داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

معلم....

 

 

دوران ما معلم ها واقعا زحمت می کشیدند حرص بچه های مردم را می خوردند اگر کتک می زدند اول اعصاب خودشان خرد می شد کلاس ها شلوغ نیمکت ها بعضا چهارنفره که حتی جای نشستن هم نبود مدرسه غیر انتفاعی تیزهوشان نمونه مردمی...نبود همه بچه ها کنار هم می نشستند منی که پدرم یک کارگر بود دوستی داشتم که پدرش یک مهندس ارشد بود و مادرش هم یک دکتر از او یاد می گرفتم اگر بچه لوس و ننری بود لااقل از تفاوت تغذیه زنگ تفریحمان جامعه را می شناختم ولی حالا بچه پولدار ها به مدارس غیر انتفاعی خاص با شهریه های بالا  بچه های طبقه متوسط به غیر انتفاعی معمولی تیزهوشان  به مدارس تیزهوشان متوسط ها نمونه مردمی و  باقیمانده هم به مدارس دولتی می روند ......یک طبقه بندی زشت و بی رحمانه والا قرارمون این نبود  ....

یادم هست ناظم مدرسه مان موقع امتحانات که می شد خنده رو و شاد برای بچه ها شعر می گفت شعری که نهایتا مظمونش این بود که درس بخوانید تا اینده بهتری داشته باشید....معلم هندسه دبیرستان یک نخبه واقعی بود خودش می گفت می توانستم پزشک شوم می توانستم خلبان شوم ولی معلمی را انتخاب کردم ایا واقعا حالا هم همینطور است؟ یعنی نخبه ترین و دلسوز ترین ادمها معلم می شوند؟.....من نمی دانم....

جایی مهمان بودیم پسر یکی از اقوام که در یک مدرسه غیر انتفاعی درس می خواند می گفت یکی از معلم هایمان گفته درس به درد نمی خورد بروید هنرستان یه جوشکاری بنایی چیزی یاد بگیرید که به دردتان بخورد چون پسر من دکتری دارد و بیکار است اگه رفته بود و مکانیکی یاد گرفته بود الان کلی درامد داشت معلم هنر که هنوز خیلی جوان است به ما گفته می خواهم به سوئد بروم و دیگر از تدریس خسته شده ام معلم ادبیات  گفته 40 سال است درس می دهم هنوز یک پیکان دارم.........

اگر بخواهید اینده یک کشور را ببینید به اموزش و پرورشش نگاه کنید  به مدرسه هایش نگاه کنید....ایا به نظر شما اینده ما درخشان است.....واقعا من نمی دانم....

نظرات 6 + ارسال نظر
نفس سین شنبه 23 اردیبهشت 1396 ساعت 18:15

منم مخالف این جداسازی ها هستم
نه فقط تو مدرسه... در هرجای دیگه
الان دیگه همه تو شرایط یکسان بزرگ نمیشن و درس نمیخونن و اونی که بیشتر پول میده امکانات بیشتری داره و بیشتر میتونه پیشرفت کنه و این عین ناعدالتیه...
ما این همه خون ندادیم که باز فقیر و غنی از هم جدا بشن و اعاقبت فقرا بشه عملگی برای اغنیا...
دوران مدرسه من که مربوط به بعد از جنگ تحمیلی میشه همه باهم درس میخوندیم... پولدار و فقیر به اون صورت نبود... همه مون از جنگ ضربه خورده بودیم...
یادمه تا کلاس پنجم رو با معدل 20 تموم کردم برام دعوتنامه از شبانه روزی فرستادن و خودشون خرج تحصیلم میدادن...
اما پدرم اجازه نداد..
شوهرم میگه بهتر... اگه باابت اون موقع اجازه داده بود من تو رو تو دانشگاه نمیدیدم

جمله کامنت شما که ما این همه خون ندادیم...........کاملا درست و تامل برانگیزه....

رضوانه یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 ساعت 17:35

دوران مدرسه کجایی که یادت بخیر .......
زیادم وضع معلم ها بد نیس این همه تو دوران نه ماهه تعطیلی داریم سه ماه تابستانم که تعطیله بنظر من چند ساعت درس دادن و حقوق گرفتن خوبه ایام تعطیلی هم حقوقو دارن .حقوقشونم بد نیس الان خیلی ها هستن تحصیل کرده اند و بیکارن اینا حداقل درس خوندن کار هم دارن .علاوه بر اینکه مزایای دیگه هم دارن .
حالا بعضی هاشوون بماند فقط سرکلاس میشینن و هیچ کاری نمیکنن.
و شاید نظر ها متفاوت باشه بنظر من خوب شده کسایی که پول دارن جای دیگه درس میخونن چون اینجور دانش اموزان تو مدرسه در حال فخر فروختن به دیگران هستن لباس ها انچنانی میپوشن البته بماند که الان همه یه شکل مانتو میپوشن والله زمان ما من خودم یه مانتو رو سه سال میپوشیدم خوراک و تغذیه ای که زنگ تفریح دارن با بقیه بچه های سطح متوسط فرق داره و از نظر وسایل تحریر هم که دیگه نگو 24 رنگ مداد رنگی و دفتر های انچنانی
من که بشخصه از بعضی از هم کلاسی هایم که اینطور بودن زیاد راحت نبودم چون خیلی لوس یودن حالا باز زمان ما بچه ها درکشون بالا بود من با اینکه همه اینا رو میدیدم هیچ وقت از چدرم توقع چیزی را نداشتم و با 6 رنگ مداد رنگی هم میتونستم درس بخونم
ولی الان اگه بچه ها همه تیپ تو یه مدرسه باشن واقعا پدر مادر ها اذیت میشن چون سط متوسط با سط پولدار فرق دارن پس بهتر همون مدارس جدا از هم باشه.
ببخشید پستم طولانی شد سرتون درد اوردم

قطعا سطح متفاوت دانش آموزان ممکنه مشکلاتی هم داشته باشه ولی بنظرم کلا جدا سازی بر مبنای پول و استعداد درست نیست. ...

عشق یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 ساعت 11:02

سلااام اقا مهرداااد اووووووووووه میدونی از کی به وب سر نزدم
هنوزم همینطور بامزه و خوووبق عالی مینویسی
حق نگهدارت باشه انشاالله

ممنون دوست عزیز....

مرمری چهارشنبه 13 اردیبهشت 1396 ساعت 15:42

باسلام به داداش مهرداد گل، یادش بخیر ، بااینکه علاقه ای به درس ومدرسه نداشتم ، یادمه اکثرا با گریه وخواب آلود به مدرسه میرفتم ، زمان ما که دبستانم رو قبل انقلا خوندم کلاسامون مختلط بود، ومعلمهای خانم شیک ، الان آرزو میکنم که از همکلاسیهای دوران دبستانم رو ببینم ، مدرسمون اسمش بود( ارمغان مریم) شهر تهران، صبح ها ی ننه لیلا داشتیم میومد دنبالمون من ودختر عموها وپسر عموها که تقریبا هم سن وسال بودیم وهمگی اونجا درس میخوندیموبصف میکرد وپیاده که راهی نبود تا مدرسمون مارو میبرد ومی آوردواز خیابان ردمون میکرد،،،،،،، واااای دستت درد نکنه که منو بردی به اون دوران شیرین

درود به مرمری خانم. ....
خاطرات جالبی بود معمولا وقتی با دوستانی که هم سن شما هستند مواجه می شوم و از خاطرات دوران مدرسه می گویند از تغذیه مدارس در قبل از انقلاب یاد می کنند که مثلا موز می دادند این هوا!

مانیا چهارشنبه 13 اردیبهشت 1396 ساعت 10:13

سلام اقا مهرداد
دوران دبستان و راهنمایی من هم دقیقاً همین بود ک شما توصیف کردید! با اینکه تفاوت ها رو میدیدیم اما خب هیچ وقت حداقل برای من پیش نیامد ک وقتی رفتم خونه ب خانواده بگم منم فلان مثلاً مداد یا پاکنی رو میخوام ک هم کلاسیم داره! اصلاً یادم نمیاد!!
مادر من هم معلم هستن! دیروز ک صحبت میکردیم کلی از دورانی ک ایشون تدریس میکرد صحبت کردیم! اینکه همیشه به اون ۳۰ تا دانش آموز دیگه اش هم میگفت بچه هام...
آها راستی یه چیز جالب خوندم داخل یه کانال تلگرام؛ اینکه:
برخلاف تصور ما 12 اردیبهشت به دلیل ترور شهید مطهرى روز معلم مقرر نشده است، درواقع کشته شدن دکتر ابولحسن خانعلى توسط عوامل پهلوی در اعتراضات معلمین در اردیبهشت 1340 علت نامگذارى این روز بوده است.
منم نمیدونستم اینو

درود به مانیا خانم
احوال شما؟
دوران ما همه بچه ها از همه اقشار پشت یک نیمکت می نشستند و با هم بزرگ می شدند ولی الان با جدا کردن مدارس عملا دنیای بچه ها هم از هم جدا شده....و این حق مردمی که دهها سال است شعار عدالت می شنوند و برایش خون داده اند نیست....
در مورد روز معلم والا منم نمی دونستم و از یکی از شبکه های اجتماعی فهمیدم که روز معلم روز شهادت اقای مطهری نیست....

سوسن همون سوگل سردرگم سابق سه‌شنبه 12 اردیبهشت 1396 ساعت 21:32

همسرمن هم معلمه ولی خودش ووقف دانش آموزان منطقه محروم کرده ولی طبقه بندی که کردی کاملاالان حس میشه وآزاردهندست
درموردپست قبل من تاحالاکنسرت وتئاترنرفتم خیلی دوست دارم که برم اگه مشکلات اقتصادی زندگی امروزبذاره
البته فکرنکنم الان مشکل اصلی زتدگی مردم کنسرت باشه آقامهردادمن کسی روانتخاب می کنم لااقل دروغگووترسونباشه نه کسی که غرب وآمریکاواسرائیل حمایتش می کنه

درود به سوسن بانو....
در مورد قسمت آخر کامنت من فک می کنم احتمالا یه کم اختلاف نظر داریم یادمون باشه یه اقایی با همین شعارها مملکت را به باد داد....البته اشکالی نداره دوستان هم می تونند با هم اختلاف نظر داشته باشند

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.