داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

واگذاری عقل و وجدان!

به نظر شما چه ادمهایی می توانند از همه خطرناکتر باشند؟! ....

 چند ماهی بود که مردم  جهان با یک دیو ترسناک در صفحه تلویزیون هایشان مواجه بودند! مردی سیاه پوش و عضو داعش که خیلی خونسرد و ارام و بدون هیچ عذاب وجدانی چاقویی برنده به دست می گیرد و سر اسیران بیگناه را در مقابل دوربین بی رحمانه می برد قربانیان همگی افراد بیگناهی بودند که توسط داعش به اسارت در امده بودند حتی امدادگرانی که به قصد کمک به مردم سوریه به انجا رفته بودند و  کاملا غیر نظامی بودند چیزی که از همه تعجب اور بود این بود که این جلاد بی رحم با لهجه انگلیسی صحبت می کرد و از لهجه اش کاملا مشخص بود که او یک انگلیسی است....همه مردم دنیا منتظر بودند که این شیطان را بشناسندکه بالاخره سرویس های اطلاعاتی غرب او را شناسایی کردند محمد موازی یک انگلیسی کویتی الاصل که در انگلیس بزرگ شده در انجا در دانشگاهی معتبر علوم کامپیوتر خوانده! و به داعش پیوسته تحقیقات در مورد زندگی خصوصیش نشان می داد که هیچ نقطه تاریکی در زندگیش وجود ندارد همه همکلاسیها و دوستانش شهادت می دادند که او مردی مهربان خونگرم بذله گو و دوست داشتنی بوده که حتی از کمک به دوستانش استقبال می کرده است.....

در تحقیقاتی انجام شده بسیاری از دوستان و همسایگان داعشی های اروپا از زندگی خصوصی این جوانان یک چنین توصیفاتی دارند تا انجا که وقتی خبر می رسید که مثلا فلان جوان با عملیات انتحاری تعداد زیادی بیگناه را کشته همه دوستان و همسایگان ان شخص در بهت و حیرت فرو می رفتند که چگونه یک جوان ارام و بی ازار  یک چنین جنایتی را انجام داده و این سوال بزرگ مطرح شد که چه چیزی ان جوانان را به یک شیطان بی رحم و خونسرد تبدیل می کند انچنان که مثلا با افتخار! با کمربند انتحاری خودشان را منفجر می کنند تا بتوانند بیگناهان و حتی کودکان را به خاک و خون بکشند....

پاسخ این سوال این است این افراد جوانانی هستند که  بر اثر شستشوی مغزی وجدان و عقلشان را واگذار می کنند! یعنی اینکه بر اثر تعالیم برخی علمای سلفی در برخی مساجد اروپا که اغلب توسط عربستان تامین مالی می شود انها طور تربیت می شوند که فکر می کنند فقط ان چیزی درست است که مثلا فلان عالم سلفی در چند قرن پیش گفته و یا در فلان کتاب قدیمی نوشته شده و یا تفسیر فلان مفتی سلفی  به ما اجازه می دهد که غیر مسلمان را به راحتی بکشیم و یا در تاریخ اسلام امده که فلان خلیفه در فلان جنگ زنان غیر مسلمان را به اسارت می گرفته و به عنوان غنیمت جنگی به سربازانش می داده و انها مختار بوده اند که یا انها را بفروشند و یا به انها تجاوز کنند! پس چون مثلا در هزار سال قبل این کار انجام می شده ما هم در قرن بیست و یکم حق داریم یک چنین کارهایی بکنیم و یا مثلا  فلان عالم وهابی  فتوا داده که شیعیان رافضی هستند و اگرانها بکشی به بهشت می روی!

جدای  ازاین که تا چه حد این تفاسیر و ادعا های تاریخی درست است ان کسانی که ان جوانان را تحت تاثیر خودشان قرار می دهند کاری می کنند که  انها به راحتی عقل و وجدانشان را تعطیل کرده و به جای ان مقلد محض شده و معیار عمل درست و صحیح را در برخی کتابهای قدیمی و مفسرانش جستجو می کنندانها همگی جوانتر و بیسوادتر از ان بودند که بتوانند قضاوت درستی داشته باشندمثلا تمامی مهاجمین وقایع اخیر پاریس جوانانی بیست و چند ساله بوده اند و این سوال مطرح می شود که جوانان با این سن و سال کم چقدر فرصت زمان و سواد این را داشته که تشخیص دهند حدود صدو سی نفر انسان بی گناه باید بمیرند چون همفکر و هم عقیده و هم کیش انها نبوده اند!؟

خطرناکترین ادمها لزوما بی اعتقادترین ادمها نیستند! بلکه خطرناکترین ادمها ممکن است ادمهای معتقدی باشند(جدای  اینکه از چه دین و یا ایدئولوژی باشند ) که عقل و وجدانشان را به برخی افراد و یا مطالب ثابت و تغییر ناپذیر واگذار می کنند انها انچنان مسخ می شوند که تبدیل به مقلدینی محض می شوند که حاضرند به راحتی جانشان را بدهند تا فرامین اجرا شود فرامینی که ممکن است هیچ تناسب و سنخیتی با عقل منطق و اخلاق نداشته باشد البته زمینه های اجتماعی مهمی هم هست که بحث دیگری را می طلبد....... برای تشخیص راه درست بهترین راه تکیه بر" وجدان "علم و عقل " و" تجربه گرانقدر بشری" است شاید بگویید اینها ممکن است کامل نباشند و نقص هایی داشته باشند که البته درست است ولی تاریخ می گوید راهی بهتر از ان نیست....

پی نوشت:چند روزی است که زاینده رود مجدد جاری شده(البته بطور موقت!) و در ماه اخر پاییز اصفهان را عروسی دلربا ساخته  که از تماشایش سیر نمی شوی! جمعه گذشته صبح زود دوچرخه ام را برداشته و راهی مرکز شهر شدم به پل فردوسی که رسیدم از دور دیدم که سرتا سر پل را تفت های سرخ رنگ نصب کرده اند و تصاویر شهدا را نصب کرده اند با دیدن انها تمام ان حس خوبی که در وجودم بود از بین رفت و یاسی عجیب جایش را گرفت روی پل رفتم و نگاهی به عکسها انداختم عکسی را دیدم که انچنان دلم گرفت که حس کردم تمام انرژیم برای ورزش از بین رفت عکس معصومانه نوجوانی که شاید چهارده پانزده سال بیشتر نداشت.....نمی دانم شاید من حساسم ولی این عکسها و نمادهایی که هر از چند گاهی در شهر بر پا می شود حس خیلی بدی در من ایجاد می کند ارام ارام به طرف پارک ناژوان رفتم و نسیم خنکی که از رودخانه می امد حالم را بهتر کردو البته موسیقی که از هندزفری به گوش می رسید هم بی تاثیر نبود بخصوص به موسیقی برخوردم از گروه "BAND 25"  که خواننده زن این زوج هنری یکی از معدود خوانندگان زن است که صدایش برایم شنیدنی است ....";غروب لعنتی باز هم منو یاد تو میندازه"...."می دونم درد دلتنگی نداره حد و اندازه"....."همه فک می کنند بی تو چقدر احوال من خوبه"..........

نظرات 6 + ارسال نظر
مدادرنگی چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 00:58 http://medadrangi65.blog.ir

سلام مهردادخان
اسم داعش که میاد،تنم میلرزه.فقط میخوام بگم بابت امنیتی که تو کشورمون هست،حداقل هنوز هست،از مرزبان ها و نیروی امنیتیمون ممنونم.
میدونین،دیشب پدرم میگفت تو هشت سال دفاع مقدس،اگه با گوشت تنشون جلوی توپ و تانک دشمن وایسادن،فقط بخاطره حفظ ناموسشون بوده.میگفت اگه جوونای ما کم می آوردن،بدتر از اینی که داعش به روزه زن و جان و مال مردم دنیا آورده،به روزه مردم ما میومد.و من تازه وقتی این حرفا رو شنیدم،فهمیدم جایگاه شهدا کجاست!
البته اون حسی که به شما دست میده،برای همه آشناست!هیچکس از دیدن عکس شهدا لذت نمیبره و به لحاظ بصری،حس شادابی در آدم بی رنگ میشه.اما خب،چه میشه کرد؟!
راستی،خوششششششحالم که زاینده روده عزیزه من جاری شده:)
قراره هفته ی دیگه بیام اصفهان،و خدا میدونه که چقدر این خبرتون خوشحالم کرد:)
یه ذوووووقی دارم که نگو

ساکت سه‌شنبه 3 آذر 1394 ساعت 18:45

درود بر آقا مهرداد.
راستش در مورد داعش من به خاطر رشته تحصیلیم یه جور دیگه به موضوع نگاه میکنم. اما در کل معتقدم خود من که اهل کشف دینم و واقعیاتش نبودم و فقط به تناسب داشتن پدر و مادر مسلمون، مسلمون شدم نباید با این افراد بحث کنم چون به شدت کم میارم و امکان تسلیم شدن در برابرشون و پذیرفتن عقایدشون هست. خیلی از آدم ها همینطور جذب این افراد میشوند. این گروه بسیار در مباحثه قوی هستند و خیلی سریع افراد رو جذب میکنند. نه فقط داعش، حتی هر فرقه خارج از شیعه که با بزرگانش بحث بشود واقعاْ برای امثال من جای خطر وجود دارد.شاید خیلی ها فقط قصد صحبت کردن و شنیدن دلایل آنها رو داشتند اما جذب شدند.ما از خارج این گروه به آنها نگاه میکنیم ولی این موضوع برای خوشان کاملاً اثبات شده و منطقی است.حالا جدا از اینکه چرا این گروه ها تشکیل میشوند و چه افراد و چه کشورهایی از آنها حمایت میکنند.....
با این جمله که فرمودید «خطرناک ترین آدمها لزوماً بی اعتقادترین آدمها نیستند» به شدت موافقم....
برای زاینده رود هم بهتون تبریک میگم.
وای....چقدر دلم آب خواست!!!!
شاد و سلامت باشید

ریحانه سه‌شنبه 3 آذر 1394 ساعت 10:52

در مورد حسی که با دیدن عکس های شهدا در کنار صحنه زیبای زاینده رود دیدید کاملا همزادپنداری میکنم و موافقم.

عطیه سه‌شنبه 3 آذر 1394 ساعت 09:45

به نظرم خطرناکترین آدمها، متعصب ترین ها هستند
من فکر میکنم آدمها فقط باید به "انسانیت" معتقد باشند؛ حتی اگر هییییییییچ دین و ایمانی هم نداشته باشند، بازهم جاشون بهشته، چراکه حداقل بنده ای رو آزرده نکردن.

سارا... سه‌شنبه 3 آذر 1394 ساعت 00:20

سلام...
اتفاقا من باور دارم که...خطرناکترین مردم ...کسانی هستند که به کیش یا آیینی ...معتقدند!!!...
هر کیش و آیینی که خود را برتر از انسانیت و ارزشهای اخلاقی انسانی بداند..... هرکیش و آیینی که در آن کشتن یک انسان دیگر ... به هر بهانه و دلیلی .... مجاز باشد!... هرکیش و آیینی که ادعای برتری بر دیگر کیش ها و آیین ها را داشته باشد!....
این ها می توانند از پیروانشان ماشین های جنگی بی رحمی بسازند ...
بی بی سی مستندی پخش میکرد از فرقه ی در ژاپن ... اعضایش همگی از تحصیل کرده ها ... و افراد بسیار باهوش و دانشمند و نخبه ...تشکیل شده بود ....... و اینها از مردی پیروی میکردند که ادعا میکرد .....باید زمین را از لوث وجود ناپاکی ها .....پاک کرد......
برای همین با برنامه ریزی دقیق و ...... خرج پولهای هنگفت...... تصمیم داشتند با بمب گذاری در خطوط اصلی متروی توکیو ... تقریبا کل شهر را نابود کنند........ و فقط پشیمانی لحظه ی اخری یکی از اعضای تقریبا تازه وارد .......باعث لو رفتن نقشه و بهم خوردن آن و دستگیری آن فرد شد.........
منظورم این است که ...حتی لازم نیست جوان و خام باشی ... میتوانی دکترای فیزیک اتمی داشته باشی ... جوایز متعدد علمی برده باشی ... فلان جراح مشهور باشی ... یا یک هنرپیشه ی نام اشنا....... اما با پیروی از یک تفکر .... کشتن انسان های یک شهر پر جمعیت ....بشود هدف مقدس زندگیت.......

** بابت باز شدن اب زنده رود هم ...تبریک میگم و خوشحالم ...هرچند موقت اما ...روح به کالبد شهر میده و واقعا زنده اش میکنه ...همون اولین روزی که اب باز شد ... دخترعموجان عکسهاش رو برام فرستاد ...چون میدونست خوشحال میشم ...

***در مورد عکس شهدا هم زیاد سخت نگیرید ... کمی از زاویه دید خانواده هاشون نگاه کنید ..... گذاشتن این عکسها واقعا به خیلی هاشون آرامش میده ...... اینکه بدونند بچه ها شون هنوز فراموش نشدند.....ولو در حد یک عکس

در مورد عکس شهدا اگر نیت ارامش به خانواده های انها باشد شاید حرف شما درست باشد ولی اگر نیت استفاده ابزاری باشد.....

مرمری دوشنبه 2 آذر 1394 ساعت 21:37

سلام به داداش مهرداد گل، نمیدونم این داعش چه سیاستی که انداختن به جون مردم هم فکرمونو مشغول کرده هر جا میری از این کثافتا حرف میزنن، باور کنید ی ترسی تو جون ادم افتاده........خدا خودش آخرمونو بخیر کنه،،،،،،،، داداش مهرداد تو شهر ماهم هر جند وقت میارن تابلوهای خیلی بزرگ از شهدا رو میزارن ، آدم نگاشون که میکنه واقعا دلش میگیره وغمگین میشه ، عوض اینکه به مردم یه حالی بدن بدتر حالشونو میگیرن با اینهمه فشار روحی و.......نمیدونم این چه کاریه، والا مردم بقدر کافی افسرده هستن با این کاراشون بدتر میکنن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.