داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

چند مینی پست بی ربط!

 

 پست اول: اوضاع شکر به هم ریخته البته الان ارامتر شده ولی یکی دو هفته پیش کمیاب بود تا انجاییکه بسیاری از کارخانجات صنایع غذایی بعلت نامشخص بودن قیمت ها نیمه تعطیل شدند و یا قیمت محصولاتشان را بالا بردند مردم هم مرتب برای خرید شکر مراجعه می کردند و وقتی چیزی کمیاب می شود خود ما طرفش نمی رویم چون دردسر می شود که داستانش مفصل است.....ما حرفی نداشتیم که شکر بیاوریم و حتی به قیمت خرید بفروشیم ولی در تلویزیون می گفتند که شکر 2500 تومان است و کسی حق ندارد گرانتر بفروشد ولی از بازار که قیمت می گرفتم 3700 به ما قیمت دادند! و البته این روش خوبیست برای اینکه گرانی را گردن کسبه بیندازند و مردم فکر کنند که مثلا ما شکر را 2300 می خریم و 3700 می فروشیم و این یک روش شناخته شده است البته در این دولت معمولا از این کارها خیلی کمتر می شود و اصولا بازار ارام است و به غیر از این مورد خاص مشکل دیگری وجود ندارد ولی در دولت گذشته که واقعا اوضاع افتضاح بود مثلا یک زمانی برنج هندی نایاب شد من خودم پای تلویزیون نشسته بودم که در اخبار گفته شد که در فلان شهر مقدار چهارتن برنج احتکار شده کشف شد! و مردم هم بی خبر از اینکه رستوران هایی هستند که چهارتن برنج مصرف چند روز انهاست و اصولا این مقدار احتکار محسوب نمی شود.....ناکارامدی سیستم اداری را به گردن کارمندان می اندازیم و انها را به کم کاری متهم می کنیم گرانی خدمات پزشکی و درمانی را که بیشتر ناشی از ناکارامدی بیمه ها و تامین اجتماعی است را به گردن پزشکان می اندازیم که دستمزدهایشان زیاد است.....کلا فرافکنی روش کارامدی است حالا عامل خارجی نشد عامل داخلی که همیشه هست!....بگذریم که حرف زیاد است

پست دوم:در خبری خواندم که محققان دانشگاه "کپنهاگن" دریافتند که تماشای روزانه بیش از چهار ساعت تلویزیون تعداد اسپرم مردان را تا یک سوم کاهش می دهد(کانال خبری انتخاب) در جایی دیگر هم خواندم که وجود مواد شیمیایی در محیط و مواد نگهدارنده در غذاها میزان اسپرم مردان را نسبت به گذشته به نصف کاهش داده.... نمی فهمم! یعنی نمیشه مثلا بگن اقا شما اگه بیشتر از چهارساعت تلویزیون تماشا کنی دماغت به خارش میوفته یا کف پات صاف میشه یا کچل میشی یا گردنت میشکنه یا دل درد می گیری یا زیگیل در میاری!....یعنی ما مردها هر غلطی که می کنیم باید بلاهایی این مدلی سرمون بیاد!؟....واقعا نمی فهمم!

پست سوم:ما گاهی در فضای فروشگاه موسیقی می گذاریم معمولا بی کلام بخصوص این اواخر البومی از "عمر اکرام" موسیقیدان افغانی مقیم امریکا به دستم رسید که واقعا عالی بود ولی همکاران خیلی این موسیقی ها را نمی پسندند برای همین به انها اجازه دادیم که  اگر خواستند از موسیقی های داخل موبایلشان استفاده کنند یکی رپ می گذاشت یکی بندری یک مرتضی پاشایی! که البته این موسیقی ها مناسب فروشگاه نبود ما هم یک دستگاه خریدیم که از رادیو اوا استفاده کنیم که البته بعد از یک هفته پشیمان شدیم یعنی من نمی دانستم ما توی این مملکت اینقدر خواننده بی خودی و الکی داریم! که با خواندنشان هیچ حسی را در انسان تحریک نمی کند  البته به ندرت ترانه های قدیمی و محلی بخصوص موسیقی خراسانی و گیلکی که مطابق سلیقه من بودپخش می شد ولی 90% ترانه ها به درد نمی خورد ما هم سیستم را جمع کردیم و به این نتیجه رسیدیم که سکوت از همه چیز بهتر است!....

پست چهارم:چندی قبل قفسه ای را به فروش اسباب بازی اختصاص دادیم به غیر از سود و استفاده خوبی که دارد ما را به دنیای رویاهای کودکی برد چقدر دنیای اسباب بازی ها قشنگ است توپ هایی که به انها اشاره می کنی روشن می شوند کرم کوکی باربی ها در رنگ های مختلف....یکبار عروسک های باربی اوردیم که یک زوج بودند یعنی یک عروسک دختر و یک عروسک پسر کنار هم  بود دختربچه ای شش هفت ساله تا چشمش به عروسک افتاد به مادرش گفت من این عروسک را می خوام ! البته چون گران بود مادرش مخالفت کرد و یک باربی کوچکتر که فقط یک دختر بود را به او پیشنهاد کرد که دختربچه دست به گریه گذاشت و مرتب جیغ می کشید که من فقط همین باربی را می خوام چون شوهر داره!....مرتب هم تکرار می کرد که من او عروسکی که شوهر داره را می خوام که البته مادرش هم برایش نخرید و به زور بچه را برد ولی بعد از چند لحظه ان زن برگشت و ان باربی متاهل را خرید ظاهرا دختر بچه هیچ رقمه کوتاه نیامده بود!....

پست پنجم:ماست بندها و کارخانه های لبنیات می گویند ما در تابستان بازار خوبی داریم چون بسیاری از غذاهای محلی که مردم نقاط مختلف در تابستان می خوردند با ماست تهیه می شود مثل ابدوخیار نان و ماست ....ولی ناگهان در مردادماه  یک دشمن پیدا می شود که بازار داغ ماست را از رونق می اندازد و ان دشمن انگور است! یعنی وقتی انگور بخصوص انگور عسگری که با نان و پنیر خورده می شود به بازار می اید مردم به جای ماست بخصوص برای عصرانه و شام از انگور استفاده می کنند و سر بسیاری از سفره ها به جای ماست انگور گذاشته می شود برای همین از نیمه های مرداد فروش ماست کاهش می یابد و ما را هم به دردسر می اندازد چون همه شرکت ها انتظار دارند مثل گذشته از انها ماست بخریم که طبعا فروش نمی رود و چانه زنی های خسته کننده شروع می شود.....قدر این میوه ها را بدانیم هم بخوریم! و هم بدانیم که در اغلب کشورهای جهان یک چنین میوه هایی با این کیفیت و قیمت وجود ندارد....

نظرات 21 + ارسال نظر
رحما سه‌شنبه 2 شهریور 1395 ساعت 19:28 http://A-SADE.BLOGFA.COM

پست سوم: من عاشق اهنگای بیکلامم...به نظرم برای فروشگاه هم بیکلام بهتره چون باکلام خیلی سلیقه ای و ممکنه خیلی ها خوششون نیاد. اهنگ های "یان تیرسن" هم عالیه.

پست پنجم: چه جالب...دقیقا همینطوره..ما هم همیشه شهریور نو و پنیر و انگور میخوریم:)

اهنگ بی کلام خیلی خوبه ولی نوجوان ها و جوان هایی که نسل بعد از ما هستند به نظر چندان میانه خوبی با ان ندارند....

ساکت شنبه 30 مرداد 1395 ساعت 18:48

درود بر آقا مهرداد
من یه هفته نت نداشتم یعنی داشتم اما محدودیت داشتم و مجبور بودم حواسم به مصرفش باشه...مثل آدم های معتاد از کوتاه ترین زمان و اولین سیستم و نتی استفاده میکردم...ولی واقعا سخت بود...
۱- یه دوستی داریم میگه تهیه شکر اصلا بهداشتی نیست و نخورید...البته من خودمم میخورم...اما سعی میکنم کمتر مصرف کنم...
۲- واقعا نمیفهممتان خییییییلی خوب بود
۳- من کمتر به خرید میرم ولی وقتی میرم فروشگاه های بزرگ و آهنگ شاد میشنوم باید مواظب باشم چون سخته آهنگ شاد بشنوی و نرقصی...این اواخر وقتی دارم با گوشی آهنگ گوش میکنم و سوار متروم با انگشتام ضرب میگیرم حتی روی پله برقی...یعنی کیفی میده...از رقصیدن وسط سالن عروسی بیشتر میچسبه...نمیدونم چرا
۴- تو دوران نوجوانیم که فکر میکردم بزرگ شدم و داشتن اسباب بازی کار کودکانه ایه همه اسباب بازیهامو در یه حرکت انتحاری بخشیدم...بعد از چند سال به غلط کردن افتادم...از مامانم شاکی بودم چرا حداقل یکیشو برام نگه نداشته...دلم میخوادشون...یاد یه موضوعی افتادم...من و برادرم یه سال اختلاف داریم...برادرم بزرگتره و خیلی هوامو از بچگی داشت...بخاطر من باهام خاله بازی میکرد...ولی من هیچ وقت به کسی نگفتم که غرورش خط خطی نشه...
۵- من ماست و انگور و هندوانه و پنیر و در کل همممممممممممه میوه ها و خوراکی ها رو خیییییلییی دوست دارم و اصلا آدم شکمویی نیستم
شاد و سلامت باشید

درود به ساکت سخنگو!
البته شکر قهوه ای خیلی بهتره....
والا نمی فهمم!
اینکه اینقدر اماده نسبت به شادی واکنش بدهی خیلی عالیه....
خیلی دلم میخواست که کتاب فارسی اول دبستان را داشتم
شکمو بودن برای غذاهای سالم خیلی هم خوبه...
ممنون دوست عزیز....

شیدا شنبه 30 مرداد 1395 ساعت 13:14

سکوت معنا دارشما، در مقابل موفقیت خیره کننده کیمیا، نشان چه دارد؟
ایا شماهم بافرمایشات گران بهای اقای علم الهدی موافق اید؟
اگر نیستید، چرا سکوت کرده اید و پستی نمی گذارین؟

من اگه بخواهم حرفهایم را بزنم بلاگ اسکای هنگ می کند!

سهیلا جمعه 29 مرداد 1395 ساعت 11:39 http://Nanehadi.blogsky.com

پست خو بی بود ممنون،قسمت اسباب بازی فروشگاه ها منو جادو میکنه ، با این که بچه کوچک ندارم با لبخند یه نیم ساعتی جلوش می ایستم.
موسیقی شاد با صدای کم تو فروشگاه ها خیلی خوبه،بهتره یه سلکشن داشته باشید از موسیقی های ملایم و شاد ، بذارید.
دنیای بدون موسیقی دنیای خاکستری هست.

بعضی آدمها بچه ندارند ولی کودک درون فعالی دارند مثلا مادر من علاقه زیادی به عروسک داره و گوشه و کنار خونه پر از عروسک های زیبا و خوشگله. ...

تازه وارد قدیمی پنج‌شنبه 28 مرداد 1395 ساعت 23:11

سلااااام من حال نداشتم کامنت بذارم ، راجع به شکر خیلی کامنت جالبی براتون دارم ، نمیدونم یادتون هست یا نه که من مقیم کشور قزاقستان هستم و اینجا اصصصصلا زبان بلد نیستم ، همین دو سه هفته قبل بود که ظرف شکر توی آشپزخونه ام تموم شد و رفتم شکر بخرم که فروشگاه همیشگی شکر نداشت منم اهمیت ندادم رفتم یه فروشگاه دیگه که اونم نداشت ! تعجب کردم چون شکر همیشه ریخته بود تو هر فروشگاهی و اصلا چیز مهمی نبود منم اصلا فکر نکردم خبریه تا اینکه دو سه روزی گذشت و منم هر بار یادم میرفتم که دنبال شکر بگردم بعد از یک هفته مثل کر و لآل ها و بی خبر از همه جا و هر نوع شایعه ای رفتم که جدا شکر بخرم، جالب بود برام که دیدم مردم برای اولین بار اینجا شکر رو تو بسته های گنده میخریدن و یه نگرانی خاصی داشتن من واقعا خوشحال شدم که زبان بلد نبودم و اصلا تو اون یک هفته نفهمیدم چه خبره و حتما اینجا هم شایعه ای شده بوده که مردم وقتی شکر اومد تو فروشگاه ها پنج کیلو پنج کیلو میخریدن ....من ولی مثل همیشه نیم کیلو شکر خریدم و الان هم همه جا شکر دارن کلا این موضوع که من زبان مردم کوچه و بازار رو نمیفهمم خیلی جاها به نفعم بوده و انتخاب های بهتری میکنم و حواسم متمرکز هست روی زندگیم ( خدا میدونه اینجا مردم فازشون چیه !!!)

درود به تازه وارد قدیمی!
جالب بود
شاید کمبود شکر جهانی شده!
در هر حال سعی کن زبان یاد بگیری اگه اونجا را برای زندگی انتخاب کردی اگه زبان بلد نباشی روزی میرسه که مشکل پیش بیاد پس از همین حالا بفکر باش در ضمن یادگیری هر زبان جدید دریچه ای است به یک دنیای جدید....

سارا.... پنج‌شنبه 28 مرداد 1395 ساعت 20:18

سلام...

اهل موسیقی نیستم... بخصوص از بی کلامش خوشم نمیاد.... و برای همین وقتی جایی میرم که موسیقی پخش میکنه ...دلم میخواد زودتر فرار کنم .....
البته فروشگاه معمولا محلی نیست که ادم زمان زیادی توش صرف کنه ... اما مثلا رستوران ... یا مطب دکتر ... یا آرایشگاه ... و امثالهم... واقعا دلم میخواد سکوت باشه ...

و در مورد ماست ........ توی خونه ی ما اسمش اصل مطلبه!... غذا و دیگر خوراکی ها فرعیاتی هستند که بود و نبودشان مهم نیست ... اما زندگی مون بدون ماست ...کلا برفناست!

درود به سارا خانم....
منم اگه جایی می رم ترجیح می دم سکوت باشه ولی تو خلوت خودم بشدت اهل موسیقی هستم....
ماست غذای سلامتیه البته ماست کم چرب و حتی المکان ارگانیک....

آسو چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 18:30

سلام ............................................................................................................................

درود.................................................................................................................

مرمری چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 16:21

یک:23:4::5

زیبا چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 15:32

خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد؟
خبرت هست که دی رفته و تابستان شد؟


(بی ریط البته)

کسی که پست های بی ربط می زاره کامنت بی ربط هم میگیره

سونا چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 14:48

من دقیقا علتش رو نمیدونم ولى اینجا غیر از قیمت خوب مواد غذایى یه مورد جالب دیکه اى که هست جنسهایى هست که ارزون میکنن
ارزون به معناى واقعى
مثلا کوشتى تازه اى که روش زده ١٢ اکوست روز ١١ اکوست نصف قیمته و روز ١٢ اکوست کمتر از نصفه
مثلا کوشت بره رو من خودم یه بار ٣/٧٥ خریدم که مزه دار شده بود و توى کیسه هاى مخصوص فر بود و فقط باید میرفت داخل فر و هیج زحمتى نداشت، و این کوشت که همجین تاریخى داره یعنى تا این تاریخ میشه تازه و توى یخجال نکهدارى بشه و قابلیت فریز شدن داره در صورتى که ایران میدیدم که میوه هیى رو ارزون میکنن که یا له هستن یا اینقدر نرم که همون موقع باید بخورى وکرنه تا برسى خونه از هم واشده
یه جور توهین و تحقیر توش حس میشد و دیدن کسایى که اون میوه ها رو میخریدن و ساعتها توش میکشتن خیلى ناراحت کننده بود
وقتى یه جایى درست نیست همه جى با هم مشکل داره، زنها مدعى هستن که حق و حقوق ندارن ولى من فکر میکنم انسانها حق و حقوقى ندارن
مثلا توى ایران کسانى که بیمارىهایى دارن که مشکل حرکتى دارن بعضا خونه نشین هستن و به مشکلات روحى و مالى هم دجار میشن ولى اینجا ویلجر برقى رایکان در اختیار دارن که میتونن جابجا بشن که قیمت زیادى تو ایران داره و هر کسى قادر به خریدنش نیست و حقوق ماهیانه دریافت میکنن و در صورت لزوم دولت برستار در اختیارشون قرار میده و همینطور خونه
مرتب تبلیغات میکنن که مردم بیان و درسشون رو ادامه بدن که اکه لطف کنن و برن واسه تحصیل دور مدت تحصیل از دولت حقوق میکیرن و بنا به مسافت حتى هزینه ى رفت و امد به کالج میکیرن! خیلى دلم میسوزه وقتى اینجا رو میبینم
ما هم کشور ثروتمندى داریم خیلى ثروتمندتر از اینجایى که من هستم

فقط در مورد خط اخر کامنت شما بگویم ثروت ان چیزی نیست که ملتی در زیر زمین داشته باشد ثروت یک ملت در قسمت فوقانی بدنشان یعنی در مغز و در باورهای انهاست....

مهسا چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 09:53

اپیزود اول: افسوس!
اپیزود دوم: شگفتاااا!
اپیزود سوم:باز هم موسیقی بیکلام پخش کنید.
اپیزود چهارم:نوستالژی طور...
اپیزود پنجم: جالبه، نمیدونستم!

مختصر و گویا!

عطیه چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 09:16

1 کسل:کار همیششونه. توی بورس هم عرضه شکر موفقیتی بدست نیاورد.
2 حالا شانس اوردید چیز بدتری نگفتن. والااا
3 موسیقی همه جا خوبه. البته با صدای کم. مخصوصا تو خرید
5 بچه برادر من تو کفش خریدن مثل اون دختره. کلا مغازه کفش فروشی ک میبینه کفشاشو بیرون در میاره و وارد مغازه میشه.
6 آفرین ب انگوووووووووووور
یک سوال فنی-تخصصی. البته اگر دوست دارید جواب بدید. شما هم تاریخ مواد غذایی ک گذشته باشن رو عوض میکنید؟ یا اونارو میفرستید کارخونه ک عوض کنن تاریخو و بر گردونن؟

در مورد جواب سوالتون والا عوض کردن تاریخ یا پاک کردنش درست نیست و ما هم از این کارا نمی کنیم و البته به ندرت کالایی تاریخش می گذره چون به اندازه نیاز سفارش داده می شه ولی لبنیات استثناست خیلی از شرکتهای لبنیاتی کالاهای تاریخ گذشته را مرجوع می پذیرند مثلا شیر تاریخ گذشته در شرکت قابل تبدیل به محصول است و البته بقیه اش را هم نمی دونم چکار می کنند!

فاطمه چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 08:39

1- از ماست که بر ماست
2- خیلی اعتماد نکنید . نقل قول بی بی سی از این خبر برای فیلمهای پورن بود نه تلویزیون دیدن کلی(الله اعلم)
3-بنظر من هم سکوت بهتره چون سلیقه یک جمع بخصوص تو ایران سرش اجماع نمیشه.
4-قبول ندارم. میوه ها حتی تو چین هم خیلی متنوع تر بودن. انگوراشون را فکر می کردم زیتون سیاه هستن

البته من خبر بی بی سی را هم خواندم که ان خبر متفاوتی بود
منم مثل شما معتقدم اجماع بین ما ایرانی ها به سختی به دست میاد!
در مورد میوه ها هم دوستی که در پایین کامنت شما کامنت گذاشتند اگه اشتباه نکنم در هنگ کنگ که جزیی از چین است زندگی می کنند که ظاهرا نظر متفاوتی دارند.....

رهگذر مانند... چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 06:02

من با حرفتون در مورد میوه ها موافقم و بر اساس تجربه ی خودم میوه های ایران یه چیز دیگه ان.میوه ها اینجا اغلب تمیز و خوشگل و براقن اما طعم میوه های ایران رو ندارن.

البته برخی دوستان که در کشورهای اروپایی زندگی می کنند شاید در اروپا شاهد تنوع بیشتری در میوه و سبزی باشند که دلیل ان هم این است که کشورهای ثروتمندی هستند که از همه جای دنیا میوه وارد می کنند که در مورد ما صدق نمی کند....

مدادرنگى چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 01:17

1-هر دم از این باغ،برى میرسد!به قحطى شکر بر نخورده بودیم که بحمدلله خوردیم!مرغ هم شده کیلویى هشت هزار تومن گویا،قبلا انگار کیلویى پنج هزار تومن بوده!
2-روم به دیوار،مراقب باشین خدا همون چند چیکه رو بهتون ببخشه و از بیخ نخشکین!
3-ممنوووووونم که موسیقى گیلکى دوس دارى همشهرى
4-منم از بچگى واسه عروسکام همدم پیدا مى کردم!حتى واسه ماشین ها و قابلمه هاى بى جون!
5-انگور و ماست با هم ناسازگارن؟!البته من نون و پنیر و هندونه رو به همه چى ترجیح میدم تو این فصل!

در مورد قسمت پنج بگم که یکبار با اقایی هم غذا شدیم که انگور را داخل ماست ریخت و به عنوان دسر خورد که البته من خیلی خوشم نیومد!

سوسن سه‌شنبه 26 مرداد 1395 ساعت 21:05

اپیزوداول بیاتامن بدبخت زدم توکاراینکه یک درآمدی واسه خودم داشته باشم شکرگرون شدهی روزگااار
اپیزوددوم خب ماشاالله اونقدرزیاددارین که حالایک کمشم کم شه جای دوری نمیره
سومامن وسمانه هم معمولاموسیقی روتوجاهای عمومی نمی پسندیم مگه یک موسیقی ملایم
چهارم من ماست وبانون خشک قطعابه نون وانگورترجیح میدم

اول اینکه شما هم قیمتو ببر بالا مثل همه که همین کارو می کنند!
دوم اینکه ما به همش احتیاج داریم!
سوم اینکه یک موسیقی خوب و ملایم تو فروشگاه به توقف بیشتر مشتری و نهایتا خرید بیشتر کمک می کنه
نان و ماست غذای سلامتی است....

سهیلا سه‌شنبه 26 مرداد 1395 ساعت 20:36

سلام..اهنگ عمراکرام با جاده چالوس می چسبه!!!

درود به شما....
برخی اهنگ های عمر اکرام واقعا عالیه ولی چون ما اینجا حداقل هزار بار شنیده ایم! برای مسافرت باید گزینه بهتری پیدا کنیم!

abi سه‌شنبه 26 مرداد 1395 ساعت 18:20

salam.Jesse Cook va Chris Spheeris ahangaye bikalame ghashangi daran.

ممنون از معرفیت دوست عزیز....
حتما چک می کنم....

اعظم 46 سه‌شنبه 26 مرداد 1395 ساعت 16:42

والا این محققین یه نظر می دن چند سال بعد یکی دیگه نفی ش می کنه

پست جالب بود نمی دونستم انگور جای ماست رو می گیره

از نظریه های بازار یابی جدید که مطالعه می کنی بنویسید

منم فک کنم همینطور باشه هر دفعه یه چیزی می گند!
انگور یک میوه متفاوت است که بسیاری از مردم در تابستان و حتی پاییز بطور روزانه مصرف می کنند....
حرف زیاد است و فرصت محدود ولی چشم ....

سونا سه‌شنبه 26 مرداد 1395 ساعت 15:58

سلام اقا مهرداد
ایشالا که زندکى خوب بیش میره
مینى بستهاتون جالب بود
یه جیز جالب اینکه من تا وقتى ایران بودم زیاد شنیده بودم که میوه هاى ایران یه جیز دیکه س
ولى از وقتى اومدم میبینم اینطور نیست
غیر از کلابى هاى کوجیک بدقیافه ولى بسیار خوشمزه ایران که اینجا اصلا بیدا نمیشه همه ى مواد غذایى ارزانتر و با کیفیت تر عرضه میشن
اینو هم ازون جهت کفتم که من عاشق کلابى هستم
مثلا انکور اسبانیایى ٢/١٩ یورو ولى مال مصر ٢/٥٠ که به درامد اینجا کرون نیست بدون هسته و خوشمزه
مثلا کوشت جرخکرده کیلویى ٤ یورو که به درامد اینجا مثل ٤ هزار تومنه ایرانه

شیر هم از ایران خیلى ارزانتر هست
ببخشید برحرفى کردم ولى جون براى خودم جالب بود کفتم شاید براى شما هم جالب باشه

درود به سونا خانم
ممنون فعلا بد نیستم
قیمتهایی که گفتید برایم جالب بود ممنون از اطلاعات خوبی که دادی
شما در یک کشور ثروتمند اروپایی زندگی می کنی که همه میوه ها را از سراسر جهان برای مردمانشان در فروشگاهها فراهم می کنند و چون پولشان هم قوی هست برایشان ارزان است ولی اینجا متفاوت است اگر این میوه ها ایرانی نبودند قطعا مردم قدرت خرید انرا نداشتند من جایی شنیدم که یک عدد انار درشت و در جه یک در فروشگاههای ژاپن هر عدد 5 دلار است! البته شاید برای خودشان ارزان باشد چون بسیار ثروتمندند ولی تصور کن ما می خواستیم از خارج انار وارد کنیم چند درصد از مردم می توانستند انرا بخرند و چون ایران یک کشور چهار فصل است اب و هوا مناسب باغداری است ولی افسوس که خشکسالی بخش بزرگی از باغات را در نقاط مختلف از بین برده و باز هم اوضاع بدتر می شود چون مدیریت هم وجود ندارد....
در مورد گوشت و شیر هم متاسفانه لبنیات و گوشت در ایران گران است که ان هم دلایل خودش را دارد ....

رهگذر مانند... دوشنبه 25 مرداد 1395 ساعت 22:16

فعلا که لازمشون ندارن خیلی از اقایون. خوب کم شن. چی میشه مگه؟

نخیر!
حالا لازم نداشته باشیم بالاخره یه روزی لازم داریم!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.