داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

من پدرم را دوست دارم....

 شاید فک کنید این جمله ایست که نوباوگان با نوشتنش املا می اموزند ولی اگر بخواهم همه حسی را که نسبت به پدرم دارم بگویم نهایتا به همین جمله می رسم......

 برخی فمینیست ها معتقدند ما مردان حق  زنان را خورده ایم! و منشا همه بدبختی های زنان ایرانی و شرقی را ما مردان می دانند که البته من حرف در این باره زیاد دارم و می خواستم پستی در روز جهانی زن تحت عنوان" زنان از مردان مهم ترند" بنویسم که البته فرصت نشد ولی واقعیت این است که در مشرق زمین زنان مظلوم واقع شده اند و از حقوق مساوی با مردان برخوردار نیستند که البته به نظر من مقصر اصلی مردان نیستند بلکه مقصر اصلی را باید در سنت ها قوانین قدیمی و خرافات جستجو کرد که متاسفانه از بین رفتن انها بسیار دشوار است چون بعضا توسط قدرتهای مسلط در جامعه هم حمایت می شود دلیل  واضح  ان هم این است  که ممکن است یک زن انقدر که با مادرشوهرخودش که او هم یک زن است مشکل داشته باشد با همسر خودش مشکل نداشته باشد .....در هر حال موضوع این پست  در مورد زن و حق زنان نیست بلکه صحبت در مورد "پدر" است ......

من معتقدم بین حق" مرد" و حق" زن" و همچنین بین حق" مادر"و حق "پدر" تفاوت عمده ای وجود دارد یعنی اینکه وقتی زن و شوهری سنشان بالا می رود و پیر می شوند و پدر بزرگ و مادر بزرگ می شوند این پدران هستند که گاها مظلوم واقع می شوند و  چون در همان قوانین سنتی که مرد را مسلط می دارد وقتی بحث احترام و عزت به پدر و یا مادر به میان می اید مادر را مقدم می دارد چون فرزند اوری در سنت ارزش محسوب می شود و طبعا واژه "مادر" بمراتب عزیز تر از واژه "زن" است و بحث همان بحث کادوی روز مادر و روز پدر است که جوراب و یا شورت مامان دوز و یا حداکثر یک زیر شلواری خط خطی!  کادو تثبیت شده و شناخته شده برای مردان است! و برای زنها هم لابد در روز زن باید انگشتر و یا النگو خرید تا مقبول واقع شود! و اصولا بچه ها معمولا وقتی بزرگ می شوند به مادرشان بیشتر متمایل می شوند و بیشتر از حرف پدر به حرف مادر گوش می دهند در اختلافات بیشتر طرف مادر را می گیرند تا انجا که بعضا وقتی بچه ها بزرگ می شوند پدران منزوی شده و اهمیتی در حد مادران پیدا نمی کنند  البته مشاهدات من در اغلب خانواده هایی که در اطرافم می بینم اینگونه است به استثناها کاری نداریم اصولا نفوذ مادران در فرزندانشان از نفوذ پدران بیشتر است  برای همین حرف من این است که اگر در جامعه ای زنان مظلومند در همان جامعه ممکن است پدران مسن مظلوم باشند بالاخص که مرد وقتی بازنشسته می شود انتظار بیشتری از اطرافیان برای احترام دارد انها می خواهند طرف مشورت واقع شوند و حس کنند که در جامعه مفید هستند.....

پدران این نسل یعنی نسل من دوران سختی را پشت سر گذاشته اند بسیاری از این نسل شجاعانه جنگیدند شهید شدند و یا به نحوی اسیب دیدند دوران جنگ دوران کوپن دورانی که باید برای همه چیز داخل صف ایستاد از گوشت و مرغ گرفته تا نفت و سیگار در اغوش گرفتن بچه ها در پناهگاه ها برای حفاظت از بمباران و موشک البته شاید شما بگوبید زنان هم اسیب دیده اند زنان هم درد کشیده اند ولی مردان در صف مقدم بودند درد مردان پنهان است مردان را افراد کمی می توانند با دلداری تسکین بخشند چون در اعماق قلب انها است و دیده نمی شود.....

البته ظریفی می گفت ما دهها سال است که در موقعیت حساس کنونی بسر می بریم ! چون تا جنگ بود همه می گفتند انشالله جنگ تمام می شود و اوضاع سامان می یابد بعد از جنگ در دوران سازندگی که تورم بالا و ازار دهنده بود همه گفتند دولت بعدی کارها را درست می کند دولت اصلاحات امد و در اواخر این دولت مردم تبلیغات دولت عدالت گستر را که دیدند با هیجان گفتند "این یکی خودشه!" و ایندفعه دیگه مشکلات حل می شود در اواخر دولت عدالت گستر با ان شیرین کاری هایی که داشت همه گفتند که انشالله این دولت می رود و با برجام تحریم ها برداشته می شود همه چیز مثل اول می شود!  بعد از برجام هم اتفاق خاصی نیفتاد جز اینکه بعلت رکود شدید درامدمان نصف شد و این در حالی است که مالیات ما را دوبرابر کردند! و به حرف هیچ کسی هم گوش نمی کنند که در کجای دنیا وقتی رکود شدید درامدت را نصف کرده چرا  باید دوبرابر مالیات بدهی و حالا بنده اعلام می کنم  که به حول و قوه الهی ما" پسابرجام" را که با موفقیت پشت سر بگذاریم همه مشکلات حل می شود! البته باهمه این تفاصیل باز بنده این دولت را سالمتر از دولت پیشین می دانم و  این نظر شخصی من است ....بگذریم که اینگونه بهتر است....

ولی به پشت سر که نگاه می کنی می بینی که شاید در همان دوران صف و کوپن و کمبود مردم ارامش بیشتری داشتند چون اینگونه نبود که کسانی سوار پورشه و مازاراتی بشوند و با هواپیمای اختصاصی مسافرت بروند و برخی حتی نتوانند یک  جفت کفش بخرند اغلب مردم در یک سطح بودند اسیب های اجتماعی بسیار پایین بود طلاق پایین بود خیابان  ها خلوت بودند آلودگی نبود تلویزیون ساعت 5 بعد از ظهر برنامه هایش را شروع می کرد و 9 شب هم تمام بود و از انجاییکه مردم کاری نداشتند و از تلگرام و وایبر و فیس بوک هم خبری نبود زن و شوهرها زیر پتو می رفتند و می خوابیدند و از انجا که گازکشی هم نشده بود و اغلب خانه ها بزرگ و سرد بودند زن و شوهرها برای گرم شدن زیر پتو به یکدیگر می چسبیدند و همین عامل در افزایش رشد جمعیت در ان دوران نقشی اساسی ایفا کرد! و تازه بعضی اوقات شبها برق  را هم قطع می کردند و خاموشی همه جا را فرا می گرفت که تازه انگیزه دوبرابر می شد! و اینگونه شد که دهه شصتیها برکت دارند! و تعدادشان زیاد است.....

تمام این حرفها را زدم که بگویم نمی خواهم کسی را نصیحت کنم چون نه به سن و سال و سواد و معلومات بنده می خورد و در ضمن خیلی اهلش هم نیستم ولی هوای پدران را داشته باشید شاید انها بد اخلاق باشند شاید مستبد باشند شاید غرغرو باشند ولی انها ستون خیمه خانواده هستند که اگر فرو بریزد ممکن است تمامی اهالی خیمه بشدت اسیب ببینند ممکن است پدران کم حرف و ساکت باشند  ولی همین ها اگر بروند می بینید که چه فشاری به خانواده وارد می شود....

"من پدرم را دوست دارم " نه به این خاطر که در بوجود امدن من نقش داشت که این نقش را برای او مزیت بزرگی نمی دانم!  بلکه به این خاطر که از او چیزهای زیادی اموختم و همیشه از من حمایت کرد.....

نظرات 9 + ارسال نظر
سارا... سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1395 ساعت 23:30

سلام...

این یک جدال تمام نشدنی است:

زن یا مرد!!؟... مادر یا پدر!!!؟... دختر یا پسر!!؟...

و به عقیده من ...هرگز هم به نتیجه ی قطعی نخواهد رسید...

اما با یک قسمت از نظر مداد رنگی موافقم... در قلب اکثر دخترها ... پدر مقام اول را داره .... از بچگی اینقدر عاشق پدرم بودم که ملقب شده بودم به لقب " بچه بابا" ... (به جای بچه ننه رایج!) ... و هنوزم دربست عاشقشون هستم ... و هرگز کلمه ای نمیگم که خدای نکرده بوی بی احترامی بده ... حتی اگر با نظراتشون موافق نباشم ... یا قبول درخواستشون برام سخت و مشکل زا باشه...

ارزو میکنم سایه ی همه ی پدرها بر سر فرزندانشون مستدام باشه ...

سوسن دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 ساعت 19:32

والابنظرمن تودوره کنونی آقایون بیشترمظلوم واقع شدن چون خانومادارن کم کم سنت هارومیشکنن
درمورداینستاهم بگم راستش یادتونه که تووبلاگم دچارمشکل شدم به صورت ناشناس میومدن ونظرمیذاشتن ولی اینستاراحت تره وخودت میتونی ادلیست دوستات وانتخاب کنی بعدم سبک وب نویسی شمافقط نوشتن عکس نمیذارین ولی من باعکس گذاشتن تووب کلی مشکل داشتم البته تواینستانمی تونی خیلی مطلب بنویسی الان مطالب منم فقط دوستای وبلاگی ویه چندتادوست جدیدکامل میخونن

عطیه شنبه 4 اردیبهشت 1395 ساعت 13:25

حرفتون کاملا درسته. چیزی ک در مادربزرگ و پدر بزرگم میبینم. از اونجاکه پدربزرگ کاملا مستبد بودن، مادربزرگم ب رغم جوونتر بودن اما خیلی شکسته تر از پدربزرگمه و همه فامیل هم در مقابل پدربزرگ، فقط از مادرشون حمایت میکنن. اما تقصیر خودشم هست، میخواست مهربونتر باشه. والا
با قسمت آرامش قدیم(دهه60) هم بشدت موافقم.

کلا ما ملت دعا گویی هستیم؛
خدایا برجام اجرا شه،
خدایا گرونی نشه،
خدایا داعش حمله نکنه،
از این ب بعدم ک باید دعا کنیم یکی از اون 7000پلیس نامحسوس نبینه مارو و ...
نمیدونم تا کی قراره اینجوری پیش بریم

سانیا شنبه 4 اردیبهشت 1395 ساعت 10:45 http://saniavaravayat.blogsky.com

به نظرم خوب بود من با نوشته شما مخالف نیستم با مظلومت مردان مسن هم موافقثم ها. ولی بازهم میگم زنان و بالاخص مادران اسیب بیشتری دیده اند شاید بچه ها وقتی بزرگ میشوند حرف مادر میشه حجت ولی همیشه مادران بار بزرگتری بردوش میکشند مردان مسن خودشون رو درگیر نمی کنند گاها از زیر بار مسدولیتها حتی در هم میرند اما زنان تا روز اخر نگران بچه هاشون هستند

hasti پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1395 ساعت 11:03

میلاد حضرت علی (ع)و روز مرد را تبریک میگم.متن خیلی جالب و دوست داشتنی بود .تازگیا زیاد از داستانهای داخل فروشگاه نمی نویسیداااا.دارید از نام وبلاگ دور میشید.
براتون ارزوی موفقیت دارم

مدادرنگى پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1395 ساعت 01:38

سلام مهردادخان
کاملا مشهود بود این مطلب رو یک مرد نوشته،نه براى اینکه از پدرها حمایت کرد،براى اینکه نمیدونست پدرها کجاى قلب دخترشون ایستادن و اگر تحت هر الزامى دست به انتخاب بزنن،اولین و آخرین انتخابشون باباى خوبشونه.من،بین پدرم و هررررر شخص دیگه اى روى زمین،حتما حتما حتما پدرم رو انتخاب میکنم.
فداى قلب مهربونش بشم
روز مرد رو بهتون تبریک میگم و آرزو میکنم سایه ى بلند پدره گرامیتون بر سر خانواده مستدام باشه

مریمی چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ساعت 20:55

اعظم 46 چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ساعت 15:46

این پست در غالب طنز مطالب آموزنده بسیار داشت ممنون که ازپدران مسن زحمت کش یادکردی

واون جمله دهه شصتیها برکت دارند! چقدر خندیدم

پاییز چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ساعت 13:36

آفرین عالی بود...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.