داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

شورش!...

 

 

مشتری داریم که پیرمردی دوست داشتنی است وقتی وارد می شود از درب فروشگاه با همه همکاران با اسم کوچکشان اعم از زن و مرد سلام و علیک و احوال پرسی می کند تا وقتی خارج شود در ضمن یک تن صدای خاصی هم دارد که وقتی صدایش به گوش می رسد یک حس خوبی به انسان دست می دهد مخصوصا که معمولا صبح ها می اید و حال ادم را خوب می کند.....

چند هفته پیش امد ولی صدایش در نمی امد ان ادم خوش مشرب همیشگی نبود و در واقع  اصلا حالش خوب نبود با او احوال پرسی کردم و دیدم حالش خوب نیست داخل دفتر امد حالش را پرسیدم که او هم گفت: چند شب پیش دامادم شورش کرد!

 او گفت:دامادم و دخترم در اپارتمان پایین واحد ما زندگی می کنند یک هفته پیش  صدای دادو فریاد از پایین و واحد انها امد  زنم خواست برود پایین و ببیند چه خبر است که به او گفتم دخالت نکند  حرف مرا گوش نکرد رفت پایین و دامادم هم که بشدت عصبانی بود با او هم بشدت دعوایش شد و بعد سوار ماشینش شد و رفت و الان یک هفته است از او بی خبریم....

زنم مرتب از دخترم طرفداری می کند و حالا هم برایش غصه می خورد و دامادم را نفرین می کند! من هم گفتم زندگی دخترت که جلوی چشممان است از صبح تا شب که سرش تو موبایلش است هر وقت خانه ما می اید حواسش تو موبایل است خانه اش می رویم روی کاناپه دراز کشیده و به صفحه گوشییش خیره شده گاهی اوقات که به خانه شان می رویم دخترم با موبایلش مشغول است و دامادم جارو برقی می زند اغلب اوقات خانه نیست یا دانشگاه است یا سرکار تمام حقوقش را هم صرف لباس های رنگارنگ و رستوران گردی می کند به او می گویم اصلا این کار کردن تو به چه درد زندگیت می خورد؟ هر چه درامد داری خرج لباس وارایش و رستوران گردی می شود دامادم راننده کامیون است دیشب به زنم گفتم والا پسر خوبیه! بلا پسر خوبیه! فقط عیبش اینه که زن نداره! زن داشتن این نیست که فقط تو خونت باشه اسمشم تو شناسنامه ات! زن باید به زندگیش برسه به شوهرش برسه این بدبخت توی بیابونا جون می کنه که قسط اپارتمانی که خودم بهش فروختم بده اونوقت وقتی میاد خونه نه غذای درست و حسابی نه توجهی انگار نه انگار که مثلا این مرد دو سه روز خونه نبوده برای همین معمولا زیاد تو خونه نمی مونه و همیشه سر کار و توی بیابونهاست چند ماه قبل رفته میدون (میدان نقش جهان) با یک خانواده مسافر اشنا شده و انها را سه روز اورده خونشون دامادم هم بی نوا راضی نبود ولی چیزی هم نگفت  به دخترم میگم اخه کدوم زنی چند تا غریبه که اونا را نمیشناسه بدون اجازه شوهرش  میاره خونش این کارها تو فرهنگ خونوادگی ما نیست حرف هم اصلا نمیشه بهش زد وقتی باهاش حرف می زنی فوری قهر می کنه و  زیر لب چیزایی میگه و میزاره میره مادرش هم که حرف حساب نمیفهمه و میگه اصلا از همون اول این مرد به دختر ما نمی خورد! منم بهش می گم اگه نمی خورد تو غلط کردی پسر مردمو بدخت کردی! دختر که تربیت نکردیم ..گ....تحویل جامعه داده ایم!! دخترم 19 سالش بود که شوهرش دادیم کاری به خوب و بد بودن دامادم ندارم ولی از همان اول با شوهر دادنش مخالف بودم به زنم می گفتم هنوز زوده عجله نکن شوهر و بچه و زندگی همیشه هست بزار یه درسی بخونه یه کم بزرگتر بشه عقلش برسه بعد شوهرش میدیم ولی دو تا از دخترای فامیل که همسن دخترم بودند ازدواج کردند اون هم تا فهمید اونا شوهر کردند دخترمونو فوری شوهر داد که عقب نمونه حالا این هم نتیجه اش سابق مردم دخترشونو شوهر می دادند پسرشونو هم زن می دادند که بروند دنبال زندگیشان و از شرشان راحت شوند ولی امروزه دخترتو شوهر میدی پسرتم زن میدی بعد از مدتی دوباره با کلی دردسر بر می گردند و سکته ات می دهند!...

اصلا حالش خوب نبود اونقدر هیجان داشت که ترسیدم سکته کنه خودم حرف توی حرف اوردم که دیگه ادامه نده و بعد خداحافظی کرد و رفت......

نظرات 10 + ارسال نظر
سوسن همون سوگل سردرگم سابق دوشنبه 3 آبان 1395 ساعت 12:21

واقعامشکل خیلی اززندگی های امروزه منم زودازدواج کردم ولی همیشه سعی کردم هم مطالعه داشته باشم ورزشم وپخت وپزگوشیم هم همیشه کنارمه ولی ازهرچیزی به اندازه ای که بایداستفاده می کنم طفلکی آقاهه بخدااین فضای مجازی بلای جون خونواده هاشده

درود به سوسن بانو
شما که هنرمندید ....
فضای مجازی اگه درست ازش استفاده بشه خیلی خوب و آموزنده است....

سمانه یکشنبه 2 آبان 1395 ساعت 22:53 http://sdra.persianblog.ir

با عرض پوزش ولی صفت مناسبی بود(گ...)
اخه این وضعیت همسرداریه .خونه باید محل ارامش اعضای خونواده باشه..جریان زندگی توش احساس بشه .کدبانو بودن مغایرتی با امروزی بودن و تحصیلات و کار و ورزش و هنر و شرکت در برنامه های اجتماعی نداره.والا نداره.
دلم سوخت بخدا

دقیقا
برخی فکر می کنند شیک زندگی کردن با شوهر داری و خانه داری مغایر است که البته اشتباه می کنند...

ریحانه شنبه 1 آبان 1395 ساعت 12:24

با توضیحاتی آقای پیرمرد دادن، این اتفاقی بود که دیر یا زود می افتاد. امیدواریم بقیه اش به خیر بگذرد و حداقل داماد داستان زندگیش ضربه نخورد. گرچه ما هم از حرفهای دختر بی خبریم.

رهگذر مانند... جمعه 30 مهر 1395 ساعت 21:54

امان از رقابت سر شوهر دادن دخترای فامیل و یا زن گرفتن برای پسرا....

تازه وارد قدیمی جمعه 30 مهر 1395 ساعت 18:31

سلام ، حرف تو حرف آوردن کار درستی نیست این جور مواقع ، خیلی بدم میاد از این رفتار ایرانیا ، این جور مواقع شاید بهتر باشه به طرف بگیم که بیا بریم به ناهاری شامی با هم بخوریم و حرف بزنیم تا سبک شیم

بهروز جمعه 30 مهر 1395 ساعت 11:19

جذاب و عالی نوشتی مهرداد خان . خوبه این آقا یک جانبه نگاه نمیکنه و طرفدار مطلق دخترش نیست . ما تو خانواده خودمون یک مورد اختلاف شدید داشتیم که البته منجر به طلاق شد . تو مدت دو سه سالی که این اختلاف شروع شد تا زمان طلاق تمام خانواده زجر کشیدیم و ناراحت بودیم
به نظرم پدر و مادرها شاید از خود زن و شوهر بیشتر ناراحت میشن وغصه میخورن
اما شما مهردادخان از زن گرفتن نترس چون با همه مشکلاتش از مجرد بودن بهتره البته به شرطی که عشق و گذشت در وجود زن و شوهر باشه

سهیلا جمعه 30 مهر 1395 ساعت 02:29

خوب .افرین به این اقا ی مسن که منصفانه قضاوت می کنه . و مشکلات دختر خودش رو متوجه می شه.از این ادم ها ی منصف تو جامعه کم دیدم....دیگه اینکه ما هم یک مشتری داریم که اینقدر سلام و احوالپرسی با همه می کنه که اسمش رو به طنزگذاشتیم:سلام پشهیعنی اینکه حتی اگه موقع سلام و احوالپرسی یک پشه هم از جلوش رد بشه به پشه هم سلام می کنه!!!البته او هم اقای با شخصیت و محترم و مودبی هست .و ما هم دوستش داریم و بهش احترام میداریم...

مرمری جمعه 30 مهر 1395 ساعت 01:07

آخی واسه پیرمرده ناراحت شدم

دختری با اسانس احساس پنج‌شنبه 29 مهر 1395 ساعت 22:14

سلام
ای بابا از هر گوشه کناری خبر جدایی و دعوا و درگیری زوج ها به گوش ادم میرسه یا مرد معتاد شده یا دست بزن داره یا چشمش زیادی میچرخه از اونورم زن یا شوهر داری بلد نیست یا با خانواده شوهر خوب نیست یا نمسازه با مرد همش به خودم میگم مادر پدرای ماها چطور تا اینجا رسیدن یا اونا خیلی قوی و محکم پای زندگیشون وایستادن یا زوج های الان خیلی سست از زندگیشون دفاع میکنن

پرواز پنج‌شنبه 29 مهر 1395 ساعت 22:05

معلومه پیرمرد جالبی بوده.خوب حرفش حساب بوده.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.