داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

بی خوابی

 

 

من به قهوه علاقه زیادی دارم البته چایی هم می خورم ولی فقط برای صبحانه به غیر صبحانه هیچ علاقه ای به چای ندارم و  در بین روز فقط یک فنجان قهوه می خورم ولی خوردن قهوه در بعد از ظهر برای بنده یک چالش است....بعد از ظهرها بشدت هوس قهوه دارم ولی اگر بخورم شب بی خوابی عجیبی گریبانم را می گیرد حتی وقتی شبها ورزش هم می کنم و از خستگی خرد و خمیر می شوم اگر قهوه بخورم باز هم مانع بیخوابی نمی شود ولی گاهی انچنان وسوسه می شوم که قهوه را می خورم و تاوانش یعنی بی خوابی را هم می دهم.....

چند روز پیش از ورزش امده بودم و بشدت هوس قهوه کردم و قهوه خوردم ....شب تا 3 صبح توی تخت غلت  زدم اخرش بلند شدم خواستم کتاب بخوانم که حوصله اش را نداشتم کمی با موبایل توی دنیای مجازی چرخی زدم بعد هم تلویزیون را روشن کردم اتفاقا فیلم خوبی پیدا کردم مشغول فیلم شدم فیلم که تمام شد از پنجره بیرون را نگاه کردم که سپیده زده بود و اگر تا سپیده خوابم نبرد دیگر کارم تمام است....

صبح صبحانه را خورده و سرکار امدم توی فروشگاه دیدم که انگشتر و ساعتم را فراموش کرده ام دستم کنم که البته اشکالی نداشت وارد دفتر شدم و روی صندلی نشستم یه اقای در زد و مثل اغلب بازاریاب ها که تصنعی و ریاکارانه سلام و عرض ادب می کنند داخل امد سلام گرمی کرد دست قوی داشت و انچنان دستم را فشار دارد که صدایی از ان به گوش رسید! که همین درد کمی سروحالم کرد....به او نگاه کردم چهره اش اشنا بود ولی به جا نیاوردم با خودم گفتم این بازاریاب شرکت پنبه ریز است؟ همانطور که او سلام می کرد یه لحظه فک کردم که شاید بازاریاب شرکت سن ایچ باشد!؟ و البته احتمال داشت  کسی باشد که ادویه می فروشد همه این فکرها در یک لحظه به ذهنم رسید  ارام ارام فهمیدم که مامور وصول شرکت بوفالو است که امده چک بار دیروز را بگیرد....چک را نوشتم و به او دادم و چون مغزم کار نمی کرد چندین بار مبلغ و تاریخ را چک کردم که مشکلی نداشت.....

یکی از همکاران گفت که خمیردندان کرست را سفارش بدهید....کمی فکر کردم با خودم گفتم مال کدام شرکت بود تهران بوران؟ اصفهان بوران؟ گلپخش اول؟ پخش یکتا؟......هرچی فکر کردم فایده ای نداشت بالاخره شماره تلفنش را باید از روی اسم شرکت که در دفتر تلفن بود پیدا می کردم دفتر تلفن را مدتی ورق زدم ببینم چشمم بهش می خورد که فایده ای نداشت بالاخره از خانم حسابدار پرسیدم که گفت شماره اش در سیستم هست شرکت تهران بوران و شماره ان هم.....

یکی از همکاران یک فنجان قهوه برایم ریخت من هم ان را با نسکافه غلیط کردم که مغزم از حالت اکبندی خارج شود من به طور ذاتی خواب الو هستم یعنی بی خوابی تاثیر بدی روی ذهنم می گذارد فنجان قهوه را خوردم که شاید کمی بهتر شوم که تلفن زنگ زد مامور وصول شرکت بوفالو بود گفت که فراموش کرده ای چک را امضا کنید گفتم چک را بیاورد تا ان را امضا کنم....

یکی از همکاران لیست کسری های شربت های را به من داد شربت پرتقال تو سرخ شربت انبه شربت پیناکولادا شربت گرانادین شربت کاراسائو.....سرم درد می کرد زنگ زدم که سفارش بدهم که اسم شربت ها مرتب یادم می رفت و با خودم گفتم چرا اسم این شربت ها اینقدر سخت است! اینها همه حقه بازی شرکت هاست یک مشت اسانس را با مقدار زیادی شکر مخلوط می کنند در یک شیشه خوش اب و رنگ می ریزند یک اسم مسخره که حس لاکچری بدهد هم انتخاب می کنند ملت هم می خرند.....

خوابم نمی امد ولی مغزم کار نمی کرد نمی دانم چه مرگم شده بود شاید به غیر از بی خوابی مشکل دیگری هم داشتم ولی کلا مغزم تعطیل بود هر بازاریابی که می امد می گفتم ایشالله هفته دیگه اگر هم پیله می شد از روی صندلی بلند می شدم و منطقه را ترک می کردم!.....یکی از بازار یاب ها که مرتب می امد و ما هم خرید نمی کردیم این دفعه با ریسش امده بود او با هیئت همراه تشریف اوردند داخل اقای رییس گفتند چرا از ما روغن زیتون نمی خرید من هم گفتم روغن شما گران است و به درد ما نمی خورد او هم انگار فحش ناموسی شنیده شروع  به توضیح دادن مشخصات روغن زیتون خودش و کوبیدن مارک های دیگر کرد..... اقا مگه ول می کرد!.... اخر دست حرفش را قطع کردم و یه جوری محترمانه گفتیم که فکرهایمان را می کنیم و تماس می گیریم تا دست از سرمان برداشت.....مادرم زنگ زد و گفت نیم کیلو تره و گیشنیر بخر بابا می اید فروشگاه می گیرد من هم رفتم به سبزی فروشی کمی با خودم فکر کردم یادم نمی امد....گیشنیز و تره؟.....تره و جعفری؟.....تره و نعنا؟.....تره و شنبلیله!؟....مطمئن بودم که این اخری نبود تره ان درست بود ولی اسم سبزی دوم به ان سختی نبود! خلاصه موبایلم را از جیب در اوردم و زنگ زده ام و دوباره پرسیده ام....

موقع ظهر به خانه امدم و موقع خوردن ناهار فهمیدم که قرصم را نخورده ام اخیرا مشکلی در دستگاه گوارش پیدا کرده ام دکتر رفتم او هم کلی دارو نوشت و گفت فعلا کلم خیار و شیر هم نخور من هم گفتم در مورد کلم و خیار چشم ! چون چندان ارادتی هم به انها ندارم ولی در مورد شیر قول نمی دهم چون من شیرخوارم و بخصوص شبها ترجیح می دهم کورن فلکس بخورم که دکتر گفت نباید بخوری گفتم شیر بدون لاکتوز چی ؟ که گفت کلا نباید شیر بخوری و اگر شیر خوردی بعد از یک ماه که امدی می فهمم که رعایت نکرده ای! .....خلاصه از بی خوابی سردرد گرفته بودم و ظهر هم خوابم نمی برد ولی بعد از ظهر حالم بهتر بود.....خلاصه که نوشیدن یک نوشیدنی گرم در بعد از ظهر همچنان برای ما یک چالش است...خواب خوب است خیلی خوب!....خواب یعنی برای مدتی از این دنیا و دردسرهایش جدا شوی و این واقعا عالی است!...

 

نظرات 13 + ارسال نظر
آسو دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت 17:45

سلام روزتون عالی.والا من زیاد میخابم کلا عجیب خواب الودم ولی راه حل جالبیه این قهوه امتحانش میکنم خدا کنه بهم کمک کنه کمتر بخوابم .ولی میگم ادم مشغله فکری نداشته باشه راحت میخابه من خودم ذهنم مشغول باشه بی خواب میشم

درود به شما
همین که خوب میخوابی عالیه سعی نکن خرابش کنی!

سوسن همون سوگل سردرگم سابق یکشنبه 15 مرداد 1396 ساعت 23:15

منم همین دیروزرفتم زیرسرم فشارم افتاده بودوبه حالت مرگ افتاده بودم بخاطرچندروزکارمداوم وبی خوابی که کشیده بودم بازخوبهرشماقهوه خوردی من که بایه نسکافه ناقابل که عصربخورم دیگه خوابم میپره

کلا مقوله خواب یک مقوله پیچیده است که دوستان به گوشه هایی از اون در کامنت ها اشاره کردند ولی بی خوابی یکی از پیامدهایی زندگی مدرنه که بعضا می تونه بشدت ازار دهنده باشه...
ایشالله که بهتر میشید

سارینا جمعه 13 مرداد 1396 ساعت 05:32

ساعت پنج و نیم صبحه و هر چه فشار اوردم که بخوابم نتونستم، مدتها بود سری نزده بودم به وبلاگ و الان که امدم دیدم انگار تنها نیستم در بی خوابیها، فقط فکر نکنم هیچ وقت به رکورد من برسید،

منم اعتراف می کنم که شما رکورد همه را جابه جا کرده اید!....
بی خوابی معمولا دلیل داره که اگه دلیلش مشخص بشه معمولا میشه یه راهی پیدا کرد

مهسا پنج‌شنبه 12 مرداد 1396 ساعت 00:25

راستی آقا مهرداد میتونید قهوه دی کافئین بخورید

والا قهوه بدون کافئین هم امتحان کرده ام خیلی فرقی نداشت

مهسا چهارشنبه 11 مرداد 1396 ساعت 23:53

اکثر آدمهای دور و برم خوش خواب هستن....برعکس من.
من با ابنکه خانه دار هستم اما شاید در طی سال 10 بار ظهر بخوابم، خواب شبم هم 7 ساعته معمولن.
همیشه اطرافیان میگن چطور ظهر نمیخوابی، منم میگم من خواب رو دوست ندارم...یعنی اگه خستگی ناشی از بیخوابی رو نداشتم، شب ها هم نمیخوابیدم. دوست دارم بیدار باشم و کارهای مورد علاقم رو انجام بدم

خواب ظهر از گنجینه های بزرگ زندگی است که من عاشقشم
افرادی هستند کم خوابند و کسل بلعکس افرادی مثل شما کم خوابند خواب الود هم نیستند که این خیلی خوبه....

مانیا سه‌شنبه 10 مرداد 1396 ساعت 13:13

سلام آقا مهرداد
ای بابا آقا نگید از این بی خوابی و مقوله خواب ک برای من مثنوی هفتاد من کاغذ است...
برعکس شما بشدت من آدمی هستم ک حتی یک ساعت خواب در طول روز هم روی خواب شب من تاثیر میگذره و برعکس؛ یعنی اگر شب دو ساعت هم خوابیده باشم ( اتفاقی ک اکثر شب های امتحان بخاطر استرس و مرور درس ها رخ میده) باز در طول روز امکان ندارد خواب ب سراغ من بیاد! ولی خب در عوض سردرد و گیجی تا دلتان بخواهد.... در مورد قهوه والله من ترجیح میدم هیچ وقت امتحانش نکنم! یکی از دوستان هم اتاقی بسیار اهل قهوه و اسپرسو و خلاصه از این مخلفات بود؛ من مجبور بودم هروقت این قهوه درست میکرد اتاق نباشم چون بشدت روی خوابم تاثیر می گذاشت! یعنی کافیه برای کمتر کردن خوابم فقط بوی کافی میکس ب کله من بخورد اون وقت خواب جن میشود و من بسم الله...
این دوستمان عطیه خانم در پرونده رکورد خواب را دارند من فک کنم رکورد بی خوابی یعنی چیزی حدود ۴۰ ساعت بدون خواب!
کلاً و ذاتاً از بی موقع خوابیدن و در رختخواب فکر و خیال کردن بیزارم! ترجیح میدم وقتی واقعاً خوابم می‌آید ب رختخواب بروم...
خلاصه این بود ماجراهای من و خوابهایم
ببخشید طولانی هم شد دیگه

درود به مانیا خانم
40 ساعت!؟
خدا صبرتون بده ! من که ترجیح می دم توی این دنیا بیشتر خواب باشم....
خواب خوبه.....خیلی خوب!....اون کسی که راحت میخوابه به نظر من به نوعی خوشبخته. ...

المیرا دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت 23:57

سلام اقامهرداد خوبین؟ من برعکس اهل قهوه نیستم ولی چای خورم

قهوه رو فقط برا موی سر استفاده میکنم با حنا قاطی بجای رنگ مو که شیمیایی هس حنا برا مو خوبه
کلا امروزی نیستم ادم سنتی هستم ازهرلحاظ نمیدونم چرا کاش نبودم

دقیقا منم الان خیلی خستم ولی نمیدونم چرا هم خوابمه هم نمیتونم بخوابم

بعضیااا ماشالا خوش خوابن مثل دوست خودم ولی من نه خوابم کم شده البته بعدازظهرها اگه نخوابم تا شب کسلم و بی حوصله و سردرد دارم خواب بعدازظهر یچیزدیگست

درباره اون ابمیوه ها من اصلا ابمیوه های بیرون نمیخورم خوشم نمیاد غذای بیرون هم زیاد نمیخورم مگه مجبور بشم .کله پاچه و نوشابه و پیتزا هم کلااااا نمیخورم چن سال پیش کله پاچه دوس داشتم ولی الان حتی از بوش حالم بد میشه بدم اومده .

اقا ما همچنان اینجا رو دوس داریم و میخونیم ولی حس نظر نی

درود به المیرا خانم
احوال شما؟
همانطور که به درستی اشاره کردی با بالا رفتن سن ذائقه تغییر می کنه همانطور که شما گفتی من قبلا کله پاچه می خوردم ولی حالا خوشم نمیاد...
من برعکس دلبسته مدرنیته ام ! هم از نظر فکری و هم از جهت سبک زندگی....
ممنون المیرا خانم همین که سر میزنی کافیه...

سیدآشنا دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت 18:11

سلام. از هات چاکلت استفاده کنید

درود به شما
هات چاکلت کلا یه چیز دیگه است که اتفاقا زیاد مطابق میلم نیست .....

سمانه دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت 14:40

فکرت مشغوله که با خستگی هم خوابت نمیبره
من خیلی خیلی کم بی خواب میشم چون صبح زود بیدار میشم و فعالیت دارم و ظهرها هم‌نمی خوابم و شب راحت به خواب میرم مگر اتفاقی یا فکری ذهنمو مشغول کنه که البته خیلی کم پیش میاد.سعی میکنم ذهنمو منحرف کنم یا نهایت کتاب بخونم(اخر شب هیچ وقت نت رو برای سرگرمی انتخاب نکن که روی کیفبت خوابت اثر منفی داره)
خواب خوب و با کیفیت خیلی مهمه سعی کن مدیریتش کنی

من اگه ظهرها نخوابم بعد از ظهر به کلی برام تعطیل میشه
همانطور که گفتی خواب خوب و به قول شما با کیفیت برای سلامتی خیلی مهمه....

عطیه دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت 09:28

وااااای، منم ب شدت خوابالوام. یعنی خانوادگی خوابالو هستیم. اینجانب حتی سابقه درخشانی در پرونده دارم ک ساعت 12خوابیدم، فردا ساعت 4عصر بیدار شدم، و 9شب اینقد خوابم میومده ک باز خوابیدم. یه بار یکی بهم گفت اینقد میخوابی پشت سرت درد نمیگیره؟ یا گرسنت نمیشه؟
خوابم کم بشه، بسیار عصبی میشم و اندازه 1گلادیاتو جنگی اشتهام باز میشه. هرقدرم هوشیار باشم اما انگار مغزم خوابه.
مادرم همیشه میفرمایند: خواب بچه های منو بدبخت کرده"

اتفاقا خواب خیلی خوبه خواب الو بودن خیلی بهتر از بی خوابیه ...
تبریک میگم ظاهرا شما یک رکورد در زمینه خواب در پرونده دارید البته ادم هر چقدر سنش بالاتر میره خوابش کم میشه که امیدوارم شما همچنان خواب الو باقی بمانی که برات بهتره

ساکت یکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت 23:43

درود بر آقا مهرداد..
آقا خواب خیلی خوب نیست...عااااااالیهههه...
حالتی که آدم خوابش نره ولی مغزش از یخوابی تعطیل شده رو بارها تجربه کردم...وحشتناکه...مخصوصاً اگه مجبور باشی تو اون حالت تصمیم مهمی بگیری یا نامه مهمی رو بفرستیبازم خوش به حالتون که کارتون یه جوری هست که بتونید برنامتونو تغییر بدین
من 3،4 سال اخیر شبا خیلی دیر میخوابیدم...حدود 3،4...عادت کرده بودم...همه چی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه اومدم سرکارتمام سیستم بدنم به هم خورده...یک ماه اول سرکار خواب خواب بودمهنوزم بدنم بلاتکلیفه...خلاصه منم فیلمی دارم با خواب
یکی از راههایی که بعضی افراد در مقابل سختی ها و مسائل زندگی پیش میگیرن خوابیدنه...در واقع فرار میکنن از روبه رو شدن با موضوع...مثلا من آدمی رو میشناسم شبهای امتحان از استرس و با وجود اینکه درس نخونده بود میخوابید...خب این احتیاج داره در موردش تصمیم درست گرفت...ولی حالت معمول خواب خیلیییییی عاااالیهههه
امیدوارم هرچی زودتر خوب بشید

درود به ساکت سخنگو
شب بیداری خیلی بده ادمهای موفق زود می خوابند و زود هم بیدار میشوند ولی به نظر میرسه سبک زندگی جوانان امروز فرق کرده.....
ممنون از لطفت

نامه نویس یکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت 22:57 http://unreaden.blogsky.com/

بی خوابی و حواس پرتی ، چه روز خسته کننده ای بوده .
منم قهوه زیاد میخورم ولی تاثیری روی خوابم نمیزاره . بعضی وقتا 12 شب میخورم و خیلی هم خوب میخوابم
خواب الودگی ذاتی رو هم دارم اخیرا خیلی درد سر برام درست کرده
چقدر دوست داشتم تو یه فروشگاه کار کنم . خوش به حالتون
موفق باشین

خوش به حال شما که هر وقت دلتون خواست می تونید قهوه بخورید
کار ما هم دردسرها و استرس های خودش را داره ولی من کلا به شغلم علاقه دارم.....

حامی یکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت 22:31

بی خوابی معزلی شده این روزها ...شما حداقل خیالتون راحته قهوه میل کردید ولی من باید دنبال دلیل بگردم که خودش بدتر بیخوابم میکنه ... فردا هم سر کار دقیقا با مشکلات شما گریبان گیرم
چه جالب که امروز من واقعا درگیر این قضیه بودم و شما ی مطلب با این مضمون گذاشتید

کلا بی خوابی دردسره....اگه ذاتی و بی دلیل باشه که البته دردسرش بیشتره....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.