داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

امشب صدای تیشه از بیستون نیامد.....

 

 

دیشب جایی مهمان بودیم ناگهان خانه شروع به لرزیدن کرد و لوستر وسط سالن که لوستر  بزرگی هم بود شروع به چرخیدن کرد دختر بچه هفت ساله ای انجا بود که ناگهان زد زیر گریه و به اغوش پدرش پرید پدرش از او پرسید چرا گریه می کنی؟ که با همان زبان کودکانه  گفت: خونه میخواد خراب بشه  نمی خوام جونمو از دست بدم! ....فردا صبح توی تلگرام یک خانه شش طبقه اگر اشتباه نکنم در سر پل ذهاب دیدم که کاملا فرو ریخته بود با خودم گفتم چند بچه هفت ساله توی این ساختمان بوده اند که وجودشان مملو از زندگی بوده است.......

چیزی که در مورد ساختمان ها ملموس و واضح بود اپارتمان های مسکن مهر بود اپارتمان هایی که  دو سه سال از ساختنش نگذشته ولی ویران شده بودند در عوض ساختمان هایی که توسط خود مردم  اصولی و با قاعده ساخته شده بودند سالم بودند....ساختمان هایی که هم جان مردم را گرفتند و هم مالشان را و معلوم نیست ما تا کی باید تاوان ان دولت عدالت گستر را بپردازیم....اگر به اصفهان امدید به سی و سه پل نگاه کنید!....در این پل نه بتون هست نه فولاد نه میلگرد فقط از چوب سنگ و خاک ساخته شده....البته چند سالی است که دیگر جریان دائمی اب در رودخانه وجود ندارد ولی قرن هاست که زاینده رود با قدرت و شدت به پایه هایش ضربه می زند و از طرفی چند سالی است که عبور ماشین از روی پل امکانپذیر نیست مگر نه تا همین چند سال پیش ماشین ها و حتی کامیون های سنگین با بار خودشان از پل رفت و امد داشتند یعنی فشار شدید آب از پایین و از انجاییکه پل در پر رفت و امدترین نقطه شهر واقع شده بار رفت و امد ماشین ها و مردم هم بر روی پل زیاد بود ولی این پل همچنان قرنهاست محکم و استوار در اوج شکوه عظمت و زیبایی باقی مانده انوقت در قرن بیست و یکم با فولاد و بتن و میلگرد ساختمان می سازند و بعد بر سر مردم خراب می شود.....البته فقط ما نیستیم که ناچاریم به گذشته خودمان ببالیم!  هزاران سال پیش مصریها اهرام سه گانه را با سنگ و خاک و با نیروی ماهیچه کارگران ساختند گفته می شود اگر همین حالا مصریها حتی بخواهند با ابزار جدید یعنی بلدوزر جرثقیل و بتون و فولاد و تجهیزات جدید ان اهرام را بسازند نه سوادش را دارند و نه پول و سرمایه اش را....

یک چیز جالب هم درشبکه های اجتماعی برایم جالب بود برخی شرکت های هواپیمایی از این فرصت استفاده کرده و قیمت بلیط تهران به کرمانشاه را به نهصد هزار تومان افزایش دادند! که البته ظاهرا بعد از اوج گرفتن انتقادها قیمت ها را به روال قبل برگرداندند....یاد حمله داعش به یکی از فرودگاههای ترکیه و همچنین بروکسل افتادم....وقتی داعش به فرودگاه آتاتورک استامبول حمله کرد طبعا مردم سعی می کردند که فورا فرودگاه را ترک کنند و تاکسی های استامبول هم از این فرصت استفاده کرده و قیمت ها را تا ده برابر افزایش دادند! ولی در موقعیت مشابه در فرودگاه بروکسل همه تاکسی های این شهر به فرودگاه هجوم اورده تا مجانی مسافران را از فرودگاه خارج کنند.....


توضیح:عنوان پست برگرفته از شعری سروده حزین لا هیجی