داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

کار نیست!

 

 

حتما شنیده اید که برخی جوانان می گویند کار نیست یعنی منتظرند که از انها دعوت شود که در یک اداره دولتی مشغول شوند و با حقوق مزایای مکفی و با کت و شلوار و سامسونت انجا مشغول شوند و طبعا چون دیگر از این کارها یافت نمی شود مگر برای افرادی خاص! برای همین بیکار می مانند.....

دوستی دارم که در حقیقت همکلاسی بنده است و چون هر دو در کسب و کار هستیم رابطه خوبی با هم داریم در این پست می خواهم بگویم که شغل ایشان چیست!

اولین شغل ایشان این است که در مزایده یک کافی شاپ در یکی از دانشگاه ها شرکت کرد و برنده شد  و ان کافی شاپ را اداره می کند و با راهنمایی هایی هم که من به ایشان کردم و البته خودش هم یه دوره اموزشی کافی شاپ را طی کرد انجا را به خوبی اداره می کند شغل دیگر ایشان این است که یک نرم افزار فال از اینترنت دانلود کرده و با ان نرم افزار فال چاپ می کند که در اغلب انها هم نوشته شده" یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم مخور!" خودش می گوید که این فال ها که روی کاغذی کوچک چاپ می شود و در پاکت کوچکی هم گذاشته می شود کلا 200 تومان برایش تمام می شود ایشان از طریق همان کافی شاپ دانشجویی با چند دختر خوابگاهی از دانشگاههای مختلف اشنا شده و ایشان ان فال ها را به انها 500 تومان می فروشد و ان دخترها هم در بین دوستان و همکلاسی هایشان بخصوص در خوابگاه 1000 می فروشند یعنی وقتی انها دور هم جمع می شوند برای فان و خنده ان فال ها توسط دختران دانشجو خریده می شود....

شغل دیگر ایشان این است که با همکاری برادرش که مهندس کامپوتراست  یک نرم افزار ارسال اس ام اس تهیه کرده که انرا هم 120000تومان می فروشد شغل دیگر ایشان این است که از کار خانگی زنان استفاده می کند برای برخی دستگاه خریده که پاکت نامه های رنگی که مخصوص گذاشتن پول در پاتختی ها و هدایایی اینگونه است تولید می کند که خود ما هم اینجا پاکت هایش را می فروشیم یعنی پاکت های ساده می دهد و انها در خانه ها ان پاکت ها را تزیین می کند که خیلی هم طرفدار دارد نوعی قاب عکس که یک گل چینی زیبا روی ان چسبیده شده  هم توسط همین زنان تولید می شود که انها را در بسته بندی های شکیل به فروشگاه های کادویی می فروشد و اخیرا هم با چند دانشجو و همچنین اساتید صحبت کرده که برخی کتابها را تبدیل به سی دی صوتی کند یعنی خلاصه کتاب تهیه شده و توسط یک خانم خوش صدا خوانده شده و ضبط شده و همراه کتاب ها فروخته شود که این بسیار طرح خوبی است مخصوصا برای امثال من که سرشان شلوغ است بتوانند این سی دی های درسی را در ماشین و در حین رانندگی گوش دهند

اخیرا هم به دنبال تنقلات سالم و ارگانیک است یعنی می خواهد انجیر پرهلو و پر زردالو بخرد و در یک کارگاه انها را اب بیندازد و در لیوانهای بهداشتی  و وکیوم شده اب انجیر و پر الو تولید کرده و به فروشگاهها و سینماها و کافی شاپ ها بفروشد که البته فعلا به مشکل برخورده چون همینطور که می دانید اگر کسی بخواهد کار کند بایداز هزار جا مجوز بگیرد تا کار راه بیفتد....البته شاید بگویید که چگونه با این وقت کم این همه کار می کند اول اینکه خودش می گوید صبح زود که از خانه خارج می شود اخرشب به خانه می رود و در حقیقت همه این کارها را مدیریت می کند  کارها را دیگران می کنند و او مدیریت کرده و مواد اولیه را هم تهیه می کند اگر توجه کنید همه این کارها با سرمایه ای بسیار ناچیز اداره می شود و بیشتر نتیجه خلاقیت  است ولی بعضا درامد خوبی دارد و البته شخصیت جالبی هم دارد خوش اخلاق با انرژی و با روابط عمومی عالی که در همان ارتباط اول ادمها را جذب می کند....

نظرات 7 + ارسال نظر
دختری با اسانس احساس پنج‌شنبه 6 آبان 1395 ساعت 16:36

سلام
به نظرم روحیه ی این اقا واقعا ستودنی در کنار روحیه ی بالا خلاقیتشون هم عالیه ولی اینم باید در نظر گرفت هر کسی روحیه و خلاقیت بالا رو نداره مثلا جوونی که کلی درس خونده به امید اینکه یه شغل خوب پیدا کنه صبخ تا شب این شرکت اون شرکت میره برای پر کردن فرم و اخرشم کاری که میخواد یا نیست یا به پرستیژش نمیخوره واقعا دیگه نایی واسه خلاقیت داشتن نداره
امیدوارم دوستتون هرروز بیشتر از دیروز رونق بیوفته به کارشون هم اینکه این مشکل جون ها حل شه تا یه کم از این فشار ها و سردرگمی نجات پیدا کنیم

درود به شما
درسته. ...
در یک جامعه باید برای همه زمینه کار و فعالیت باشه نه صرفا برای افراد خاص و استثنایی.....

نسیم پنج‌شنبه 6 آبان 1395 ساعت 16:30

بسیار زیبابود

ممنون از لطفت. ..

سوسن همون سوگل سردرگم سابق چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت 22:24

منم یک نفرومیشناسم که اینطوریه وهمیشه تحسینش می کنم

البته خود شما هم با هنرتان کارافرینی کرده اید....

سمانه چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت 19:44 http://sdra.persianblog.ir

البته موفقیت در کار به هیچ وجه نشاندهنده شایستگی فرد نیست .
مثل این همه دندانپزشک نالایق که پول پارو می کنن از طریق تبلیغلات و زدو بند و...
خیلی مواقع برای موفقیت باید اخلاق زیرپا گذاشت .
انشالله دوستتون موفق تر هم بشن

راستش یه کم اختلاف نظر داریم
میشه موفق بود و کارها را هم درست انجام داد من فک می کنم هر کسی در کسب و کار موفقه اگر دقت کنی در اون یه مزیتهایی یافت میشه. ....

عطیه چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت 13:29

دمششششششششششششش داااااااااااااااااااااغ خداییی. چه شغلایی ب ذهنش رسیده ک انجام بده. در واقع شغلشون "مدیریته" فقط.
با نظر بهروز عزیز خیلی موافق نیستم. وظیفه دولت هست ک زمینه رو آماده کنه، اما اگر این کارو نکنه ک من نباید دست روی دست بزارم.
به نظر من "خلاقیت" بهترین راه پیشرفته. کاش زمینه برای پرورش خلاقیت آدما فراهم بشه.

درسته....
این رفیق ما منبع خلاقیته یعنی باور کن همین الان می تونه چندین کار دیگه برا خودش دست و پا کنه البته روحیه خاصی داره که در همه کس پیدا نمیشه مثلا توی تمام سمینارهای مربوط به کارافرینی و خلاقیت که توی دانشگاه های اصفهان تشکیل میشه شرکت میکنه. ...

بهروز چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت 10:26

درود به سونا خانم که مطلبش بیشتر به دل ما نشست .
اما مهردادخان دوست شما آدم فعال و زرنگیه ولی همه مردم روحیات ایشون رو ندارند . این وظیفه دولته که فرصتها رو برای شکوفایی استعدادهای مردم فراهم کنه تا از زندگی و شغلشون راضی باشند . اگر یک متخصص و تحصیل کرده دانشگاه بره و کارهایی مشابه دوست شما رو انجام بده احنمالا فقط برای رفع نیاز مالی این کار رو انجام میده وگرنه این کارها روحش رو خراش میده و از زندگیش لذت نخواهد برد چونکه نمیتونه از تخصص و دانشش استفاده کنه

من تا حدی با نظر شما موافقم ولی حالا شما تصور کن دولت نمی تواند به دلایل مختلف زمینه اشتغال مناسب را ایجاد کند حالا چه باید کرد یعنی من و شما که توی این مملکت زندگی می کنیم چگونه زندگی کنیم راهی نداریم جز اینکه با خلاقیت و با سختی راهمان را باز کنیم واقعیت این است اوضاع اصلا خوب نیست و نمیشه منتظر شد که اوضاع بهتر بشه....

سونا سه‌شنبه 4 آبان 1395 ساعت 15:02

سلام
کار دوست شما جالب است ولى همه توانایى و مخصوصا روحیه ى این کارها رو ندارن
من و خواهر و برادرم هر سه دوره راهنمایى و دبیرستان رو تیزهوشان شیراز بودیم که حتما میدونید ورود به همجین مدرسه اى براى هر کسى میسر نیست و همینطور موندن و ادامه دادن
هر سه در ایران ارشد رشته ى مهندسى کرفتیم
ولى بعد از ارشد یه مدت خیلى افسرده بودیم و سرخورده
کار یا نبود یا اکر بود با ماهى سیصد تومن
خب من میتونستم برم براى خودم ایجاد شغل کنم و شرکت بزنم طبق تفکر شما
ولى دولت قبلى هنوز هزینه ى بروزه ها رو برداخت نکرده بود!!!!
و دولت بعدى سوبسید و بودجه رو از بروزه ها برداشته بود
کار زیاد بود اکر کسى میخواست انجام بده ولى دست همه خالى بود و توانایى اداره بروزه ى جدید رو نداشتن
ما هر سه از ایران اومدیم بیرون
به قول شما رفتیم در سفارتخانه ها تا بیایم این طرف و نه در بهشت ، بلکه حداقل حقمون رو از زندکى در این طرف دنیا بکیریم
که صبحها good morning بکیم و براى اینکه از همه کس کشور خودمون این طرف شدیم هیجکس دوباره خودمون رو بالا بکشیم
خواهر و برادرم بورسیه دکترا کرفتن ولى من فعلا دنبال ادامه تحصیل نیستم
هیجکدوممون نه اهل سیکاریم نه یه قلب مشروب به عمرمون خوردیم
ما براى زندکىمون خیلى زحمت کشیدیم
هنوز هم داریم میکشیم ولى اینجا با همه سختیهاش کشایش به روى ادم هست و انجا همه در بسته بود
روى الو فروختن و فال فروختن هم ندارم
اصلا نه علاقه به این کارها دارم نه اعتقادى به اینجور کارها
اینجا حتى اونى که شیشه تمیز میکنه هم حداقل زندکى مثل خونه و ماشین و مسافرت به کشورهاى دیکه رو داره
قضاوت کردن مردم کار ساده اى نیست
ما تو ایران به هیج کس و هیج جایى بند نبودیم اهل دلالى هم نیستیم کرجه شغل برمنفعتى هست در ایران و بهترین شغله جون با وضعیت بیمار ایران که روز به روز در حال تشدید هست فرصتهاى شغلى در زمینه دلالى هم رو به ازدیاد هست

درود به سونا خانم
من با شما موافقم ولی وقتی شما با بن بست روبرو میشی راهی نداری برای اینکه این بن بست را بشکنی متاسفانه اوضاع کسب و کار با یک بن بست بزرگ روبروست که راهی به جز خلاقیت و کارآفرینی برای امرار معاش وجود ندارد.....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.