بقیه مسائل در ذیل این وظیفه واقع میشه....
البته بنده شناختی از اون بزرگوار شمشیر به دست ندارم!

سونا سه‌شنبه 28 آذر 1396 ساعت 01:48

سلام اقا مهرداد
امیدوارم حالتون خوب باشه
فکر کنم بدخلقیتون به خاطر پایان نامه س

درود به سونا خانم
دقیقا!
مسئله اصلی پایان نامه است ولی نان خشک هم بی تاثیر نبود!

banooye bahar دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت 15:31 http://yavashaki1.blog.ir/

تا به حال نشنیده بودم غذا تاثیر داره روی رفتار هرشخص!!

قطعا اثر داره!....
البته شاید عوامل دیگه تاثیر خیلی بیشتری داشته باشه!...

فرخ دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت 01:35

از این مدل نون خشک نوع عالی تر و خوشمزه ترش در کرمان پخت میشه که بهش میگن نون بربری هم خوش طعمه هم اعصاب آدمو به هم نمیریزه

ممنون از اطلاعاتی که دادید....
من تا به حال کرمان نرفته ام انشاالله توفیق بشه سری به ان طرفها بزنم....

مرتضی یکشنبه 26 آذر 1396 ساعت 21:26

سلام
خیلی باحال بود مرسی

درود به اقا مرتضی
احوال شما؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.