داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

علم بهتر است یا ثروت!؟

 در این پست می خواهم یک انشا بنویسم! این موضوع معروفترین موضوع انشا در دوران تحصیل بود که من با دیدی متفاوت به ان نگاه کرده ام!.......

 

حمله مغول ویرانگرترین و وحشتناکترین واقعه تاریخ ایران است "ابن اثیر" مورخ بزرگ ان دوران می گوید: یک چنین واقعه ای از بدو تولد ادم کس ندیده بود! برای درک عظمت این بلای شوم همین بس که طبق امار رسمی تعداد شهدا و مفقودین جنگ هشت ساله حدود 220 هزار نفر بود(منبع ویکی پدیا) و این درحالی است که در حمله مغول از زمانیکه چنگیزخان حمله به ایران را شروع کرد تا زمانیکه تمامی ایران را تسلیم خود ساخت بنا به روایات تاریخی بیش از یک میلیون نفر کشته شدند! درحالیکه جمعیت انروز بسیار کمتر از امروز بوده و از سلاحهای گرم و پیشرفته هم خبری نبود مغولها به شهرها و روستاها که می رسیدند تمام خانه ها و مزارع را به اتش می کشیدند و تمام افراد شهر را اعم از زن و مرد و پیر و جوان و حتی بچه ها را بی رحمانه از دم تیغ می گذراندند و حتی سگ ها و گربه ها را هم می کشتند!....

بحث ما بررسی حمله مغول نیست بلکه چرایی شکست امپراتوری عظیم خوارزمشاهیان است که تعداد سربازان و قدرتش بمراتب بیشتر از مغول ها بود و اساسا خوارزمشاهیان انچنان قدرتمند بودند که تجار مغول را که برای دوستی امده بودند به راحتی از دم تیغ گذراندند چون تصور می کردند که مغول ها یک طایفه وحشی و حقیر است که لیاقت معاشرت ندارد! و از جانب انها هیچ تهدیدی احساس نمی کردند که همین بهانه حمله چنگیزخان شد بسیاری معتقدند برای چرایی شکست اسان و راحت ایران در مقابل مغولان باید به عوامل اجتماعی ان دوران توجه کرد برای درک موقغیت و شرایط اجتماعی ان دوران بهترین راه این است که به اثار مکتوب و ادبیات ان دوران توجه کنیم تا سبک زندگی و شرایط اجتماعی ان دوران را درک کنیم عطار نیشابوری در جمله مغول ها کشته می شود و شاید اثار عطار که در ان دوران نوشته شده بیانگر شرایط اجتماعی ان دوران باشد تمامی اثار نویسندگان ان دوران نشان دهنده نوعی عرفان و تصوفی می دهد که بشدت دنیاگریز است مثلا کتاب "تذکره اولیای" عطار را که بخوانید در تمامی این کتاب نوعی بی اعتنایی شدید به دنیا گوشه نشینی و عزلت گزینی دیده می شود( علاقه مندان را به خواندن این کتاب دعوت می کنم و فقط بگویم که اگر امادگی روحی و ذهنی داشته باشید ممکن است بعد از خواندن این کتاب لااقل برای مدتی کوتاه دیگر ان ادم سابق نباشید!) و این کتاب و بقیه اثار نویسندگان ان دوران نشان دهنده اهمیت ندادن به زندگی و بی توجهی به امور دنیوی است که این بی اعتنایی به دنیا ارام ارام جامعه ایران را از درون پوک و خالی می کند و مثل یک کاخ کاغذی می ماند که با تلنگر چنگیز فرو می ریزد.....

بلعکس وقتی ریشه های تسلط چند قرن اخیر دنیای غرب را بررسی کنید می بینید  اموزش و پرورش بسیار منظم و سختگیرانه اهمیت به کار تلاش اباد کردن و ثروت اندوزی و از همه مهمتر احترام به قانون رمز اول زندگی انان بوده است که در ادبیات انها هم متجلی است مثلا ژان والژان در کتاب بینوایان هوگو فقط بخاطر دزدیدن یک قرص نان به سالهای طولانی در زندان محکوم می شود و یا در همین کتاب هست که ژان والژان نامزد کوزت را که در جریان جنگهای انقلاب فرانسه زخمی شده از راه فاضلاب فراری می دهد و یعنی اینکه شهر پاریس در قرن هجدهم و در دوران انقلاب فرانسه کانال فاضلابی داشته که دونفر می توانسته اند به راحتی از ان عبور کنند! درصد بی سوادی در انگلستان در پایان قرن هجدهم نزدیک به صفر بوده! و مترو لندن 153 سال پیش ساخته شده یعنی  نیم قرن قبل از انقلاب مشروطه در کشور ما!......

همه اینها دلایل متنوعی دارد ولی ریشه در فرهنگی دارد که اولویت اصلی  ان کار تلاش اهمیت دادن به دنیا و زندگی و ابادانی و بخصوص کشف جهان و ناشناخته ها دارد ولی اهمیت ندادن به دنیا و ان چیزی که زخارف دنیوی گفته می شود ریشه در فرهنگ شرقی دارد یعنی خاص کشور ما هم نیست یک فرهنگ فراگیر در مشرق زمین است که تازه در شبه قاره هند ریشه قویتری دارد برای همین هم هست که فقر در شبه قاره هند بیداد می کند....

من نمی خواهم این پست زیاد طولانی شود برای همین دلایل تاریخی تا همین حد کافیست ولی اگر نگاه خردتری داشته باشیم این نگاه این است که باید به پول ثروت و مال اندوزی اهمیت داد پول قدرت می اورد پول ابرو می اورد پول دوست خیلی خوبی است مخصوصا اینکه اگر دستت از پول خالی باشد با همه شعارهایی که داده می شود و خدای ناکرده یک مریضی سخت پیش بیاید دراینجا باید خانه و زندگیت را بفروشی تا بتوانی از خودت و خانواده ات حمایت کنی ........ حالا علم بهتر است یا ثروت؟

این سوال سختی است چون پول را در مقابل اگاهی قرار می دهد ولی حرف من این است که شاید این سوال از اساس اشتباه باشد چون این دو مکمل یکدیگرند پول می تواند اگاهی بیاورد و همچنین بلعکس مثلا بنده در دانشگاهی که درس می خوانم اغلب اساتیدی که مدرک دکتری دارند از فارغ التحصیلان خارج از کشور هستند کسانی که با پول پدر به هلند مالزی و یاهند رفته  و مدرک گرفته اند از لابه لای حرفهای انها می شود فهمید که همگی بچه مایه دارهایی هستند که با پول و البته کارو تلاش خودشان به مدارج علمی دست پیدا کرده اند ولی اگر پول نبود احتمالا انها این موقعیت را نداشتند البته اساتیدی هم که در همین دانشگاههای داخل دکتری گرفته اند واز اقشار متوسط بوده اند هم هستند ولی همانها هم اگردر خانواده های فقیرو خیلی پایین  بودند شایدخانواده به انها فرصت نمی داد که 10 سال وقت صرف کرده و دکتر شوند و تازه روز به روز هم اوضاع بدتر می شود چون سیستم اموزشی ما به سمت خصوصی سازی بیشتر به پیش می رود و شاید بشود گفت نود درصد مردم پول و بودجه تحصیل تا مقطع دکترا را ندارند البته من نمی گویم هر کسی که به مدارج بالا رسیده با پول بوده ولی می گویم امروزه برای رسیدن به مدارج بالای علمی پول به یک عامل تعیین کننده تبدیل شده است....

علاوه بر این پول رفاه و فراغت می اورد و همین فراغت باعث شده برخی با نداشتن دغدغه معیشت اثاری بیافرینند که گاها سرنوشت ملتی را تغییر داده چرا فردوسی توانست شاهنامه را بیافریند؟ چون او از بزرگ زادگان توس بود که ثروت پدری داشت که او را در وقت نوشتن شاهنامه از کار کردن بی نیاز می ساخت و یا اینکه دهخدا توانست اثر عظیم لغت نامه را خلق کند این بود که او هم خان زاده بود و دغدغه معاش نداشت و این فراغت به او دهها سال فرصت داد تا این اثر بی همتا را خلق کند.....

باید به جهانی که در ان زندگی می کنی سخت اهمیت بدهی باید برای پول و مادیات ارزش قائل شوی در بسیاری از مشکلات فقط این پول است که می تواند برای شما راهی بسازد و شما را نجات دهد شاید پول خوشبختی نیاورد ولی فقر می تواند منشا تمام بدبختی ها باشد پس با این دید می شود گفت پول هم به نوعی ضامن خوشبختی است در سطح کلان تر هم که نگاه می کنی قدرت در دنیای امروز در اختیار اقتصاد است در روی نقشه جهان بسیاری از کشورها بعلت کوچکی قابل تشخیص نیستند ولی بخاطر پول و اقتصاد قویشان کشورهای مهم و قوی هستند و مردمانشان در جهان سروری می کنند انها در امور خصوصی زندگی مردمانشان دخالت نمی کنند ولی با قدرتمند کردن اقتصاد وضع مردم که خوب شود خودشان به رده بالای "هرم مازلو" صعود می کنند و جامعه اخلاقی تر و معقول تر می شود گاهی ان کسی که روی صندلی نشسته و دستور می دهد و افرادی که در اطرافش  ایستاده و کار می کنند و دستور می شنوند فرقشان فقط یک مشت اسکناس است!.....

فقط دو نکته!....اول اینکه با همه این صحبت ها پول صرفا یک وسیله است یعنی اهمیتی که باید برایش قائل شد صرفا باید در چهارچوب یک وسیله باشد فرق دید اقتصادی و خساست این است که دید اقتصادی می گوید پول در چهارچوب یک وسیله مهم است ولی یک ادم خسیس معتقد است پول هدف است و بدبخت ترین ادم کسی است که پول را هدف می داند چون پول را برای دیگران می گذارد و بهره نمی برد که عمر و بخصوص جوانی بسیار کوتاهتر از ان است که بهره بردن از دنیا را به زمانی دیگر موکول کرد....یاد فردی بسیار ثروتمند اقتادم که می گفتند در تجارت خانه اش در بازار تهران به وقت ناهارفقط  یک بیسکوییت می خورد! و بعد که مرد و ثروتش را برای بازماندگان جا گذاشت فرزندانش به رستوران های گرانقیمت می روند  به سفرهای خارجی دور و دراز می روند و حتی عکس پدر هم در خانه هایشان نیست!....و نکته دوم اینکه پول باید مشروع و قانونی باشد هیچ راه میانبری برای پولدار شدن وجود ندارد شاید بعضی بعلت رانت ها  شاید برخی هم بعلت اتصال به جاهایی توانسته اندپولدار شوند ولی اینها استثنا است کسب و کار غیر قانونی مثل بازی مار و پله می ماند با پله ناگهان بالا می روی و با نیش یک مار دراز به عقب تر از جای قبلی باز می گردی!.....

انشا ما اینجا به پایان رسید و نتیجه می گیریم که این موضوع از اساس یک موضوع انشا نادرست است که به فرزندان ما ادرس غلط می دهد چون به انها می گوید بین علم و ثروت باید یکی را انتخاب کنی که اشتباه است چون نه تنها این دو می توانند مکمل باشند بلکه برای یک زندگی خوب به هر دو احتیاج است....

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
مریمی سه‌شنبه 1 تیر 1395 ساعت 15:34

چون ک حال تایپ کردن ندارم خب !

آهان!
از اون جهت!!

م سه‌شنبه 1 تیر 1395 ساعت 15:32

کاملا موافقم . علمی که منجر به تولید ثروت نشه در کتابهای کتابخانه ها و حجره ها میپوسه و از بین میره و ثروتی هم که بخشی از اون صرف تولید علم نشه ماندگار نیست و درجهان امروز که رقابتیه به سرعت بی ارزش شده و از بین میره . این موضوع انشا از اساس غلطه چون این دو اصلا از هم جدا نیستند

درسته....
یکی از دوستان مثال جالبی زدند این موضوع انشا مثل این می مونه که به بچه بگی مادرتو بیشتر دوست داری یا پدرتو!

من که میخوام برم سه‌شنبه 1 تیر 1395 ساعت 11:57

سلام
صدالبته با شما موافقم و فکر می کنم شیوه زندگی و الزامات آن، امروزه با 100 سال پیش آنقدر تفاوت دارد که برای ما نقش پول خیلی هم پررنگ تر باشد.
بچه که بودیم، زندگینامه مشاهیر را که می خواندیم، می دیدیم بیشترشان کم بضاعت بودند. چه داخلی چه خارجی. این شد بدآموزی! چون فکرمان را تحلیل گر پرورش نمی دادند تا تفاوت زمان و مکان را هم بسنجیم. فقر و نداری را ارزش می دانستیم.
یک نکته جالب درباره مرحوم دهخدا: ایشان هرچند از ملک پدری ارتزاق می کرده اند اما برای فیش نویسی فرهنگشان از کاغذ سفیدی که درون پاکت سیگار هما بوده استفاده می کرده اند. می گویند دسته دسته فیش ها را در گونی گذاشتند و به چاپخانه بردند. کلا آدم قناعت پیشه ای بوده اند. ممنون

درود بر شما
اصولا در فرهنگ ما فقر و نداری نوعی ارزش محسوب می شود تا انجاییکه در فیلم های صداو سیما هم که نگاه کنید ثروتمندان ادم های بد و همیشه گرفتارند و فقرا همیشه خوب و درستکار!......

سارا سه‌شنبه 1 تیر 1395 ساعت 11:14

سلام مهرداد خان ، منم کاملا با نظرتون موافقم این سوال از اساس اشتباه هست .چون علم و ثروت می تونند مکمل هم باشند . مقابل هم نیستند که قابل قیاس باشند .
ممنون از مطلب جالبتون

درود به سارا خانم
همانطور که شما گفتید علم و ثروت هر کدام به تنهایی می تواند مصیبت باشد....

سانیا سه‌شنبه 1 تیر 1395 ساعت 10:09 http://saniavaravayat.blogsky.com

بله ما کلا قبول داریم ..به نظر من این انشا علم بهتر است یا ثروت کلا فلسفه اشتباهی داره .اخه تا شما پول نداشته باشی علم به چه دردت میخوره از همه مهم تراصلا میتونی دنبال علم بری مگه ؟
وقتی من نوعی اینقدر مشکل مالی داشته باشم که نتونم حتی سرم رو بلند کنم دنبال علم چی برم.البته گاها مجبوری از خیلی چیزها بزنی دنبال علم بری فقط چون یک جایی مدرک به دردت میخوره ولی اونم باید پول باشه و بس ...
قرار نیست با خودمون پول رو ببریم تو گور ولی باید طوری باشه که بتونیم حداقل رفاه داشته باشیم...

همانطور که اشاره کردید اگر امکانات نباشه گاهی علم هم به دردت نمی خوره دلیل اون هم اینکه بسیاری از فارغ التحصیلان دانشگاهی در کاری غیر مرتبط با رشته خودشون مشغول کار هستند....

زری سه‌شنبه 1 تیر 1395 ساعت 08:51

در تکمیل صحبت شما باید بگویم اصلا علم و ثروت فراتر از این هستند که مکمل هم باشند بلکه رابطه اشان عموم و خصوص مطلق است یعنی ثروت اعم از علم است. بعبارت دیگه علم خودش ثروت است همانطور که ملک و ماشین و .... ثروت محسوب میشوند علم و دانش فنی نیز نوعی از ثروت است که البته حضور فیزیکی ندارد بلکه اصطلاحا مال فکری است. یه کتاب انگلیسی بود دقیقا با همین موضوع که علم سرمایه است. الان هم همینطور هست شرکتهای بزرگ و غولهای اقتصادی در دنیای امروز شاید ارزش سرمایه ی عینی آنها خیلی کم باشد اما برآورد دارایی هایشان که شامل دارایی فکری هم میشود آنها را جز ثروتندترین شرکتها کرده است. به نظر من هم این طرح سوال اشتباه است چون امروزه علم خودش ثروت است مثل تجهیزات صنعتی کارخانه که ثروت کارخانه دار محسوب میشود، دانش فنی اش هم بخشی از سرمایه اش است.

دقیقا!
در دنیای امروز شاید بیشتر از انکه تجهیزات فیزیکی ثروت محسوب شوند این فکر است که ثروت است و مدرک روشن ان هم اینکه اپل برند اول دنیا بیشتر از هر چیز محصولاتش از علم و فناوری ناشی می شود.....

سارا... سه‌شنبه 1 تیر 1395 ساعت 00:34

سلام...

کاملا موافقم... سوال از اساس اشتباه است... مثل اینکه از بچه بپرسی ...مادرت رو بیشتر دوست داری یا پدرت رو!....
یا مثلا مقایسه رفتار مردم سویس در رد گرفتن حقوق ثابت ... با رفتار مردم ایران در قبال گرفتن یارانه دولتی ... از پایه و اساس غلط است!

بعضی از چیزها اصولا قابل مقایسه با هم نیستند و اگر مقایسه بشوند ...نتیجه ی صحیحی بدست نمیاد .... و بدتر هم این است که این نتیجه ی غلط ... پایه ای می شود برای گرفتن تصمیمات یا انجام کارهای دیگر ....

دیدگاه تاریخی تون و نتیجه گیری از اون ... جالب بود...

درود به سارا خانم....
همانطور که گفتید برخی مقایسه ها ما را به اشتباه می اندازد مثل همان مثال جالبی که در مورد پدر و مادر گفتید مخصوصا اینکه این طرز تفکر در مدارس است که باید اینده جامعه را بسازد و من معتقدم این بیشتر از اینکه یک سهو باشد ناشی از یک طرز تفکر مسلط است که با زندگی مدرن مشکل دارد چون همانطور که گفتم تقبیح ثروت و مال اندوزی و اهمیت به دنیا از سنت نشات می گیرد....

مریمی دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 22:29

جالب بود.خوب بود.خوشم اومد.

این همه نوشتیم فقط جالب بود!

جیرجیرک دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 21:19

درود
و اصولا در زمان ما برای اینکه نور چشمی معلم بشیم و به به و چه چه بشنویم و خوشحال بشیم می نوشتیم علم بهتر است...
شما اگه توجه کنید میبینید اکثر پزشک ها اینجا کار میکنن و فرزندانشون در بهترین دانشگاههای دنیا راه پدر را ادامه میدهند و به ایران برمیگردند برای پول درآوردن و درکنارش هم اقامت کشورهای جهان اول را دارند هم ثروت هم موقعیت اجتماعی خوب و این چرخه مدام تکرار میشود و خب بدون شک ثروت بهتر است و ثروت با علم عالی تر

درود به جیرجیرک!
همانطور که گفتید گاهی اوقات علم با پول به دست می اید و پول هم با علم!.....

آشنا دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 13:35

دقیقا وقتی که ارامش ناشی از بی نیازی مادی رو درک کنی میفهمی که قدم های بزرگتری برای بشریت میتونی بداری. وقتی لازم نیست صبح تا شب به فکر پول قبض و اجاره و بیمه و مالیات باشی و ذهنت رو هم به سمت هجویات نبری فکرهای قشنگی به ذهنت میرسه چه بسا کاری بکنی که بشریت رو یک قدم رو به سعادت ببری.
خانواده پدربزرگ من همسایه ای داشتن که مرد خیلی بزرگی بوده و حتی توی مباحث علمی و عرفانی همراه پدربزرگم مباحثه میکرده اما اواخر عمر به خاطر اینکه بچه هاش میرن پی زندگی خودشون و همسرش فوت میکنه محتاج مردم میشه اونقدر که خانه ای که داشته رو برای کمک به یکی از پسرها میفروشه و سالها با کمک همسایه ها توی زیرزمین کس دیگری زندگی میکنه ولی من اواخر عمرش که دیدمش اصلا شبیه یک ادم عالم نبود بیشتر دنبال این بود که فردا چی باید بخوره و خونه کی باید بمونه. البته این برداشت شخصیه من بود اما تاثیر فقر روی دانش انکار ناپذیره

سعدی قرن ها قبل این نکته ای که شما به خوبی توضیح دادید به زیبایی توصیف کرده"عمر گرانمایه در این صرف شد تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا......

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.