داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

قضاوت دیگران!.......


 

 

یک مرغدار هست که برای فروشگاه گوشت و تخم بلدرچین می اورد دیروز صبح به او زنگ زدم و خواستم که کمی گوشت بلدرچین بیاورد و از انجا که او خیلی خوش قول است و وقتی زنگ می زنی و سفارش می دهی نیم ساعت بعد ماشینش دم فروشگاه است منتظرش بودم چون به یکی از مشتریها قول گوشت داده بودم.....او اخر شب و طرفهای ده شب امد و چند کارتن گوشت برای ما اورد دلیل تاخیرش را جویا شدم که او گفت:صبح می خواستم برای پخش گوشت بیایم که زنم زنگ زد و گفت که پسر خاله اش بر اثر تصادف کشته شده ما هم مجبور شدیم و به خانه برگشتیم و از کار و زندگی باز ماندیم! منتظر بودیم که او را تا ظهر دفن کنندکه بلافاصله سر کار برگردم که پزشک قانونی کار را عقب انداخت و تا عصر معطل مان کرد! و بالاخره خاک را رویش ریختند و کار تمام شد و خلاصه امروز از کارو زندگی باز ماندیم و همه مشتریها شاکی شدند ما شانس نداریم! یک روز که بازار خوب بود این اتفاق باعث شد که نتوانیم سفارشاتمان را برسانیم و ان خدابیامرز باعث شد امروز از کارو زندگی باز بمانیم!..همانطور که او داشت بخاطر اینکه مرگ یکی از نزدیکانش باعث شده که نتواند یک روز کاسبی کند! افسوس می خورد به او نگاه می کردم و به روزگار و ان مرحوم فکر می کردم.....

با خودم فکر کردم ما ادمها چقدر بخاطر قضاوت اطرافیانمان خودمان را به زحمت انداخته ایم خودمان و نزدیکانمان را ازار داده ایم حتی جهت زندگیمان را تغییر داده ایم فقط بخاطر اینکه بتوانیم قضاوت مثبت دیگران را برای خودمان بخریم! ان خانم که مثلا دکتر است و یک خواستگاردارد که از هر نظر مناسب است فقط مدرک لیسانس دارد او را رد کرده فقط به این خاطر که مردم چی میگن! دوستام چی میگن! من که دکترم با یک لیسانسه ازدواج کنم! و یا من با فلانی ازدواج نمی کنم چون مدرکش را از دانشگاه ازاد گرفته و هم دوره ای هایم مسخره ام می کنند!(من خودم شاهد این مورد بودم و ان خانم دکتر الان نزدیک به پنجاه سال دارند و همچنان مجردند)ان پدر و مادر خانه و زندگیشان را می فروشند و زیر قرض کمر شکن می روند تا بتوانند برای دخترشان جهیزیه مفصل بگیرند تا در دهان مردم را ببندند و مورد قضاوت بی رحمانه انها قرار نگیرند می رویم از هزار جا قرض می گیریم تا یک ماشین خارجی و گرانقیمت داشته باشیم تا پیش دوستان کم نیاوریم و همه ما را تحسین کنند و احترام انها را برای خودمان بخریم.....در جوامع سنتی که کار از این هم پیچیده تر است! یادم می اید در دوره لیسانس شاهد بودم که یکی از همکلاسی هایم با دختری در دانشگاه اشنا شده و یکبار با هم بیرون رفتند و ظاهرا یکی از همسایه ها ان دختر را با ان پسر در محله شان می بیند و به برادردخترگزارش می دهد که نهایتا باعث شد که دختر را مجبور به ترک تحصیل کرده و به کسی که 20 سال از او بزرگتر بود شوهر دهند(این ها را ان پسر همکلاسی برایم تعریف کرد) فقط با این توجیه که مادر دختر گفته بود دخترم ابرو و حیثیت ما را در محله از بین برده و ما را بدنام کرده  و نمی توانیم سرمان را تو کوچه مان بلند کنیم! و تو صورت مردم نگاه کنیم!.....به خودمان نگاه کنیم! ببینیم چقدر قضاوت اطرافیان مسیر زندگیمان را تغییر داده چقدر به ان بها داده ایم انچنان که بعضا اجازه نیافته ایم مطابق میلمان زندگی کنیم ولی نهایتان همان قاضیان دقیق! که اینقدر برای ما مهم بوده اند چقدر به ما اهمیت داده اند.....انقدر که وقتی می میریم ناراحتند چون یک روز شان را صرف تشییع جنازه ما کرده اند!.....خوش بحال کسانی که جرات انرا دارند که در این عمر کوتاه قضاوت دیگران را به هیچ پندارند و خودشان و نزدیکانشان را فقط بخاطر اینکه که مطابق میل اطرافیان زندگی کنند به زحمت نیندازند می دانم که بالاخره در زندگی باید به نگاه دیگران هم توجه کرد ولی لزومی ندارد مطابق میل انها زندگی کنی! اگر تصمیم بگیری خودت باشی ارام ارام دیگران هم تحسینت می کنند....

پی نوشت:مارک زاگر برگ مالک فیس بوک صاحب یک دختر شد! همه ادمها وقتی بچه شان بدنیا می اید بالافاصله به اینده اش و بخصوص اینده مالیش فکر می کنند و ازهمان ابتدا فکر می کنند که چه کنند که در اینده فرزندشان از نظر مالی بی نیاز باشد ولی اقای زاکربرگ با تولد دخترش اعلام کرده که بزودی 99% ثروتش را برای خیریه خواهد بخشید! اودر سن سی و یک سالگی صاحب 45 میلیارد دلار ثروت است! و می خواهد دنباله رو سنتی باشد که جدیدا بین میلیاردر های دنیای فناوری باب شده  و این سنت این است که انها می خواهند قبل از اینکه بمیرند همه ثروتشان را ببخشند و صرف خیریه کنند کاری که بیل گیتس مالک ماکرو سافت بعنوان ثروتمندترین مرد جهان هم انجام داد او نزدیک به هشتاد میلیارد دلار ثروت دارد! که گفته است احتمالا فقط چند میلیون دلار انرا برای فرزندانش خواهد گذاشت و همه را خواهد بخشید مثلا گفته می شود پولی که بنیاد"ملیندا گیتس" که متعلق به او و همسرش است برای مبارزه با ایدزدر افریقا هزینه می کند از پولی که سازمان بهداشت جهانی صرف مبارزه با ایدز در جهان می کند بیشتر است! انها احتمالا به طمع بهشت و از ترس جهنم ان ثروت افسانه ای را نمی بخشند! انها همه ثروتشان را که با زحمت و رنج فراوان بدست اورده اند را می بخشند چون بعنوان مردانی بسیار باهوش می دانند نیکوکاری و کمک به دیگران راه درستی برای زیست در این عالم است...

نظرات 13 + ارسال نظر
سمیرا شنبه 28 آذر 1394 ساعت 22:20

کلا با خوندن مطالبتون حالم خوب میشه، مرسی آقا مهرداد

ممنون سمیرا خانم دوست قدیمی...

مهسا دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 18:59

امان از قضاوت های بی جای آدما...من مدتهاس که دارم سعی میکنم خودم رو از بند این خصلت بد رها کنم. خدا رو شکر تا حد قابل توجهی موفق بودم.
در مورد پی نوشت هم میتونم بگم در این زمینه خوبه که همیشه تبلیغ بشه. تبلیغ حرکتهای مثبت میتونه به نهادینه سازیشون کمک کنه. من نمیدونم زاکربرگ یا گیتس چقدر خالصانه این کار رو انجام میدن، اما همین که باعث ایجاد انگیزه در دیگران بشن خیلی خوبه.

در مورد توضیحی که در مورد پی نوشت دادید متاسفانه این ذهنیت وجود داره که فقط یک عده ای خاص می توانند بخشنده باشند و یا حتی فقط عده ای خاص می توانند خوب باشند! در حالیکه شما می توانی انسان بسیار خوبی باشی و در عین حال با عقل و منطق و نه لزوما با اعتقاد به این نتیجه که" خوب بودن" و درستکاری راه درستی برای زندگی است رسیده باشی....

یک بیوتکنولوژیست یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 17:19 http://roozegareman.blog.ir/

قضاوت زودهنگام هم چندان درست نیست

همانطور که میدانید سازمان های خیریه مالیات بسیار کمی می پردازند و اگر سرگذشت زاکربرگ و کلاهبرداری که در آغاز کار انجام داد را دیده باشید مانند من به قضیه کمی مشکوک میشوید

جدای از این که خودش گفته اینگونه می تواند در لابی های سیاسی تاثیرگذار باشد

ایشان این ثروت را به سازمان های خیریه نبخشیدند. بلکه تشکیلاتی جدید ایجاد کردند که خودش هم بالای سرآن است. حالا چه فرقی می کند این پول به نام فیسبوک باشد یا چن زاکربرگ. وقتی کنترلش دست خودش است و مالیات هم نمی دهد.

علاوه بر این ها خرج پول به تنهایی کافی نیست (در مورد ملیندا و شوهرش)، مهم کارایی است. مثلا همین چند روز پیش بی بی سی خبری را گذاشته بود که از 200 میلیون دلاری که به افغانستان کمک!!! شده بود تا معادن را بازسازی کنند، شرکت های امریکایی 130 میلیون دلار آن را به عنوان پول اجاره ویلای 10 کارمند خودشان خرج کردند یا یک پمپ گاز را که 500 هزار دلار خرج داشت با 40 میلیون دلار ساختند!

در ایران خودمان هم انسان خیر و واقف کم نداریم. مثلا در این پست من یک نمونه را می توانید ببینید. آنها تبلیغات انجام م یدهند ولی ما لالیم!

http://roozegareman.blog.ir/1394/06/23/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B1

درود بر اقای دکتر رفیق قدیمی
چه عجب از این طرفها!
همانطور که می دانید قدرت کشورهای غربی از مالیات است چون اغلب مثل ما پول باد اورده نفت و گاز و ....ندارند برای همین روی مالیات بسیار حساسند و بعید می دانم قوانین انها اجازه دهد که هر سرمایه داری به بهانه بخشش ثروتش به خیریه از دادن مالیات معاف شود مورد جالبی را در یکی از جراید خواندم که در امریکا زنی تمام ارثیه ای که از مادرش به او می رسد را به یک خیریه می بخشد ولی حواسش نبوده که باید مالیات بر ارث را بپردازد و نهایتا با شکایت اداره دارایی به زندان می رود! و قاضی اینگونه استدلال می کند که شما باید مالیات بر ارث را بپردازی حالا هر کاری که می خواهی با پولت بکنی به دولت ربطی ندارد خواستی با پولهایت تفریح کن خواستی ببخش خواستی اتشش بزن! باید اول مالیاتش را بپردازی! گرچه اگر هم برداشت شما درست باشد بعد از مرگشان تمام ان ثروت به خیریه می رسد و ورثه نمی توانند سهمی از ان داشته باشند ان چیزی که فرمودید که انها برای نفوذ در لابی های سیاسی این کار را کرده اند افرادی مثل زاکربرگ و بیل گیتس انقدر معروف و سرشناس و متنفذ در سراسر جهان هستند که بسیاری از رهبران جهان ارزوی ملاقات با انها را دارند! پس این قضیه هم منتفی است
در مورد ان خبری که در مورد حیف و میل پول در افغانستان گفتید این خبر را من هم در بی بی سی فارسی شنیدم و ظاهرا مربوط به حیف و میل کمک های امریکا به افغانستان بود که من فک می کنم مطلبی جدای از بحث ما بود....
قطعا در کشور ما هم افراد خیر هستند و این منافاتی با بحث ما نداشت...

آسو یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 14:10

سلام اقا مهرداد روزتون قشنگ اینجا برف میاداگه اصفهان هم برف امده میگم روز برفیتون قشنگ.من هر روز میام به وبلاگتون سرمیزنم اگه این مدت کم می نویسم به خاطر اینه محل کارمو عوض کردم محل کار جدید شلوغ تره کم فرصت می کنم واسه نوشتن .به بزرگواری خودتون ببخشید.

درود بر شما
اینجا هم برف اومد ولی نه انقدر که بشود با ان ادم برفی ساخت!

نادیا یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 12:08

حالا قضاوت اطرافیان بماند.قضاوت نادرست خانواده واینکه دوست دارن بچه هاشون و یا اینکه فرزند کوجکتر دنباله رو اونا باشن ،و مسلما تو این شرایط واسه خودمون زندگی کردن خیلی سختتر میشه تا حدی که مجبور میشی با اینکه دوسشون داری و خاطرات مشترک خوبی دارین ازشون فاصله بگیرین

حرف شما درسته
ولی مواظب اشتباهات خودمان هم باشیم گاهی اوقات والدین ما بخاطر تجربه بیشتری که دارند چیزهایی می بینند و می دانند که ما نه می بینیم و نه می دانیم.......

المیرا شنبه 14 آذر 1394 ساعت 23:54

این پست هم مثل همیشه عالی بود ما فقط برای مردم زندگی میکنیم متاسفانه نه واس خودمون !!!!

البته با کمی شجاعت میشه تغییر ایجاد کرد....

المیرا شنبه 14 آذر 1394 ساعت 23:51

سلام بابت اون دختر خیلی ناراحت شدم طفلی :((
اصن این چیزا رو نمی تونم تحمل کنم

درود بر المیرا خانم
جامعه سنتی مملو از جهالت و دیوانگی است.....

جیرجیرک شنبه 14 آذر 1394 ساعت 23:14

درود
مثل همیشه زیبا و فرصتی برای کمی تامل

ممنون جیرجیرک!

آسو شنبه 14 آذر 1394 ساعت 18:19

سلام ممنون ازنوشته زیباتون

درود بر اسو خانم دوست کم رنگ!
گرچه مشغله ما زیاد است ولی حواسمان به دوستان هست و در صورت غیبت بیش از حد از نمره انضباتشان کسر می کنیم!

Z.s شنبه 14 آذر 1394 ساعت 08:20

سلام
فکرنکنم بهشت و جهنم انگیزه ای یرای کمک به دیگران باشد.
کسی که خدا حس کندوبداند ازوست ،آزاد ه باشدرادروجودشکندوبدانداووابستگی چندانی به مادیات نداشته باشد براحتی می بخشد.خوب که ببینیم دراطراف خودمان افراد بخشنده زیادی می بینیم که هم ازمال خویش میبخشند وهم برای هم نوع ایثار می کنند .کسانی را سراغ دارم که با وجود فشارمالی ومعیشتی
همچنان به فکر دیگران هستند .این هامسلما هدفشان فقط وفقط رضای خداست وحس رضایتی که از خشنودی خدمیاورند دل ها بدست میاورند.
بهشت وجهنم مصداقی برای پاداش هست ولی برای کودکان و کسانی نظیر آن داعشی مفلوک که میخواست نهاررادربهشت بخورد وعاقبت به شستن ظرف هایش رسید.
مطمئنا هرکس به طمع بهشت کاری انجام دهد نتیجه اش بهتر ازداعشی بخت برگشته نمی شود.

درود بر شما
البته من فک می کنم همان بهشت و جهنم هم می تواند برای برخی انگیزه باشد ولی انکسی که بدون هیچ چشم داشتی نه در این دنیا و نه در اخرت می بخشد قطعا ارزشش بیشتر است و در ضمن بخشش های ایدئولوژیک ممکن است تبعیض امیز باشد یعنی به جای اینکه همه ادمها را در بر بگیرد فقط شامل پیروان شود .....

فاطمه جمعه 13 آذر 1394 ساعت 19:24

خیلی برداشت خوب و تاثیر گذاری داشتی آقا مهرداد

ممنون فاطمه خانم....

مانیا جمعه 13 آذر 1394 ساعت 18:19

سلام
دارم فک میکنم احتمالأ تا ما به این درجه از هوش برسیم، دنیا تمام میشود!!
منظورم ب پی نوشت بود!

درود بر مانیا خانم
بالاخره باید به خودمان امیدوار باشیم!

ساکت جمعه 13 آذر 1394 ساعت 15:14

درود بر آقا مهرداد...
به نظرم این موضوع برای مردم ما اینجوریه و تا جایی که میدونم مردم اروپا یا حتی ایرانی هایی که مهاجرت میکنند این مشکلات رو ندارند.
خود من خیلی وقتها بخاطر مردمی که اصلاً تفکرات و سلایقشون رو نمیپسندم مجبور شدم پوشش خاصی داشته باشم یا رفتارهای خاصی داشته باشم...حواسم باید به نگاهم و گفتارمو ... خیلی خیلی باشه.
روانشناسم میگفت ما با مردم زندگی میکنیم نه برای مردم...اما متاسفانه هر محیطی شرایط خاصی برای خودش داره.
مثلا فکر کنید استاد دانشگاه ما تو یه محیط شاد با لباس اسپورت باشه و بلند بلند در حال خندیدن، اگه رئیس دانشگاهشو ببینه موذب میشه...حالا فردا که میره دانشگاه رئیس یه جور دیگه نگاهش میکنه...
البته خیلی خیلی شرایط بهتر از سال های گذشته شده و فرهنگ این که همه آدمن داره جا می افته ولی هنوزم جای کار داره...
مادرم میگفت ۴۰، ۵۰ سال پیش بچه ها برای دیدن غذا خوردن معلم صف میبستند چون فکر میکردند مگه معلم غذاهای ما رو میخوره...فکر میکردن اونا مثل خودشون نیستند...به نظرم همین تفکر فقط جدیدتر و شیک ترش بین ماها هم هست...همینکه مثلا عکس یه و.زیر یا فلان آدم معروف رو در حال خوردن آبگوشت برای هم میفرستیم همین نگاهه دیگه...یا مثلاً در حال دیدن تلویزیون...
در مورد پی نوشتتون هم فکر کنید چنین حرکتی رو یه ایرانی انجام بده...یه سری که میگن دروغ گفته اگه راست بود چرا همه جا رو پر کرد!!!یه سری میگن بیچاره بچه هاش!!!یه سری میگن انتخ.ابا.ت نزدیکه!!!یه سری میگن ... خلاصه کلا طرف مجبور میشد یا کلا بیخیال شه یا صداشو درنیاره...
یکی از اقوام نزدیک فوت کرده بود..یکی از دخترها گفت یکی از منزل ها رو برای کتابخونه یا مرکز فرهنگی وقف کنیم...تازه ما که اعتقاد به آخرت و خیر رسوندن و قیامت داریم...نزدیک بود کلا طرف رو از ارث محروم کنند...در این حد...
ببخشید دیگه طولانی شد...
امیدوارم نسل ما و نسل های بعدی تمام تلاشمون رو بکنیم تا ایران جای بهتری برای زندگی بشه...
شاد و سلامت باشید

درود بر ساکت سخنگو!
کامنت جالبی بود بخصوص ان خانمی که بخاطر پیشنهاد برای وقف نزدیک بوده از ارث محروم بشه!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.