داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

شنونده....

 

 

برای بعضی ها ارامش بخش ترین چیزی که ممکن است  وجود داشته باشد یک شنونده خوب است بعضی اوقات  ادمها می خواهند حرف بزنند نمی خواهند راهنمایی بگیرند کمک نمی خواهند فقط می خواهند شنیده شوند ولی متاسفانه هدف بسیاری از افراد برای مکالمه و صحبت با دیگران صرفا این است که حرف های خودشان را بزنند و اصلا به حرفهای مخاطبشان  اهمیت نمی دهند و بعضا حتی حرفهای طرف مقابل را نمی شنوند حتی اگر هم سرشان را به منظور تایید بالا و پایین کنند بیشتر حواسشان به حرف های خودشان است  بعضی وقتها حرف برای گفتن زیاد است شنونده هم هست ولی یاشنونده مورد اطمینان نیست یعنی هیچ معلوم نیست که با شنیدن حرفها و رازهای شما امین باشد و از ان سوءاستفاده و قضاوت نکند و در بسیاری از مواقع هم شنونده از جنس گوینده نیست یعنی یا اختلاف فکر و سواد وجود دارد و یا کلا شنونده از جنس دیگری است که ان هم به درد نمی خورد گاهی ادمها دوست دارند حرف بزنند بدون اینکه قضاوت شوند نصیحت شوند با اطمینان به اینکه مورد سوء استفاده قرار نخواهند گرفت  شاید دلیل اینکه برخی دوستی های مجازی از رفاقت های حقیقی عمیقتر است این باشد که ادمها شنونده ای خوبی با شرایط فوق در اطرافشان نمی یابند ولی در دنیای مجازی کسی را می یابند که حرفهایشان را به او بگویند و چون شنونده دور از دسترس است خودشان را از سوء استفاده او مصون می یابند و یا حس می کنند ان شخص از جنس خودشان است   گاهی ادمها دردهای پنهانی دارند نیازهایی دارند که انها را ازار می دهد ولی نمی توانند ان را به زبان بیاورند بخصوص برای انسان  شرقی که در چهارچوب ها و حصارها زندگی می کند و اگر پایش از داخل حصار بلغزد وارد سرزمین رازها می شودبرای همین او  نیاز بیشتری به درد و دل کردن و شنیده شدن دارد او برای حرف هایش  یک شنونده خوب و مطمئن می خواهد ولی امروزه حوصله ها کمتر شده مشغله های زیادتر شده و فرصت شنیدن هم کمتر شاید دنیای امروز دنیای تنهایی باشد چون شنونده های خوب روز به روز کمتر می شوند .....

نظرات 10 + ارسال نظر
سوسن همون سوگل سردرگم سابق دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 18:10

منم گاهی شنونده میشم وگاهی گوشی برای شنیدن میخوام

هر ادمی گاهی دلش میخواد شنیده بشه و البته شنوندگان خوب کمیابند....

دختری با اسانس احساس پنج‌شنبه 15 مهر 1395 ساعت 00:27

من تا جایی که میتونم و ازم بر میاد شنونده ام ولی یه اخلاق بدی که دارم اینه که خودم رو خیلی درگیر میکنم به حدی که چند روزی تمام فکر و ذکرم میشه مشکل اون ادم و کمک بهش ولی جدیدا سعی میکنم فقط شنونده باشم چون از زندگی خودم دور شدم و ناراحتی دیگران اثر منفی روی حرکات و زندگی خودمم داره و تا حدی هم موفق شدم

درود به دوست قدیمی
یکی از خصوصیت های ادمهای حساس اینه که نمی تونند از ادمها و محیطشون تاثیر نگیرند و همین با عث میشه نسبت به اطرافیانشون بی تفاوت نباشند....

ساکت چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 14:32

درود بر آقا مهرداد
خوش به حال دوستان که شنونده های خوبی هستن...هم خوش به حال کسانی که از این قبیل دوستان در نزدیکانشون دارن هم خوش به حال خودشون...چون شنونده خوبی بودن، خیلی تو ارتباط موثر مهمه...
وقتی آدم میبینه حرف زدن نه تنها سبکت نمیکنه بلکه یه بار دیگه ای هم بهت اضافه میکنه...چون یا باید توضیح بدی که اصلا چرا ...یا باید نصیحت گوش کنی...یا باید خود آدم، تازه بشینه حرفهای طرف مقابل رو گوش کنه و یه جورایی جای طرفین عوض میشه...در چنین شرایطی من که ترجیح میدم سکوت کنم...
موافقم... آدم ها تو دنیای مجازی راحت حرفشونو میزنن... ولی آدم ها همون آدم ها هستن...با همون نگاه ها...با همون قضاوت کردن هاشون...فقط اینکه چون نمیبینیمشون...باهاشون ارتباط واقعی نداریم... فکر میکنیم شرایط بهتره...
شاد و سلامت باشید

درود به ساکت سخنگو
به نکته خوبی اشاره کردی...
گاهی کسی به قصد دردودل برای کسی حرف می زند ولی سیل نصیحت به طرفش سرازیر میشه انچنان که شنونده از حرف زدن پشیمون میشه البته راهنمایی بد نیست ولی نباید از موضع عالمانه باشه....

مدادرنگى چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 09:13

سلام مهردادخان
یکى از چیزایى که باعث میشه ما نتونیم درد دل کنیم،ترس از قضاوت شدنِ!البته من اینجورى نیستم!نگرش خودم رو دارم و معمولا دیگران نمیتونن روش تاثیر بذارن.احتمالا شنونده ى خوبى نیستم،چون معمولا دارم بلند بلند حرف میزنم و همه ى دیدارها و دورهمى ها رو فان برگزار میکنم و کار به درددل نمیکشه!اصولا از نگاه دیگران یه آدمِ بى غم هستم که نمیتونه غمِ اونا رو درک کنه:|اما رازدارم،به شدت!حتى اگه از کسى تابوشکنى دیده باشم که میتونه سوژه ى داغى ازش در بیاد،با اینکه خودش هم نمیدونه من شاهد بودم،هرگز رازش رو براى خودم هم به زبون نمیارم!حتى اگه از دهن بقیه هم بشنوم،هرگز تایید نمیکنم.

درود به مداد رنگی
راز نگهداری یکی از اصول اصلی یک شنونده خوب هست و بالاتر از رازداری قضاوت نکردن در مورد رفتار ادمهاست چون هیچ کس معصوم از کناه و اشتباه نیست.....

سونا چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 03:35

من حرف دل بقیه رو کوش میدم و خیلى خودمو درکیر نکرانى دیکران مى کنم حتى یه بار که کلاسهاى بهداشت روانى زنان شاغل میرفتم با سوالاتى که مدرس کلاس که روانشناس بود ازمون برسید کفت تو این کلاس شما از همه بیشتر مستعد افسردکى هستى جون خودت که مشکل نداشته باشى هم میکردى تا موضوع بیدا کنى و واسه بقیه ناراحت بشى
ولى دست خودم نیست
اکه بدبختى و ناراحتى کسى رو ببینم خیلى متاثر میشم
از خوندن اخبار یا هرجیز دیکه سریع منقلب میشم

ادم های حساس بیشتر در معرض افسردگی هستند ولی در عوض گاهی چیزهایی را حس می کنند و درک می کنند که ادمهای معمولی از درکش ناتوانند....

daria سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 20:37

اقا کمکار شدین.ما دلمون خاطره های جدید میخواد

کمی سرم شلوغ شده دانشگاهها هم باز شده فرصت برای و بلاگ نویسی و پست های مفصل کم دارم ولی سعی می کنم در خدمت دوستان باشم....
ممنون

سارا... سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 16:45

سلام....

همیشه هر وقت حرف شنونده ی خوب میاد... یاد داستان مردان خاکستری می افتم ........ داستانی که به صورت پاورقی در مجله ای .... فکر کنم مجله زن .... چاپ میشد...
دخترکی که در غاری نزدیک شهر زندگی میکرد ... و مردم می اومدن پیشش تا مشکلاتشون را حل کنه ...... و تنها کاری که اون دختر میکرد ... گوش دادن کامل به صحبتهای مردم بود.... نه راهنمایی یا قضاوتی میکرد.... نه حتی حرفی میزد ... فقط با توجه کامل به حرفای گوینده گوش میداد...
راستش از اون قصه بود که ... خوب شنیدن را یاد گرفتم ...
در درس هایی که مربوط به بازاریابی و چگونگی جلب مشتری و مشتری مداری هست .... یکی از بحث های مهم همین خوب شنیدنه .....

درود به سارا خانم
درسته....
گاهی ادمها می خواهند حرف هایشان شنیده شود بدون اینکه کسی انها را نصیحت کند بدون اینکه اشتباهاتشان به انها تذکر داده شود و بدون اینکه قضاوت شوند ولی شنونده امین خوب و هنرمند نایاب است....
همانطور که گفتید در بازاریابی شنیدن یکی از ارکان ارتباط خوب و موثر با مشتریست....

ساناز سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 12:27 http://sanaz1359.persianblog.ir

من هم شنونده خوبی هستم، فقط گوش میدم و نه راه حل میدم و نه قضاوت میکنم. آدمها بیشتر اوقات فقط با حرف زدن کلی حالشون خوب میشه و من از اینکه میبینم اون شخصی که با حرف زدن با من حالش بهتر شده ، انرژی میگیرم. البته خودم واسه درد و دل کردن کسی رو پیدا نکردم ولی خوب نمیشه،آدم پر از بغض و ناراحتی میشه. واسه همین از همسرم میخوام به حرفهام فقط گوش بده و قضاوت نکنه. البته اینکار رو زیاد انجام نمیدم چون لوث میشه، همسرم خیلی آدم توداری هستش، اهل حرف زدن نیست و وقتی حسابی عصبی میشه میفهمم یک اتفاقی افتاده ، معمولا صبر میکنم تا خودش به حرف بیاد و بعضی وقتها ازش میخوام علت ناراحتیش رو توضیح بده.

کامنت خوبی بود
دلایل تفاوت شما و همسرتان در درد ودل کردن در جنسیت است یعنی زنها وقتی به مشکلی بر می خورند فقط می خوان حرفاشون شنیده بشه ولی مردان سکوتو ترجیح می دن و تو خودشون فرو میرن....

عطیه سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 08:56

منم خیلی شبیه سنگ صبورم
این قضاوت نشدنه و اینکه اون طرف درموردت هیچ فکری نکنه و فقط بشنوه خیلی عالیه. اینکه وقتی با یکی درد و دل میکنی، بشینه بیرون گود و بگه لنگش کن، واقعا آدمو کفری میکنه. یعنی علاوه بر درد و دل، عصبیتم میکنن. ب نظرم این میشه ک خیلی بیخیال درد و دل کردن میشن.

اینکه گفتی شبیه سنگ صبورم یعنی دقیقا چه شکلی هستی!؟

مرمری سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 02:25

داداش مهرداد باور میکنی من اکثرا شنونده هستم ، فامیل دوستام و..... همیشه درد دل میکنن ومن گوش میدم ومطمن هستن که حرفشون جایی درز نمیکنه ، حالا من بایکی اگه حرفامو گوش بده چن کلمه درد ودل یا صحبت کنم ، چن وقت دیگه حرفامو میکوبه تو سرم ، یا سو استفاده میکنه از حرفام یا اینکه دهنش چفت وبست نداره واسه همینه سعی میکنم حالا حالاها با کسی حرف خصوصی نزنم، البته چن وقتی هستش که به این نتیجه رسیدم با کسی درد دل نکنم،

باز هم خوبه که دوستان و اطرافیان شما شنونده خوبی مثل شما دارند.....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.