داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

بت!

گاهی اوقات در لابه لای خبرها خبری به گوش می رسد که همه از ان می گذرند ولی برای برخی انچنان تکاندهنده است که می تواند تا مدتها ذهن را به خودش مشغول کند.....چند روز پیش در خبرها امد که جدیدا مدارکی به دست امده که  پاپ ژان پل دوم رهبر سابق کاتولیک های جهان که از مهمترین پاپ های دوران معاصر است به مدت سی سال با یک زن متاهل رابطه داشته است! و جالب اینجاست که بین مسیحیان ایشان به پاپ خانواده مشهور است! البته شاید پیروانش بگویند که ما نمی دانیم که رابطه ان دو در چه حدی بوده گرچه مدارک می گوید رابطه ان دو نزدیک و بسیار دوستانه بوده ولی در هر حال من شخصا این استدلال را می پذیرم چون نمی خواهم تصور کنم که پیروان ایشان که بالغ بر یک میلیارد نفر است همگی فریفته شده اند ولی حتی اگر این استدلال هم پذیرفته شود می شود گفت که او که پیروانش در حد یک قدیس به او می نگریستند و وقتی به برخی کشورهای مسیحی سفر می کرد میلیونها نفر با چشمانی اشکبار به استقبالش  می امدند بچه های معلول و بیمار خودشان را سردست می گرفتند که او دستی به سر انها بکشد تا شفا یابند و بزرگترین افتخار پیروانش این بود که به پیشگاهش شرفیاب شده و بقصد تبرک ردایش را ببوسند فقط یک ادم معمولی و عادی بود یک ادم عادی با همه عیبها و نقصها و نقطه ضعف هایی  که ممکن است یک ادم معمولی داشته باشد و ان میلیونها نفری که با چشمانی اشکبار به دیدارش می شتافتند صرفا از یک ادم معمولی مثل خودشان می خواستند که راه رستگاری و بهشت را به انها نشان دهد.....هیچ بتی خودش را نمی سازد همه بت ها توسط دیگران ساخته می شوند یک بت تخته سنگی عادی و معمولی در بیابان است که ناگهان بر اثر حادثه ای به چشم می اید و این ادمها هستند که ان تخته سنگ را ارام ارام می تراشند شکل می دهند بزرگ می کنند تقدیس می کنند از او رستگاری می خواهند و سرنوشت تاریکشان را به دست او می سپارند .....