داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

سفرنامه کیش( قسمت اخر)

 

 

یکی از تورهایی گردشی تفریحی انجا تورگشت شبانه با کشتی همراه با موسیقی زنده و شام بود که راستش ایندفعه زیاد خوشم نیامدچون در سفرهای قبلی هم به این  گشت رفته بودم  چون از دوساعتی که ما داخل کشتی بودیم فقط نیم ساعت ان اجرای موسیقی زنده بود وبقیه اش به لودگی و شوخی های بی مزه یکی از نوازندگان گذشت البته همین که جو شادی بود برای خانواده ها خوب بود ولی چندان مطابق سلیقه من نبود برای همین ترجیح دادم که روی عرشه بروم و به اب های سیاه و تیره خیره شوم در حالیکه مرغان سفید دریایی در اسمان کشتی را تعقیب می کردند مفهوم واقعی و حقیقی شب را انجا دیدم اب سیاه مطلق و افق تاریکه تاریک و البته باران کوتاهی هم باریدن گرفت که حالمان را بهتر کرد...

تور دیگر تور نمایش دلفین ها بود که توصیه می کنم خانواده ها بخصوص کسانی که بچه دارند حتما این تور را بخرند چون واقعا ارزشش را دارد چون می بینی  برخی حیوانات از برخی ادمها بیشتر می فهمند یعنی یک دلفین با یک اشاره کوچک از اعماق چند متری استخر به چند متر بالاتر از سطح اب می پرد که مثلا توپی را با سرش بزند ان وقت بعضی وقتها به یک ادم صد دفعه یه حرفی را می زنی باز هم فایده ای ندارد! اخر سر هم کار جالبی انجام می شود یعنی اینکه یک قلم مو به دهان دلفین می گذارند و دلفین بی نوا سرش را بدون هیچ تفکر  تعقل و احساسی تکان می دهد و یک نفر هم یک تابلو را جلو دلفین می گیرد و به حرکت های قلم مو شکل می دهد! و نتیجه اش یک تابلو می شود که چند خط ابی قهوه ای و قرمز است که اعلام می شود که این تابلو یک اثر هنری از غروب خورشید در دریا است! و بعد هم با اب و تاب حراج می شود که این دفعه یک هموطن کرمانی و یک تهرانی به کل کل و رقابت پرداختند حراج از دویست و پنجاه هزارتومان شروع شد که نهایتا ان هموطن  کرمانی ان اثر هنری  نفیس! را به قیمت یک میلیون و ششصد هزار تومان خرید.....در هر حال من خوشحالم از اینکه اگر میلیون ها نفر توی این مملکت زیر خط فقر در حال دست و پا زدن هستند عده ای محدود هم واقعا حال می کنند و حاضرند برای خط خطی های غیر ارادی یک ابزی پول کلانی بپردازند!....

بهترین تفریح من انجا ان نصفه روزی بود که دوچرخه سواری کردم....معنای بهشت برای من  یک دوچرخه خوب  هوا ابری نسیم خنک و هندزفری در گوش که موسیقی دلخواهت را پخش کند و یک جاده ساحلی بی انتها ... متاسفانه بیشتر از یک نیم روز فرصت نبود اگر این سفر را مجردی رفته بودم به غیر دوچرخه سواری طرف هیچ تفریح دیگری نمی رفتم....کیش جزیره کوچکی است و با این مساحت محدود ساکنان چندان احتیاج به اتوموبیل ندارند وباید برای دوچرخه و دوچرخه سواری اهمیت ویژه‌ای قائل شوند که الگویی برای جاهای دیگر باشد  گرچه می دانم در فصل گرما دوچرخه سواری مشکل است.....

انجا به یک فروشگاه رفتم که کفش بخرم دو خانم جوان امدند و یکی از انها یک جفت کتانی خواست که فروشنده هم یک جفت به انها داد ان خانم هم کفش را پوشید و پسندید و به فروشنده گفت همین خوبه یه جفت تابه تا بده!....فروشنده هم یک لنگه کتانی سفید و یک لنگه سیاه به او داد ان خانم هم ان کفشهای تا به تا را پوشید و خوشحال و خندان از مغازه خارج شد! از فروشنده پرسیدم این خانم حالش خوب بود!؟ که او هم گفت پوشیدن کتانی دو رنگ توی جزیره مد شده و خیلی ها می خواهند که کتانی از دو رنگ مختلف بپوشند!.....

مسافرت شاد و خوبی بود در چهار ماه اخر سال کیش  جای خوبی برای گردش و مسافرت است .....

نظرات 8 + ارسال نظر
رضوانه سه‌شنبه 15 فروردین 1396 ساعت 18:15

همیشه به سفر باشی
منم دوس دارم هندسفری به گوش تو جاده پر درخت باشم پیاده

حامی چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت 14:18

این قسمت از صحبت های شما ""هشت برای من یک دوچرخه خوب هوا ابری نسیم خنک و هندزفری در گوش که موسیقی دلخواهت را پخش کند و یک جاده ساحلی بی انتها "" برای منم صادق هست با این تفاوت که من نه دوچرخه دارم و نه ساحل فقط هندس فری به گوش و پیاده روی تند ...باشد روزی که دوچرخه سواری برای خانم ها آزاد بشه

دوچرخه سواری برای زنها ممنوع نیست...
هم در اصفهان که من زندگی می کنم و هم در کیش زنهای دوچرخه سوار زیاد بودند بخصوص در کیش که تعداد آنها از مردها هم بیشتر بود....
زندگی جرات ریسک و جسارت می خواد...

ساناز سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 12:51 http://sanaz1359.persianblog.ir

من دوبار رفتم کیش. اولین بار هشت سال پیش همین موقع بود واقعا خوش گذشت، مخصوصا اینکه از نظر روحی خیلی به هم ریخته بودم،یه ام عوض شد. بار دوم چهار سال پیش بود، از اونجا که سفرش تازگی نداشت زیاد خوش نگذشت ولی باز هم خوب بود.
هنوز دلفینها غروب خورشید رو میکشن؟ حداقل منظره نقاشی رو عوض کنن دیگه

فقط خدا میدونه از این چند تا خط سرخ و آبی و سبز که دلفین بی نوا با حرکت غیر ارادی دهانش ایجاد کرده چقدر از ملت پول گرفتند!

مرمری یکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت 16:12

سلام به داداش گلم ، همیشه خوش وسلامت باشی جزیره کیش واقعا قشنگه من ی بار اونم خرداد ماه رفتم که خیلی گرم بود ولی خیلی خوش گذشت، پاراسل سوار شدی ، منکه سوار شدم وتجربه خیلی عاااالی بود خصوصا فرودش راستی شهرتون عجب هوایی داره دیروز که از صبح بارون میومد ، بااینکه اوقاتم بخاطر نوزادمون تو خونه میگذره ولی لحظه ای که میرم بیرون واقعا بهاره اینجا،،،،،،،، همیشه شادوسالم باشی

درود به مرمری خانم
والا نمی دونم پارسل چیه ولی این طور که توضیح دادی باید چیز خطرناکی باشه!
امیدوارم تو شهر ما بهتون خوش بگذره و کوچولوی شما هم سلامت باشند.....

سمانه یکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت 12:02

سفرا بی خطر
این فصل سال جنوب معرکه است ...یادم افتاد چقدر جزیره نوردی می کردیم ...البته من کلا این مدل مسافرت رو دوست ندارم .اهل هتل و مرکز خرید نیستم .یعنی من ۵بار رفتم قشم هیچ وقت تو مرکز خرید وقتمو هدر ندادم برعکس ۹۹درصدد خانومای دیگه .بلکه هر سفر قسمتی از جزیره رو کشف می کردیم .رفتن به کیش هم در برنامه هست ولی نه هتل میخوابم (صدرصد تو چادر نزدیک خلیج)ونه با هواپیما میرم .با ماشین و کشتی میرم و اصلا برنامه های تفریحیش نمیرم می پرم میرم غار و صخره کشف میکنم .
تشکر از یاداوری جنوب برای من با این سفرنامه هاتون .خوب موقعی سفر رفتید .

اگه شما اهل خرید بازار و هتل نیستی قطعا در بین همجنسانتان بشدت خاص هستید!

نفس سین یکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت 08:54

آقا مهرداد حتما یه دکتر برو و بگو بیشتر وقتا از هندزفری استفاده میکنی... پیش گیری بهتر از درمان است
منم زیاد با تفریحاتی که از قبل کسی یا کسایی برنامه ریزی کرده باشن حال نمیکنم
ای بابا.... اون کرمانیه میتونست برای بچه خودش بوم و رنگ روغن و قلم مو بخره... شاید اصلا زد و استعدادش شکوفا شد....
واقعا بعضی آدما و کاراشون رو درک نمیکنم
واقعا که الان تو دوران جاهلیت دوم که من اسمش رو گذاشتم جاهلیت مدرن هستیم...
پیامبر(ص) تو روایات اشاره کردن به جاهلیت اول و جاهلیت آخر...
تو مغز خیلیا از آدما این روزا انگار هیچی نیست...

والا من فقط موقع دویدن و دوچرخه سواری از هندزفری استفاده می کنم.....
بیشتر از اینکه بحث جاهلیت مطرح باشه بحث فاصله طبقاتی است....

عطیه یکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت 08:43

امیدوارم همیشه خوش و سلامت باشید.
این مد خیلی جالبه. 1زمانی اگر شلواری میخریدی و پاره بود، میدونستی ایراد کاره و پسش میدادی. اما الان آدم نمیدونه ایراده یا مد؟


همانطور که گفتی به نظر میرسه عملا هیچ حدی برای مد وجود نداره!...
ممنون از لطفت..

آسو یکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت 08:15

ان شاالله همیشه تو خوشیو شادی باشین.

ممنون آسو خانم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.