داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

چهارشنبه سوری.....

 

 

سریال هزار دستان ساخته مرحوم علی حاتمی قطعا یکی از ماندگارترین اثار بصری است که در کشور ما تولید شده که اگر در جو و فضایی بدون خط قرمز و محدودیت ساخته می شد شاید مانند یک کتاب شعر از شعرای کلاسیک ما لازم بود که مرتب به ان سر بزنیم و انرا ببینیم ! سکانسی در این سریال است که بسیار اموزنده و جالب است و ان قتل رییس انبار غله توسط انجمن مجازات است انجمنی سری که تصمیم گرفته خائنین به مردم را به قتل برساند و انها فکر می کردند یکی از این خائنین رییس انبار غله است که با احتکار و فساد موجب قحطی و گرسنگی مردم شده و سرانجام عامل انجمن در بازار ان خائن را با دو گلوله به قتل می رساند ....مفتش نظمیه برای بررسی صحنه جرم به بازار می اید و از برخی ادمها و بازاریان بازجویی می کند و از انها می پرسد که وقتی صدای گلوله را شنیدید چه می کردید و کجا بودید و ایا ضارب را دیده اید....یک نفر می گوید من تریاکم را کشیده بودم و نعشه بودم که صدای گلوله باعث شد نعشگی بپرد! دیگری می گوید ناهار را خورده بودم و داشتم چرت می زدم که صدای شلیک گلوله چرتم را پاره کرد! کارگر قهوه خانه می گوید سینه کش افتاب خوابیده بودم که با صدای شلیک تفنگ از خواب پریدم! درویشی نزدیک به محل ارتکاب جنایت می گوید خوابیده بودم که ...خلاصه همه به عناوین مختلف می گویند که خواب بوده اند و یا مشغول چرت زدن بوده اند و  چیزی ندیده اند.....انگاه مفتش با بازی مبهوت کننده مرحوم جهانگیر فروهر با افسوس سری تکان می دهد و خطاب به مردم می گوید: مردمان خواب زده! ادمهای خواب الود! جماعت چرتی !.....

 به اعتقاد من بزرگترین پیام نوروزستایش تغییر و دگرگونی است بالاخص این که نوروز با تغییر و تحول طبیعت همراه است و برای القای این پیام بزرگ ارام ارام وبا مقدمه شروع می شود اول خانه تکانی و اینکه تغییرو دگرگونی را ابتدا از اجسام و اسباب اثاثیه زندگی شروع می شود خانه ها زیرو رو می شود تمییز می شود اثاثیه کهنه و مستعمل از خانه های بیرون می رود و جای انرا تمییزی پاکی و نو بودن می گیرد ولی برخی خوابند و مشغول چرت زدن! و انگار نه انگار که قرار است اتفاقی بیفتد و می خواهند زندگی خسته کننده و کسالت بارشان را مثل گذشته بدون هیچ تغییری ادامه دهند چهارشنبه سوری مانند همان صدای گوش خراش شلیک تفنگ است صدایی گوش خراش و ناارام کننده و بعضا ترسناک و وحشی که قصدش این است که خواب زدگان و جماعت چرتی را از خواب بپراند و به انها بگوید که بهار در راه است و برای نو شدن دارد دیر می شود....

نظرات 6 + ارسال نظر
سانیا دوشنبه 9 فروردین 1395 ساعت 09:55 http://saniavaravayat.blogsky.com

چه قشنگ تفسیرش کردین . ولی امسال ما توتهران یاد حمله نظامی داعش افتادیم بس انفجارها زیاد بود والا

مرمری چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 19:45

ان شالله تو سال جدید همه سرحال باشن وکسی کسل نباشه ، با اینکه خدارو شکر سلامتی نعمت بزرگیه که داریم ولی روزامون با کسالت وبی حسی اکثرا میگذره ، نمیدونم شایدمردم هر کدوم به نوعی افسرده وبیحوصله ودرگیرن ......یاد بخیر عید کودکیمون چقد شیرین واز همه جا بیخبر سرزنده وشاد بودیم حتی بزرگترامونم شاد بودن ولی الان نه!! همه یجورایی تو خودشه :

مهتا چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 08:39

چه متن زیبایی آقا مهرداد،گاهی وقتا آدم به تلنگر نیاز داره.با خوندن متنتون تصمیم گرفتم واقعا دست رو دست نذارم و ی گوشه بشینم و فکر کنم که چرا رفت که چرا خودخواهانه رفت.مگه نه اینکهه میشه تغییر کرد و زندگی رو تغییر داد.

سوسن چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 01:12

تعبیرجالبی بود

سمانه سه‌شنبه 25 اسفند 1394 ساعت 18:15 http:// sdra.persianblog.ir

سال نو پیشاپیش مبارک باشه.امیدوارم سال 95 سالی پر از اتفاقات خوب برای خودت و عزبزانت باشه

سمانه سه‌شنبه 25 اسفند 1394 ساعت 18:12 http:// sdra.persianblog.ir

ما باید از طریق تربیون برنامه های مجازی این مراسم.ها رو فرهنگسازی کنیم.نمونه اش پیام اثر گذار پرویز پرستویی که من شخصا منتشرش کردم که مطمءناا خواننده تامل می کنه
بسیار سریال زیبایی بود..خدا رحمت کنه همه اون هنرمندانی که از بین ما رفتن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.