ساز و همبرگر!.....

 

همبرگر چیست؟ مزخرف ترین و ارزانترین نوع گوشت در بازار که با ادویه طعم دار می شود و در یک روغن مانده و کهنه که مثل قیر سیاه است سرخ می شود و ان را لای یک نان باگت سفید می گذارند که کارشناسان در مورد مضرات نان های سفید و بدون سبوس مرتب هشدار می دهند که منشا چاقی و دیابت است در کنار ان گوشت سرخ شده برشهایی از کلفت ترین ودراز ترین نوع خیارشورقرار داده می شود! به همراه کاهو کلم و یا گوجه فرنگی که معلوم نیست چگونه شسته شده و سس مایونز که هم مواد نگهدارنده دارد و هم چرب است به یک چنین معجونی اصطلاحا می گویند همبرگر!....

دوستی دارم که فرزندش به کلاس اموزش کمانچه می رود که ظاهرا یکی از تارهای ساز بریده بود و برای تعمیرش به پاساژ عالی قاپو در چهارباغ رفتیم که ساز را تعمیر کند مغازه سازفروشی! شلوغ بود برای همین به او گفتم که می روم که چیزی بگبرم که بخوریم از پاساژ بیرون امدم و در فکر بودم که چه چیزی برای خوردن پیدا می شود که چشمم به ساندویچ فروشی ها افتاد در حالیکه هر کدام یک استوانه معطر از گوشت های کباب ترکی جلوی مغازه هایشان می چرخید و بوی عطری هم از انها به مشام می رسید بشدت گرسنه بودم و با توجه به اینکه امسال خوردن فست فود و نوشابه را تحریم کرده ام ولی خیلی وقت بود که همبرگر نخورده بودم برای همین تصمیم گرفتم همبرگر بخرم....مغازه ها شلوغ بود و من خیلی از توی صف ایستادن و انتظار کشیدن خوشم نمی اید برای همین به یک ساندوبچی خلوت تر رفتم به نسبت مغازه خلوت بود و البته همه چیز هم تمیزو مرتب به نظر می رسید دو همبرگر به همراه یک نوشابه و یک دلستر تلخ سفارش دادم که گفت دلستر تلخ نداریم که برایم خبر خوشحال کننده ای بود! چون دلم یک نوشابه سرد و شیرین می خواست و این جواب منفی بهانه ای برای شکستن تحریم نوشابه بود! ما هم گفتیم اشکالی ندارد یک نوشابه بده....

ساندویچ فروش مشغول صحبت  با یکی از دوستانش بود و اتفاقا یک مکالمه حساسی هم در جریان بود و از شیشه فر می دیدم که همانطور که مشغول درست کردن همبرگر است و بحث با رفیقش به جاهای حساسی می رسد دستش را به جایی در حوالی خشتکش می برد و از روی شلوار چیزی و یا احیانا چیزهایی را در ان قسمت می خاراند! و این کار را چند دفعه انجام داد که می خواستم به او بگویم بهتر است همبرگر بنده را درست کنی و تحویل دهی و بعدامی توانی به مشکلاتی که ممکن است احیانا در ان نواحی وجود داشته باشد در اسرع وقت رسیدگی کنی! که البته چون حس کردم طرف مکالمه ایشان یکی از اقوام اوست ترجیح دادم که ساکت بمانم و او را جلوی رفیقش ضایع نکنم گرچه اعتراض حق من بود....

همبرگرها را گرفتم در حالیکه اصلا میل به خوردنشان نداشتم ولی با این حال همبرگرها را با رفیقم خوردیم! که البته خیلی هم مزه داد و شاید هم دلیلش این بود که خیلی وقت بود که نخورده بودم.....

ما در فروشگاه نوعی کالباس خشک می فروشیم که اتفاقا عطر خوبی دارد و از یک کارخانه معتبر هم هست روی ان نوشته شده 40% گوشت و ما انرا به قیمت 7200 تومان می خریم! و من نمی دانم چه گوشتی در این مملکت هست که محصولی با ان تهیه شود و با احتساب همه هزینه های تولید و توزیع و سود کارخانه کیلویی 7200 تومان به فروش می رسد! ....خلاصه خوردن فست فود برایم عذاب وجدان در پی دارد چون باید تا صبح بیدار شده و اب بخورم به خودم گفتم خبرمرگم می رفتم و یک تکه نان جو و پنیر می خوردم و این اشغال ها را به خورد معده ام نمی دادم.....

در مغازه ساز فروشی مردی امده بود و یک  تار خرید فروشنده برای تست ساز روی صندلی نشست و شروع به نواختن ساز کرد و من هم با بغضی در گلو به او خیره شده بودم نوای حزن انگیز سازهای ایرانی تاثیر زیادی روی من می گذارد یک غم خاصی در موسیقی ایرانی هست که شاید منشا ان "غم هجران" باشد که در ادبیات ما هم بسیار قوی است......