داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

مرد بزرگ بدون هیچ قضاوتی...

 

 

من نمی خواهم اینجا در مورد هاشمی رفسنجانی صحبت کنم چون اول اینکه در ان حدی نیستم که بتوانم قضاوت کنم و دوم اینکه اصولا ان مرحوم از ان مردان بزرگی است که قضاوت اکنون در موردش زود هنگام است می گویند برخی شخصیت ها و یا وقایع تاریخی انقدر بزرگند که حداقل نیم قرن باید بگذرد و اسناد و مدارک منتشر شود ارام ارام غبارهای ابهام را فرو نشاند تا بشود از ان شخصیت و یا اتفاق یک تصویر منصفانه و درست داشت ولی من اینجا می خواهم از یکی از کارهای او که تاثیری بسیار عمیقی بر جامعه گذاشت  بگویم ....دانشگاه ازاد....

معمار و بوجود اورنده دانشگاه ازاد اقای هاشمی بود و 

حرف و حدیث های زیادی در مورد کیفیت اموزشی امکانات موجود در این دانشگاه بوده و هست بخصوص در دوران ما که این دانشگاه در حال ساخت و ساز و گسترش بود من خودم در این دانشگاه تحصیل کرده ام  و بعضا در کلاس های بشدت شلوغ ساختمان های نیمه کاره اساتید جوان و کم تجربه.....ولی من فکر می کنم باید به این دانشگاه در سطحی کلان تر و فارغ از این مسائل نگاه کرد.....

رمز اصلی تاثیر شگرف این دانشگاه در دو نکته بود یکی گسترش جغرافیایی در نقاط دورافتاده و شهرهای کوچک و دیگری جذب زنان و دختران.....این دانشگاه با هوشمندی به جای اینکه مرکز گرا باشد شعباتش را به تمامی شهرهای کوچک و حتی مناطق دور افتاده گسترش داد و باعث شد جوانان شهرهای کوچک  که برای ادامه تحصیل به مراکز استان ها می امدند و نهایتا بعد از تحصیل هم جذب شهرهای بزرگ  می شدند در شهرهای خودشان تحصیل کرده و همانجا هم جذب شوند و مانع تشدید مهاجرت می شد شعبات این دانشگاه به شهرها و مناطق دور افتاده رفت و عدالت اموزشی گسترش یافت و بخصوص این دانشگاه در جذب دختران بسیار موفق بود.....من در یکی از شعبات این دانشگاه  در شهری کوچک و  بشدت سنتی تحصیل کرده ام  این شهر مردمی فوق العاده مذهبی و سنتی دارد یعنی شهری که شاید اصلا مردم اجازه نمی دادند که دخترانشان بدون والدین و یا برادرشان از خانه خارج شوند چه برسد به اینکه اجازه یابند به  دانشگاه بروند چون خانواده های سنتی و مذهبی به فضای دانشگاه بدبین بودند و خانواده های سنتی در شهرهای مذهبی مایل نبودند زنان و دخترانشان را برای تحصیل به دانشگاه ان هم به شهری دیگر بفرستند منتها این دانشگاه بطور کاملا هوشمندانه فضایی را ایجاد کرد که خانواده های  سنتی و مذهبی هم نگران تحصیل  دخترانشان در دانشگاه نباشند مثلا در ان دوران  پوشش چادر برای دختران اجباری بود و همچنین جداسازی در کلاس ها و فضاهای اموزشی برقرار بود شاید این قوانین از دید برخی سخت گیرانه به نظر می رسید ولی همین قوانین باعث شد که خانواده های مذهبی با خیال راحت دخترانشان را به دانشگاه بفرستند و دیری نپایید که تعداد دختران دانشجو از پسران پیشی گرفت....یاد دکترنجیب الله اخرین رییس جمهور کمونیست افغانستان که توسط طالبان کشته شد افتادم در افغانستان بخاطر بافت بشدت سنتی ان بشدت با تحصیل زنان مخالفت می شد ولی او که پیگیر اموزش زنان بود مساجد را تبدیل به مدارس دخترانه کرد و به مردم گفته می شد که دخترانتان به مسجد می روند و نه مدرسه و با این بهانه سعی در اموزش دختران داشت که البته سرنوشت شومی پیدا کرد.... حالا چرا اموزش زنان انقدر مهم است.....

چرا بسیاری از ایدئولوژی ها ادیان و مذاهب سفت و سخت ترین قوانینشان در مورد زنان است؟ چرا رضاخان و اتاتورک برای تغییرات اجتماعی ازکشف حجاب شروع کردند؟ مادر بزرگم تعریف می کند که مادرش در همین خیابان طالقانی اصفهان در دوران رضاخان و کشف حجاب از ترس مامورین یکسال از خانه بیرون نیامد حتی تعریف می کرد وقتی مادرش بیمار می شد به جای اینکه پیش دکتر برود دکتر را به خانه می اوردند و برای اولین بار ساخت حمام خصوصی در ان زمان شروع شد چون زنان از ترس ماموران نمی توانستند از خانه خارج شده و به حمام عمومی بروند....

دلیل اصلیش این است که هر فکر هر ایدئولوژی و هر مذهب و هر مرامی اگر بتواند زنان یک جامعه را در اختیار بگیرد می تواند ان قوم را تسخیر کند و این راحت ترین و سریع ترین راه است و این دلایل مفصلی دارد که از ان می گذرم حتی اگر به اوضاع فرهنگی امروز هم توجه کنید دعوا بیشتر بر سر در اختیار گرفتن زنان است حتی برای فقر زدایی گفته می شود بهترین راه حل کمک به زنان فقیر و استقلال اقتصادی انهاست تجربه بسیار موفقی در شبه قاره هند و بخصوص در بنگلادش وجود دارد که این استدلال را تایید می کند در بنگلادش برای فقر زدایی به جای کمک به توده فقرا "گرامین بانک" بوجود امد که کار اصلی این بانک این است که به زنان فقیر این کشور بدون ضمانت وام می دهد و همین رویه توانست در فقر زدایی در این کشور نقشی فوق العاده تعیین کننده و فراتر از انتظار داشته باشد تا انجاییکه گرامین بانک تبدیل به یک الگو برای دیگر نقاط جهان تبدیل شد که از این الگو یعنی کمک به زنان فقیر برای فقر زدایی استفاده می شود....

یادم هست خانمی تعریف می کرد که من در ابتدای تشکیل دانشگاه ازاد در یکی از شعبات دور افتاده این دانشگاه تحصیل می کردم و فضا طوری بود که جرات نداشتیم به داخل شهر برویم چون مردان و پسرها چشمشان به دختران دانشجو که می افتاد به طرفشان سنگ پرتاب می کردند! و حتی یکبار هم به خوابگاه دختران حمله کردند که با دخالت پلیس اوضاع به خیر گذشت ولی بعد از پنج سال که درسم تمام شد فضای ان شهر به کلی تغییر کرد تا انجاییکه که اغلب دختران بومی دانشگاه را اشغال کردند شهر پر از دانشجو شد و سطح فرهنگ عمومی شهر را تغییر داد

دانشگاه ازاد با هوش و زکاوت معمارش در همه نقاط ایران گسترش یافت و باعث شد که مردم ان مناطق و بخصوص دختران و زنان از تحصیل بهره مند شوند ادمهایی که منشا تغییر و تحول در خانواده ها و نهایتا جامعه خودشان شدند.....

بنده همان مطلب اول پست را تکرار می کنم من به هیچ وجه قصد تعریف و تمجید و ستایش از ان مرحوم را ندارم فقط می خواستم گوشه کوچکی از تاثیر او بر جامعه ایران را بگویم.....

 

نظرات 9 + ارسال نظر
سوسن همون سوگل سردرگم سابق چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 13:23

خدارحمتش کنه ولی من نظرخیلی مساعدی ندارم نسبت بهش ولی درسیاستمداریش شکی نیست

مدادرنگى یکشنبه 26 دی 1395 ساعت 00:58

روحش شاد
من دوسش داشتم و وجودش بهم احساس حمایت شدگى میداد!

بعضی بزرگترها واقعا غنیمتند ولی تا زنده اند کسی نمیفهمه. ...

سایرا پنج‌شنبه 23 دی 1395 ساعت 12:17 http://2khtari-bename-saira.blogsky.com

آفرین به این دیدگاه شما

خدا رحمتش کنه - هرچه بود ایشون مرگ خوبی داشتن و باهمه ی بی رحمی هایی که نسبت بهشون شد و .. ولی با عزت رفت

خدا مرگ با عزت و مرگ راحت رو به هرکس نمیده

با جمله آخر کاملا موافقم...
ممنون سایراخانم

سارا... پنج‌شنبه 23 دی 1395 ساعت 10:55

سلام...

چه بخواهیم و چه نخواهیم ...هاشمی رفسنجانی .... نامی است که در تمام یا بخش بزرگی از زندگی ما ... وجود داشته و تاثیرگذار بوده است ... حالا به مثبت یا منفی بودن این تاثیر زیاد کاری ندارم ... اما خاطرات زیادی از زندگی هایمان به این نام گره خورده و ... شاید همین باعث میشود که هیچکدام نتوانیم نسبت به مرگ او ... بی تفاوت بمانیم ...
امیدوارم خدایش بیامرزاد....

درود به سارا خانم....
همانطور که گفتی او کسی بود که لااقل با خیال راحت می تونیم بگیم خدا رحمتش کنه

مریمی پنج‌شنبه 23 دی 1395 ساعت 02:17

خدا رحمتشون کنه...
انشالا جاشون بهشت باشه.

درسته....

سهیلا چهارشنبه 22 دی 1395 ساعت 22:21

در تکمیل مطلب شما خاطره ای از مرحوم حسن حبیبی براتون بگم .یک بار ایشون به سنندج رفت و در جمعی -شاید استانداری-سخنرانی کردو به دانشگاه ازاد اشاره کرد و گفت: ...ما جوانانی ملتهب و پر از انرژی و جوانی داریم که بعد از گرفتن دیپلم وجودشون در جامعه می تواند خطرناک باشد .مخصوصا اینکه به دام گروهک ها بیافتند و طرفدار انها بشوند ---درپرانتز بگم که درکردستان ان سالها و حتی الان هم فعالیت گروهک ها خیلی زیاده و گرایش جوان های کرد هم به انها به علت تبلیغات ناسیونالیستی گروهک ها زیاده...بله اقای حبیبی اضافه کرد: دانشگاه ازاد برای این خوبه که جوان این سال های بحرانی و هیجانی را در یک محیط مثل دانشگاه می گذراند و بعد هم که از دانشگاه می اید بیرون دیگر ان شور و انرژی را ندارد.و برایجامعه خطرناک نیست!!!!.خوب این هم زاویه ای بوده که دولتمردان می دیدند .درکنارش دانشگاه ازاد یکی از بزرگترین بیزینس های ایران است و درامد ان مافوق تصور .دعوای زمان احمدی نژاد و رفسنجانی بر سر تملک دانشگاه ازاد مهمترین دلیلش پول و درامدی بود که دراین تجارت رد و بدل می شد...جوانان زیادی هستند که سرمایه های اندک خانواده رو به امید رسیدن به زندگی بهتر دراین دانشگاه هزینه کردند و الان بیکار و شاکی و سرخورده نمی دونند با مدرک تحصیلی شون چکارکنند...البته تاثیر دانشگاه بر محیط های بسته شهرهای کوچک ایران رو که نوشتید قبول دارم ولی بعید می دونم هدف شون از تاسیس دانشگاه این بوده.منتهی از قضا سرکنگبین صفرا فزود...این دیگه از شانس خوش ملت بوده که درامد زایی اقایان به تغییر فرهنگ ختم شد!!من نظری راجع به رفسنجانی ندارم ولی درنهایت امثال او اگر کاری به کار این مملکت نداشتند و با ترور و تخریب و حمایت بیگانگان به قدرت نمی رسیدند ما ملت وضع خیلی خیلی بهتری داشتیم...

ببینید. ...به کامنت شما اشکالات زیادی وارد هست که با بسیاری از مطالب آن موافق نیستم که اگه بخواهم جواب بدهم یک پست مفصل میشه فقط در همین حد بگم که ما عادت داریم ادمها را سیاه و سفید ببینیم یعنی یا بد مطلق یا خوب مطلق یعنی ادمهای خاکستری برامون تعریف نشده افرادی که ممکنه مثلا با برخی کارهاشون موافق نباشیم و از نظر ما درست نباشند ولی در عین حال در مقاطعی گاها برای یک ملت فرصت‌هایی بوجود اوردند و یک فضاهایی ایجاد کردند که مردم بتوانند کمی زندگیشان را بهبود ببخشند برای همین هم در پست تاکید کردم که قصد تعریف و تمجید از ان مرحوم را ندارم و هیچ قضاوتی هم در کار نیست....

عطیه چهارشنبه 22 دی 1395 ساعت 15:27

سلاااام؛ اینقد اومدم و خبری نبود داشتم ناامید میشدم، بعد یادم افتاد تو دوران امتحان خیلی شلوغی.
چقدر شما با ظرافت ب این مساله اشاره کردی و چقدر برام جالب بود این جریان چادر. خیلی باعث حیرتم شد این همه سیاست.
امیدوارم روحشون شاد باشه.
ایشون به تنهایی کفه ترازوی تعادل این مملکت بودن ک بعد از ایشون دیگه کفه ب سمت اصولگرایان متمایله و خدا ب داد برسه.

درود به عطیه خانم...
هم امتحان داشتم و هم راستش حوصله اش نبود ....ممنون از لطف و دوستی شما

الهام چهارشنبه 22 دی 1395 ساعت 08:48

واقعا از زاویه قشنگی نظر دادی
اون زمان همه بدوبیراه میگفتن به داشنگاه ازاد و دانشجوهاش
ولی اگه این اتفاق نیفتاده بود با این جمعیت کثیر دختر و پسر دیپلمه مجرد دولت باید چکار میکرد؟ دولت که کاری نمیکرد مشکلاتش برا خانوادشون بود

ممنون از لطفت....

زری سه‌شنبه 21 دی 1395 ساعت 20:39

با پستتون موافقم...

ممنون زری خانم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.