داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

خانم مرغه....

 

تخم مرغ ارزان است خیلی ارزان! الان شاید قیمت هر عدد 300 تومان باشد یک نفر هزار تومان می دهد دو عدد تخم مرغ و یک نان می خرد کلا هزار تومان می شود و با هزار تومان یک غذای خوشمزه مقوی و مملو از پروتیین می خورد و محال است که شما بتوانید غذایی با این ارزش غذایی و پروتیین و با این قیمت پیدا کنید گاهی وقتها می بینم چند کارگر ساختمانی به فروشگاه می ایند چند تخم مرغ و چند قرص نان می خرند و می روند انها ان چند تخم مرغ را با چند گوجه فرنگی با هم سرخ می کنند و چند نفر کارگر گرسنه و خسته با قیمت ارزانی شکمشان به خوبی سیر می شود که اگر تخم مرغ نباشد انها با ان کار سختی که دارند شک دارم که بتوانند انرژی  مورد نیازشان را از غذای دیگری بگیرند البته می شود ولی گران تمام می شود که شاید در توانشان نباشد.....

پدر خانواده بیکار است کرایه خانه عقب افتاده و پولی در بساط نمانده ولی بالاخره شکم بچه ها را باید سیر کرد اگر تخم مرغ نباشد بچه های خانواده های فقیر ممکن است شبها گرسنه بخوابند گوشت که نیست لبنیات هم گران است مادر خانواده چند تخم مرغ نیمرو می کند و با تکه ای نان جلوی بچه ها می گذارد و دهان بچه ها را می بندد تا فردا....فردا هم خدا بزرگ است ....فقرا چشمانشان به اسمان است و اغنیا چشمانشان به زمین.....

مهمان رسیده ابرو در خطر است چون یخچال خالی است با مهمان گرسنه چه باید کرد نه پولی هست که مثل اغنیا غذا از بیرون سفارش داد و نه چیزی در خانه هست که بشود با ان  آبروداری کرد ولی شبها هیچ مهمان ناخوانده ای به نیمرو ایراد نمی گیرد چند تخم مرغ  شاید یک پیاز و مقداری سبزی خوردن و البته کمی هم خنده و شوخی و صحبتهای گرم و صمیمی و یک استکان چای هیچ مهمان ناخوانده ای را ناراضی به بستر نمی فرستد.....

نیمرو غذای اصلی شبهای دانشجویی است چه بسا دانشجویان از همان چند تخم مرغ که با دوستان صمیمی در دوران دانشجویی دور هم با خنده و شوخی خورده اند انچنان خاطره ای ساخته اند که هیچ بیف استراگانوف استیک شیشلیک و چنجه ای بعدها به انها حال نداده باشد....

تخم مرغ غذای کارگرها است غذای ادمهای تنها غذای بچه های خانواده های فقیر غذای ادمهایی حسرت کشیده و با جیب های خالی ......

همه اینها از صدقه سر" خانم مرغه! " است خانم مرغه خیلی مهربان است خیلی باشرافت و نجیب است نجیبتر از بسیاری از ادمها حتی ادمهای خیلی خوب! ادمهایی خیلی موجه!  حتی مدعیان!......

گاوها مدتیست خسیس شده اند از وقتی که یارانه لبنیات حذف شده خیلی ها دیگر دستشان به شیر و دیگر فراوردهایش نمی رسد و در مقاله ای خواندم که بعلت مصرف نکردن لبنیات قد برخی کودکان در محلات فقیر نشین کوتاه شده گوسفندها که از همان اول خسیس بودند چون گوشتشان برای خیلی ها از همان اول مطاع کمیابی بود....

ما اینجا تخم غاز هم می فروشیم تخمهایی درشت زیبا و باشکوه! ولی هر دانه چهار هزار تومان! ....تخم غاز زیبا دیدنی و خوشمزه است ولی چه فایده.....

خانم مرغه کسی را نصیحت نمی کند اصلا به غیر از چند قدقد حرف دیگری بلد نیست! و مرتب هم زیر پرهای اقا خروسه خوابیده و خروسه هم با گردن کلفتی با نوک تیزش به فرق سرش می کوبد که مطیعش شود! ولی تخم های خوشمزه مقوی و ارزانش را بی ادعا به فقرا تنهایان بی کسان و ضعیفان می بخشد حتما شنیده اید که شکم گرسنه دین و ایمان ندارد خانم مرغه کسی را نصیحت نمی کند ولی در عوض با تخم هایش خیلی ارزان شکم گرسنگان را سیر می کند که شاید حافظ ایمان انها هم باشد.....خانم مرغه مهربان است مهربانتر و با معرفت تر از خیلی از ما ادمها....شاید برخی بگویند چرا از لقب" خانم" برایش استفاده می کنی و من در جواب می گویم "خانم" واقعا برازنده و در شان" خانم مرغه" است.....

نظرات 12 + ارسال نظر
یه کی شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 04:14

سلام
نمیدونم این پستم ثبت شه یا نه؟
ولی امتحانی میکنم چون ویندوز 10 ریختم و به تبع تمام برنامه ها ار اول


شاید منو یادتون نیاد ولی 2 سالی میشه که خواننده و کامنت گذارنده بودم تا وقتی که اومدید اینجا و تو بلاگ اسکای من نمیتونم کامنت بذارم و در اطراف و اکناف نیز چنین سیستمی یافت نشد



خلاصه : این جا تخم مرغ 500 تومنه

درود بر یکی!
والا اینجا گرانقیمت ترین تخم مرغ حدود 300 تومن هست و تخم مرغ های معمولی از این هم ارزانتر است در هر حال باید بررسی کنید و ببینید چرا اینقدر تخم مرغ در شهر شما گرونه....

سعید جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 03:18

مهرداد جووون خیلی عالی بود

Sona سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 15:09 http://matbakhesonakhanoom.blogfa.com

Mersi az matlabe khubetun
Sale no ham ba kami takhir mobarak

رافائل سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 10:37 http://raphaeletanha.blogsky.com

خداکنه پول برای خریدن همین تخم مرغها باشه، هستند کسانی که خریدن نان هم برایشان سخته چه برسه به تخم مرغ. ولی خانوم مرغه واقعا خانووووومه.

عطیه سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 09:45

چقد دردناک
کلا ب مسائل ظرییف خیلی خوب توجه میکنید و البته با یک قلم زیبا خیلی حرفا بود تو پستتون.

سوسن دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 20:45

چه خوبه که هنوزخانوم مرغاهستن

ساناز دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 11:57 http://sanaz1359.persianblog.ir

خانم مرغه شریف و نجیب که زیر پای آقا خروسه خوابیده!!!!
از شوخی گذشته متاسفانه افراد زیادی هستند که غم نان دارند.

ظاهرا دوستان به اون اقا خروسه بی ناموس بیشتر عنایت کرده اند تا خانم مرغه!

فندوقی دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 11:52 http://0riginal.blogfa.com/

سلام. فقر ریشه همه دردها و فساد و ....
تخسینتون میکنم که فقر رو یاد ما آدما میندازید. شاید متن شما باعث شه به یه فقیر کمک کنیم . میدونید بعضیا حتی پول خرید همین نون و تخم مرغ رو هم ندارن

سانیا دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 10:03 http://saniavaravayat.blogsky.com

اول مرغ بود یا تخم مرغ؟؟؟؟؟؟؟ ولی هرچه هست خدا خیرش ده چون همون گوشتش هم ارزون هست و لااقل میتونند بخرند مردم خدا بگم این گاوها رو چکار کنه ی اون ببعی های بی انصاف رو ...
کاش سرمون بالا بود مثل ببعی سر افکنده نبودیم

ساکت یکشنبه 22 فروردین 1395 ساعت 20:11

درود بر آقا مهرداد
از صبح چند باری مطلبتون رو خوندم...با توجه به حال دلم هر بار یه قسمتی ازش برام پررنگ تر بود...
یه بار پدر خانواده بیکار است و ...
یه بار گاوها مدتیست خسیس شده اند ...
یه بار تخم غازها درشت و زیبا و باشکوه...
ولی اصل دلم پیش این حرفت موند که خانم مرغه مرتب زیر پرهای آقا خروسه خوابیده و خروسه هم با گردن کلفتی با نوک تیزش به فرق سرش می کوبد که مطیعش شود!!!!!
شاید روزهایی که تخم مرغ گرون میشه روزهای شورش خانم مرغه است که دلش میخواد یکی اونو یادش بیاد و یکم بهش توجه کنه و اون یکی فقط آقا خروسه است...
شاد و سلامت باشید

حامی یکشنبه 22 فروردین 1395 ساعت 08:53

ممنونم از اینکه باتوجه به اینکه در رفاه نسبی یا شاید کامل بسر می برید ولی همچنان یکی از دغدغه های شما فقر و نداری مردم هست.... ممنون بابت اینکه هنوز انسانید

مرمری یکشنبه 22 فروردین 1395 ساعت 01:46

سلام به داداش مهرداد گل،،،،،، یاد بازی افتادم که تو مدرسه وقتای بیکاری با معلممون بازی ی مرغ دارم 6 تا تخم میزاره ما میگفتیم چرا 6 تا معلم میگفت پس چن تا 3 تا چرا 3تا پس چن تا 10 تا.......، والی آخر،،،،، البته دوره راهنمایی ببینید بازیهامون چی بوده وبا چه بازیهایی حال میکردیم وخوش میگذروندیم....... یادش بخیراصلا اگه تخم مرغ نباشه همه چی بهم میخوره از نظر آشپزی.......

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.