داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

یک پست در هفت اپیزود!


 

 

اپیزود اول!:دیروز یکی از خانمهای صندوقدار  با یک جعبه شیرینی به دفتر امد مناسبتش را جویا شدیم که گفتند در رشته کینگ بوکسینگ قهرمان شده اندپرسیدم کینگ بوکسینگ دیگه چیه!؟ ایشان هم گفتند ترکیبی از بوکس و کاراته! با دهانی نسبتا باز! نگاهی متفاوتی به ایشان انداختم ایشان دختری جوان و قد بلند و چهار شانه هستند که دستشان را هم با یک باند پیچیده بودند و گفتند که ظاهرا حین مبارزه دستشان اسیب دیده و جای چند زخم که خیلی با وسواس روی ان چسب زده شده بود هم روی صورتشان بود تمامی نشانه ها حاکی از این بود که ایشان همین چند ساعت پیش احتمالا فک یه نفر را پایین اورده اند! به شوخی گفتم اگه می دونستم که شما اینقدر خطرناک تشریف دارید! در تذکرات و مواخذات بیشتر جانب احتیاط را رعایت می کردم ایشان هم خنده ای کردند و گفتند: از این شیرینی خامه ای ها بفرمایید! که بنده هم اخمی کرده و گفتم: ممنون! من شیرینی خامه ای نمی خورم!...


اپیزود دوم!:دراین اپیزود فقط بگویم یک جفت جوراب را سه هزار می خریم و چهار هزار می فروشیم و یک گونی برنج هندی را چهل و پنج هزار می خریم و چهل و شش هزار می فروشیم! یعنی سود یک گونی برنج و یک جفت جوراب در فروشگاه ما با هم برابر است تازه جوراب را نسیه می خریم و برنج را نقدی! به نظر شما نباید فروشگاه را جوراب فروشی کرد!؟


اپیزود سوم!: اگر جنس خارجی خریده باشید لیبلی روی ان هست به اسم لیبل شبنم که اگر با ناخن روی انرا بتراشید و شماره اش را پیامک کنید اگر اصل باشد با پیامک به شما خبر می دهد و در حقیقت راهی بود در دولت گذشته برای کنترل قاچاق کالا که مثل اغلب کارهای دیگرشان غیر کارشناسی و بیهوده بود چون بعد از مدتی لیبل ها هم تقلبی شدند! و قاچاقچیان محترم لیبل را خودشان چاپ کرده و روی کالا می چسباندندو می فرو ختند! همین چند روز پیش خانمی بشدت سانتی مانتال! و عصبانی به فروشگاه امده و گفتند که تمامی اجناس فروشگاه شما قلابی است! و از انجا که این حرف تهمت عظیمی است از ایشان دلیلش را پرسیدم که گفت شامپویی از شما خریده ام  که  کد لیبل شبنم  شامپو را پیامک کرده ام  جوابی نرسیده و این شامپو تقلبی است و اگه من کچل شدم شما جوابگو هستید!؟ من هم که می خواستم ایشان را سریع ارام کنم چون کمی غیر قابل کنترل به نظر می رسیدند به ایشان گفتم شما این شامپو را با فاکتورش به اداره بهداشت ببرید و از دست ما شکایت کنید! انوقت مامورین محترم سراغ ما می ایند و ما هم فاکتورهایمان را نشانشان می دهیم پس با شما هیچ بحثی نداریم و جوابگوی کچل شدن احتمالی شما هم نخواهیم بود! که با این جواب ایشان ارام شده و رفتند یادم هست یکی دیگه از مشتریها چندی قبل به همین بهانه به فروشگاه امد و گفت شماره لیبل قرص ماشین ظرفشویی را پیامک کرده ام و در جواب امده که این شماره متعلق به توپ بدمینتون است!....حدس من این است که به احتمال زیاد برخی از وارد کنندگان اصلی هم از طریق قاچاق و در ارقام بالا کالا را وارد می کنند که  با توجه به اینکه حقوق و عوارض گمرکی را نمی پردازند خدا می داند که چه ثروت عظیمی می شود که البته کار هر کسی نیست و ......بگذریم!


اپیزود چهارم!:قصاب محله ما که جوانی قد کوتاه و خپل است یک بنز نسبتا مدل بالا سوار می شود! و یقه اش را باز می گذارد و خیلی با غرور در خیابان رانندگی کرده و برای دخترها بوق می زند! و چند پزشک که در خیابان ما هستند یا پراید دارند و یا سمند و مطبهای انها هم اجاره ایست! ایا نمی شود نتیجه گرفت که ان دکترها هم به جا اینکه اینهمه درس بخوانند اگر می رفتند و اداب و فنون سلاخی را اموخته و قصاب می شدند اعصابشان راحتتر بود انچنان که به جای سر و کله زدن با اه و ناله های بیماران می رفتند به دنبال عشق و حال و دختر بازی!.....چه میدونم والا! بهتره جلوی خودمان را بگیریم دوباره دچار تاملات فلسفی نشویم!


اپیزود پنجم!: ما در فروشگاهمان سیستم صوتی داریم که گاهی اوقات در فضای فروشگاه موسیقی بی کلام پخش می شود چندی قبل کارکنان اعتراض کرده و گفتند که دیگراز این موسیقی های لایت و بی کلام خسته شده ایم! و از موسیقی ها با کلام و شاد استفاده کنیم ....ما هم یک فلش تهیه کرده و به یکی از همکاران داده و از ایشان خواستیم که روی ان موسیقی های خوب و مجاز بریزد....بعد که فلش را اورده و موسیقی ان در فروشگاه پخش شد دیدم اغلب ترانه ها بشدت شاد و حتی بعضا بندری هستند !  که البته موسیقی های بشدت شاد مناسب فضاهای عمومی نیست در ضمن در دوربین فروشگاه می دیدم که برخی ها در حین خرید بشکن می زنند و حتی در پشت قفسه ها و دور از انظار عمومی قر ریز می دهند! و برخی جاهایشان را بطور کاملا زیر پوستی می لرزانند که البته به هیچ وجه پذیرفته نیست! ما هم فلش را به ان همکارمان پس داده و گفتم مگر نمی دانی زیر سقف این اسمان گریه و عزاداری ارزش و قر دادن گناه است؟! فوری برو و موسیقی ها  را عوض کن تا دردسر  نشده....او هم گفت چه ترانه هایی  مدنظر شماست؟ من هم گفتم ما اینجا موسیقی هایی می خواهیم که مردم را به یاد بدهکاریهایشان کشتی هایی که احیانا از انها غرق شده شکست های عشقی و خیانتهایی که دیده اند پس گردنی ها و اوردنگی هایی که احتملا در دوران کودکی خورده اند! بیندازد او هم گفت مرتضی پاشایی خوبه؟ من هم گفتم عالیه! (توضیح:اوردنگی به لگد محکمی گفته می شود که معمولا به ناحیه ماتحت نواخته می شود! در بعضی منابع از این عمل به" تیپا" هم یاد شده!)


اپیزود ششم!:در سایت" ایسام" که یک سایت اینترنتی خرید و فروش کالا است که افراد اجناسشان را گذاشته و انرا حراج می کنند و نهایتا به قیمتی بالاتر فروخته می شود یک نفر کتاب "نگاهی به شاه "نوشته عباس میلانی را برای فروش گذاشته بود که مورد جالبش اینجا بود که چاپ تورنتو کانادا بود ما با مبلغ سی هزار تومان در حراج شرکت کرده که البته شکست خوردیم و افسوس خوردم که چرا مبلغ بالاتری پیشنهاد ندادم....


اپیزود اخر:داستان هجوم مهاجران سوری به اروپا را که حتما شنیده اید ماجرای بسیار غم انگیزی که با غرق شدن بچه سه ساله سوری و انتشار عکس هایش که غریبانه جسدش روی ساحل افتاده  به اوج خودش رسید حرف در این باره زیاد است انچنان که یک پست مفصل می طلبد که نمی خواهم به ان بپردازم فقط مورد جالب توجه ان عکس العمل اروپا بخصوص کشورهای المان و اتریش و همچنین کشورهای شمال اروپا مثل سوئد است شاید ما المانیها و اتریش ها هم که المانی زبان هستند را قبلا به عنوان ملتی نژاد پرست می شناختیم ولی در این جریان انها بیشتر از همه کشورهای اروپایی اغوششان را برای مهاجران باز کردند و گفته می شود که المان خودش را برای پذیرفتن بیش از یک میلیون مهاجر سوری اماده می کند! چیزی که می تواند برای اینده این کشور نامناسب باشد چون ممکن است دراینده باعث شکل گیری یک اقلیت قدرتمند در کشورشان شود(مثل افغانی ها در کشور ما) که با توجه به ازادی هایی که انجا وجود دارد ممکن است باعث تنشهای اجتماعی شود چون تجربه می گوید که اعراب مسلمان معمولا به راحتی در کشورهای غربی هم حل نمی شوند ولی با این حال بهایی است که اروپا اماده است که انرا بپردازد و امار تعجب اوری که همین دیشب شنیدم که بیش از 90% المانی ها با پناه دادن به مهاجرین موافقند و یا مثلا سوئد که کشوری کوچک و نسبتا کم جمعیتی است امادگی خودش را برای پذیرش بدون محدودیت مهاجرین اعلام کرده است و یا یونان که کشوری ورشکسته است با این حال کشتی های این کشور در سواحلش مهاجرین را از دریاها جمع اوری کرده و به اردوگاهها می اورند و انها را پناه می دهند حتی ایجاد مانع برای مهاجرین توسط برخی کشورهای جنوب اروپا مثل مقدونیه و مجارستان باعث ایجاد تنش بین فرانسه و این کشورها شده ولوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه انرا خلاف اصول اخلاقی اروپا خوانده و البته مهاجرین شانس اورده اند که احزاب سوسیالیست و چپ گرا در اروپا که نسبت به حقوق بشر  حساسترند دست بالا را دارند مگر نه شاید کارها به این سادگی نبود.....قصه سوریه داستان غم انگیزی است کشوری زیبا تاریخی و مملو از گنجینه های باستانی و یکی مراکز مهم تاریخ و هنر مشرق زمین که در جنگی بی پایان و بسیار بی رحمانه کاملا نابود شد و از بین رفت و این شاید درس عبرتی باشد برای دیگر مردمان کشورهای خاورمیانه و منطقه که باید به هر قیمت از خشونت دوری کرد چون بهای بسیار سنگینی دارد...

نظرات 17 + ارسال نظر
رضوانه 25 یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 11:44

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی می کرد.

در افسانها اوردند که روزی مردی نزد او امد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت :

اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.

فرعون یک روز فرصت گرفت .

شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی در خوابگاهش را به صدا در اورد!

فرعون پرسید:کیستی؟دید شیطان وارد شد.

شیطان گفت :خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست.سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه تبدیل به طلا شد.

یعد خطاب به فرعون گفت:من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم،ان وقت تو با این همه حقارت ادعایی خدایی میکنی؟

پس شیطان اماده رفتن شد که فرعون گفت:چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟؟

شیطان پاسخ داد:

زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می اید.
این پیام نمایش ندید فقط واسه شما فرستادم
اگه اموزنده بود نمایش بدید

جیرجیرک چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 22:51

درود بر نویسنده وبلاگ مورد علاقه من
هر پست را بارها و بارها میخوانم طبق معمول همیشه و سیر نمیشم...
اما این روزها انقدر ذهنم مشوشه و پر از استرسم که برای نوشتن نظر ذهنم قفل،قفل هست

درود بر جیرجیرک!
درست میشه!....کارها سامان یابد اما به صبر!...

سایرا چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 00:38 http://www.2khtari-bename-saira.blogfa.com/

اااااااااااا آقا نظر من کو ؟؟؟؟

راستی منم دارم مهاجرت میکنم به بلاگ اسکای

مرگ بر بلاگفا

والا نظری از شما نرسیده
من زیاد با شعار مرگ بر این و ان حال نمی کنم ولی مهاجرت را تایید می کنم!

م سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 21:15

در مورد مقایسه رفتار ما و اونا کاملن موافقم مثلن اگه همین دولت ما یه بطری آب معدنی دست اینا میرسوند یه عده می خواستن بگن پولامون رو دادن به عرب های ملخ خور! ( البته وضعیت مالی ما و آلمان خیلی فرق داره ولی بعضیا اصلن بعد انسانی رو در نظر نمیگیرن)
راستی میدونستین ما تنها با افغانی ها بد نیستیم و کلن مهاجرین در کشور ما حقوق کمی دارن مثلن خواهر من در رشته شنا یه شاگرد چینی داشت که فقط اجازه داشت در مسابقه منطقه ای شرکت کنه خواهرم میگفت وقتی به مادرش گفتیم چون شما خارجی هستین حق شرکت در مسابقات کشوری ندارین قیافش دیدنی بود در حالیکه دختر بچه تو ایران به دنیا اومده و بزرگ شده بود در عوض یکی از شاگردانش که مادر کره ای داره تو مسابقات اسکیت دختران کره جنوبی مقام داره!!! یعنی کره ای به حساب آوردنش در حالیکه دختره اصلن اونجا زندگی نمیکنه! یا یکی از افاغنه واقعن استعداد دو داره خواهرم میگه من اگه بودم روش سرمایه گذاری میکردم ولی خب آدمم حسابش نمیکنن چون افغانیه!

بی توجهی به مهاجران و ندیده گرفتن حقوق انها برای منافع ملی کشور بسیار خطرناک است مثلا وقتی برای بچه های افغانی فرصت تحصیل وجود نداشته باشد انها که دیگر به احتمال زیاد به کشورشان بر نمی گردند و همین بچه های بیسواد امروز در اینده به مردان و زنان بی هویتی تبدیل می شود که باعث مشکلات اجتماعی و فرهنگی می شود مثلا در اصفهان اغلب کودکان کار یا افغانی هستند و یا یکی از والدین انها افغانی است...

سو سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 16:54

دم خانووومه گرم تاجایی که یادم میارشیرینی خامه ای دوست داشتین
دیگه بگم توجامعه کنونی ظاهرادیگه علم آموزی بی فایدست انگاری درآمدفقط توشغل آزاده
دیگه بگم هیچ چیزبنظرمن بدترازاوارگی نیست اگه قرارباشه روزی وطنم وترک کنم وآواره بشم ترحیح میدم که دیگه نفسی برای کشیدن نداشته باشم

من عاشق شیرینی خامه ای هستم منتها صلاح بر ان بود که در ان مقطع به ان نعه بگویم!
البته بعضی از کارمندها واقعا بهتر از کسبه زندگی می کنند چون اغلب کسبه کسب و کار ضعیفی دارند و یک عده معدودی هستند که وضعشان خوب است....
خدا نکنه جنگ و هرج و مرج پیش بیاد چون انوقت ادم بخاطر خانواده و بچه هایش هم که شده مجبوره زنده بمونه و زجر بکشه....

م سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 13:42 http://freeassociation.persianblog.ir

سلام
در مورد شماره ۱ باید بگم اگه اشتباه نکنم درستش کیک بوکسینگه
در مورد آخری: راستش من با رها خانم موافقم ضمن اینکه از مهاجران ایرانی که حدود ۲ دهه پیش به آلمان و فرانسه رفتن قصه هااااا شنیدم. البته حساب مردم جداست
از زبان همین دولت مردان اروپا زیاد شنیدیم که مسلمانان رو تروریست میدونن و همه رو با یه چوب میزنن کافیه یه اتفاقی تو کشور اینا بیوفته سریع میرزن سر مسلمونا و به خصوص اعراب حالا یه دفعه چه جوری اینقدر بی احتیاط شدن؟
شما نگاه کن مهاجر ایرانی وقتی میره اروپا خودش رو کاملن با اونجا وفق میده اما اعراب و ترک ها اینطور نیستن .به ما اینقدر سخت میگیرن اما حالا چه طور شده فله ای مهاجر عرب قبول میکنن اونم وقتی احتمال دادن ۱۰ هزار داعشی هم قاطی مهاجران وارد اروپا بشن مگه شارلی ابدو یادشون رفته؟ لااقل اینو میدونم که وقتی دو تا مسلمون با خانواده و بچه میخوان مهاجرت کنن از صد تا فیلتر عبور میکنن بررسی این همه آدم کار یه روز و دو روز نیست اینا هم که جنگ زده هستن اصلن سوابق و هویتشون قابل بررسی نیست
اگه دقت کنید سیاست های اروپا با چند ماه پیش کلی تناقض داره مثلن تا همین چند ماه پیش هر کسی از اتباع خودشون به سوریه رفته بود رو اجازه نمیدادن برگرده اما الان صدها هزار نفر رو قبول کردن که قاطی اونا هم ممکنه کلی داعشی وارد خاکشون بشه !! اینا به نظرم تناقضه که دلیلش به مرور زمان معلوم میشه. البته خودم یه حدسایی میزنم اما چون مدرکی براش ندارم نمیگم ( آیکون یک عدد تحلیلگر خخخخ) یه مورد دیگه که من ازش تعجب میکنم سیل یکباره مهاجرته انگار همه مردم یادشون افتاده یهوو برن اروپا!!! اینا حداقل ۵ ساله که جنگ دارن و آواره هستن خب تو این مدت باید اخبار مهاجرت رو میشنیدیم دیگه نه یه دفعه اینجوری!! من حدس میزنم معاملاتی هم بر سر پذیرش مهاجران وجود داره همینطوری یلخی و بشر دوستانه نیست چون اروپا در حمایت از داعش پشت پرده سنگ تموم گذاشته حمایت که فقط پول دادن نیست همینکه از نظر سیاسی راه رو براشون باز بذاری کمکه دیگه. تا سر اروپایی ها رو نبریده بودن اینا علنی دفاع میکردن ازشون!! رفتار بشر دوستانه رو هم باید رفت از خود سوری ها مصاحبه کرد که چه جوریه والا تو دادگاه یه متهم نژاد پرست به زن مصری با چاقو حمله کرد و کشتش به هیچ کجا برنخورد برای همین ادعای بشر دوستیشون برای من یکم صقیله.

درود بر شما
احتمالا واژه شما درسته چون من خیلی به این ورزش اشنا نیستم
مسئله اینه که اگه برخورد اروپا با مهاجرین را با برخورد خود ما با افغانی ها مقایسه کنید می بینید که انها بسیار انسانی تر با مهاجرین برخورد می کنند در حالیکه افاغنه دین و زبان مشترک باما دارند هم همسایه هستند مثلا حتی مهاجرین افغانی برای نام نویسی بچه هایشان در مدارس ما با مشکل روبرو بودند که اخیرا با دستور مستقیم مقام عالی رتبه نظام کمی از مشکلاتشان حل شد
اروپا برای پذیرفتن این حجم انبوه از مهاجرین ریسک بزرگی متحمل می شود از ان جهت که ممکن است تعدادی تروریست هم همراه مهاجرین وارد کشورهایشان شود
اوضاع سوریه و افغانستان روز به روز در حال بدتر شدنه و این هجوم انبوه مهاجرین بعد از چند سال جنگ به خاطر این است که مردم این کشورها دیگر از برگشت به کشورشان ناامید شده اند چون دیگر در کشورهایشان امیدی به زندگی نیست...

ساغر سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 01:33 http://shahreaftabi.blogfa.com

سلام بر مهرداد خان
من فقط درباره ی اپیزود آخر نظر دارم
بقیه ی اپیزود ها بی نهایت خوب و جالب بودن به خودی خود و جای حرف باقی نمیذارن
به نظر من نه کشور های اروپایی مقصر هستن نه دولت بشار اسد
مشکل از مردم راحت طلب سوریه هست
مادرم سالهای کودکی و نوجوانی را در کشورهایی عربی گذروندن مخصوصا سوریه که چندین بار به مدت حداقل دوسال در این کشور اقامت کردند
ایشون میگن که مردم سوریه راحت طلب هستند
بهتر بگم سنی مذهب های سوری راحتی و آسایش را بیشتر میطلبن تا دفاع و جنگ را
وگرنه از هشت سال جنگ ما که بدتر نیستن
اون موقع تمام دنیا صدام را تجهیز کرده بودند و ما تا پایان پنجمین سال جنگ فقط از مهمات ذخیره شده از زمان شاه استفاده میکردیم
عملا با گوشت و پوست جوان هامون جلوی ماشین جنگی صدام ایستادیم
تو اخبار اعلام کرد مادر این کودک کشته شده دولت ترکیه و کانادا را مسئول مرگ فرزندش میدونه اگر اشتباه نکنم
یکی نیست بگه پس خودت کجای این اشتباه و مرگ این بچه قرار داری
به راحتی خونه و زندگیت را سپردی دست دشمن و خلاص؟؟!!!
کودکان ما هم کم توی جنگ تو موشک بارون و ... کشته نشدن
کم خون ندادیم
حتی مشکل ترور داشتیم و داریم
اما نخواستم خاک بدیم
من یه سیاست کار ندارم نمیگم بشار خوب هست یا بد
من فقط میگم بشار از خودشون هست حق نیست با مهاجرت اینطور پشتش را خالی کنن
تو کشور ما هم اختلاف سلیقه وجود داره دزدی هست رانت هست ولی فقط وطن پرستیمون مشترک بود که هنوز نمی ذاره ذره ای از خاکمون بره
کاش مردم سوریه واسه خاک و کشورشان ارزش قائل بشن

درود بر ساغر خانم
کامنت شما از ان جهت که با تجربیات مستقیم مادرتان همراه بود جالب و خواندنی بود
ولی راستش قضیه سوریه به مراتب پیچیده تر از این حرفها ست و من فک می کنم انها با موقعیتی بدتر از ما در جنگ هشت ساله طرفند ....
البته بشار اسد هم یکی از مقصرین اصلی است...

شیرین امیری سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 01:27

فقط امیدوارم ایران به این سرنوشت سوریه دچار نشه
هر چند فاصله طبقاتی وحشتناکی که داره ایجاد میشه منو وحشت زده میکنه
ازبودن درجمع طبقات پایین درد می کشم و وقتی درجمع عده ای خاص .... قرار میگیرم از بیرحمی و قساوتشون در اظهار نظر راجع به مردم پایین دست وحشت زده میشم...
خواهر یکی از نماینده های تهران با کمال افتخار میگفت فلان جا کجاست - از محلات پایین شهر- من اصلا نمییدونم کجاست و چه جوریه ..
برادر ایشون با گماردن منتسبانی به خودشون در راس بعضی ارگان ها دارن اماده میشن مجدد رای بیارن برای دور بعدی مجلس و احتمالا رای می ارن

من واقعا اینقدر بد بین نیستم....
من فک می کنم مردم ما اگاهتر و هوشیارتر هستند
باید خوشبین بود گرچه گاهی اوقات نا امیدی با قدرت می تازد ولی باید جلویش را گرفت چون راهی نیست...

خانوم مهندس دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 18:47 http://khanummohandes.blog.ir

همه اپیزود ها حرف دل همه بود
ولی آخری من هیچی از سیاست نمیفهمم حتی نوشته های شماهم متوجه نشدم .....ولی این تصویر ازوقتی دیدم حالم گرفته است و از جلو چشمم کنار نمیره
دنیای بی رحمی داریم

باید ببینیم دنیای چه کسی بی رحم تر است....ایا دنیای ما مسلمانان که مدعی اخلاق و اصلاح جهان را داریم و یا دنیای دیگران و بیگانگان....باید فکر کرد و جواب گرفت
ممنون خانوم مهندس...

مرتضی دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 18:43

سلام
من امروز با وبتان آشنا شدم و حدود ده پانزده پست هایش را خواندم و لذت بردم از روانی قلمتان و گستردگی و متفاوت بودن تجربیات شما. می دونید این روزها بیشتر وبلاگ ها معمولا دخترانه و زنانه هستند ولی وبلاگ شما از جمله وبلاگ های متفاوت می باشد ممنون از زحمات شما.
در باره ادامه تحیصیلتان عرض کنم:
پیش نوشت یک: یکی از فامیلهای ما در ماه گذشته به من گفت که کارنامه ارشد ایشان را توی سایت نگاه کنم و ببینم مجاز هست یا نه؟ درصد های ایشان یک، دو ،‌ سه و نیم و یکی هم منفی زده بود در رشته فلسفه و حکمت اسلامی، همین فامیل ما چند روز پیش زنگ زد و گفت که در دانشگاه دولتی روزانه قبول شده است.

پیش نوشت 2: یکی از فامیل ها در یک کنفرانسی در لندن شرکت کرده بود که علی الظاهر مربوط بوده به حوزه تجارت،‌ ایشان میگفت در آن کنفرانس هر کسی در کارت ویزیتش عنوان دکترا داشت در آن جمع خیلی صاحب نظر نمی دانستند و میگفتند ایشان فقط تئوری کار کرده است.

پیش نوشت 3: در برخی دانشگاه های خارج- ایران را نمی دانم- برای گرفتن دکترا نیاز به فوق لیسانس نیست اگر شما لیسانس داشته باشی و در رشته ای یا حرفه ای صاحب تجربه باشی می توانی با تدوین تجربه هایت، روش نوین یا مفیدی را برای تولید یا کسب و کار و......... به دانشگاه ارائه بدهی و پس از تائید توسط دانشگاه به شما مدرک دکترا داده می شود.

تتیجه گیری از مطالب بالا را به خودتان و خوانندگانتان وا میگذارم؛ برای ادامه تحصیل اگر می خواهی از مدرکش برای استخدام یا تدریس استفاده کنی خوب هست و الا شاید به صورت تجربی در رشته خودت دارای مدرک دکترا هم باشی.
نمی دانم با وبسایت محمدرضا شعبانعلی که چهره شناخته شده، خوش فکر و پرمظالعه در کشور هستند آشنا هستید یا نه؟ دو لینک زیر از وبسات ایشان در باره ادامه تحصیل و گرفتن دکترای بسیار مفید هستند البته دیگر مطالب ایشان نیز ارزش مطالعه را دارند.

http://www.shabanali.com/ms/?p=1136

http://www.shabanali.com/ms/?p=1584

ممنونم سوالی از شما دارم که در پست بعد برایتان می نویسم.
خدا حافظ

درود بر شما
ممنون اقا مرتضی کامنت شما بسیار اموزنده بود
در جواب سوالی هم که فرموده بودید ایمیلی فرستادم و جواب دادم اگه نرسید بفرمایید تا دوباره اقدام شود...

آبانی دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 17:34

سلام

*اوا شما که شیرینی خامه ای دوست داشتین چطور دلتون اومد اخه!!

**دقیقا جوراب خیلی پر فروش مخصوصا مردونه اش!
***اتفاقا یه برنامه ای هست تو همین مایه هاست بارکدخوانه,خیلی هیجان داره برنامه اش!
****این اپیزود منو یاد یه جک انداخت که به طرف میگن چنتا بچه داری میگه چهارتا پسر! اولی مهندسی برق,دومی مهندسی مکانیک, سومی مهندسی ای اتی, چهارمی دزد!! میگن چرا چهارمی رو نمیندازی بیرون؟میگه اخه همون خرج خونه رو میده بقیه بیکارن!!البته بنده به کسی توهین نمیکنم فقط محض خنده بود!
***** واای مرتضی پاشایی خداببامرز خیلی غم میخوند من هیچ وقت اهنگاشو گوش نمیدم!مردم گناه دارن نزارین از این اهنگا براشون

درود بر شما
در ان مقطع صلاح بر این بود که شیرینی خورده نشود!
ان جریان چهار پسر هم اموزنده و جالب بود!...البته بداموزی داشت!
بالاخره فعلا گریه کردن محبوبتر از شادی و قر دادن است! پس درود بر مرحوم مرتضی پاشایی!

رضوانه دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 17:31

با همه اپیزود ها موافقم.
جواب اون خانوم مانتال هم خوب دادید دمتون گرم

تاییداتان پایدار!

عطیه دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 16:53

چقد شاد شدم پست گذاشته بودید
اپ 3: منم چند بار شماره رو پیامک کردم اما جوابی نگرفتم. 1موردی که درباره این طرحهای شبنم هست و شما احتمالا بدونید، اینه که این طرحها بسیار نازک هستن و 1سری طرحهای لیزری، اشکالش تکون میخورن. 1بنده خدایی بود برای اینکه مشتریهای زرنگش نفهمن که جنس تقلبی داره میده دستشون، با سشوار صنعتی این لیبل ها رو میکند و روی اجناس تقلبی میزد. لامصب مملکت نیست که، مرداب نخبگانه.
اپ 5: من عاااااااااااشق جاهایی هستم که آهنگ میذارن اونم از نوع شاد. دمتون داااغ.
اپ 7: کی میشه که این آدم کشی به پایان برسه

باور کنید ان چیزی که در مورد کندن لیبل با سشوار گفتید برای اولین باره که می شنوم و به اطلاعاتم افزوده شد!
با اجازه شما از این به بعد از واژه جالب"مرداب نخبگان" بدون پرداخت حق مولف و بدون ذکر منبع استفاده خواهم کرد چون خیلی از این کلمه خوشم اومد!
دم شما هم گرم!
وقتی حماقت ها بی پایان است تصوری برای پایان جنگ و خونریزی نیست....

ستاره دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 13:03 http://artmina.blogsky.com

آقای مهرداد عزی سلام
با همه ی اپیزودها موافقم
مخصوصا اپیزود پنجم. متاسفانه ما مردمی هستیم که عزاداری رو خوب بلدیم ولی شادی و خوشحالی رو نه!!

درود بر ستاره خانم
بنده همچنان منتظر تاییدات شما در همه پستها و زمینه ها هستم!

ققنوس دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 09:53 http://ghoghnooshope.blogfa.com/

دست مریزاد مهرداد
اپیزود 5 حرف نداشت....
پیشنهاد می‌کنم اپیزودهایتان را در یک مجموعه بنویسید شاید روزی مثل دو بیتی‌های بابا طاهر همدانی به چاپ رسید.
در مورد اپیزود آخر:
راستش من کمی برای آینده اروپا نگرانم.... البته هنوز قویا اعتقاد دارم اروپا و‌آمریکا این بلای عظما را سر خاورمیانه آورده است... والا این بندگان خدا داشتند زندگی‌شون را می‌کردند...
اما احساس می کنم در بین این پناهندگان احتمالا تروریست‌هایی نیز راه خواهند یافت.. یا تروریست‌هایی تربیت خواهند شد.
بهترین کمک اروپا و آمریکا کمک به اتمام جنگ در خاورمیانه است.... کافیه پول و سلاح دست جنگ‌طلبان و تروریست‌ةا نرسه...خود به خود جنگ تمام خواهد شد... ولی ظاهرا اراده‌ای از هیچ طرف دیه نمی‌شه... شاید کارخانه‌ةا باید تندتر اسلحه بسازند... چی می دونم والا
البته نصیحتتان بسیار به جا بود... خصوصا قابل توجه مسئولان کشوری و لشکری خودمون

درود بر دوست عزیز
ممنون ققنوس خانم شما به بنده لطف دارید
می دونید دوست من بسیاری از کشورهای منطقه ما به ظاهر ارامند و همانطور که فرمودید به ظاهر مردم زندگیشان را می کنند ولی در حقیقت اتش زیر خاکسترند و فقط یک جرقه لازم است که همه چیز به هم بریزد چون با زور و حکومت پلیسی ارام نگه داشته شده اند...
من معتقدم اگر بخواهیم برای جنگ های داخلی کشورهایی مثل عراق سوریه لیبی افغانستان....به دنبال مقصر بگردیم مقصر اصلی مردمان همان کشورها هستند البته قطعا بیگانگان هم بسیار موثرند ولی مقصر اصلی جهل بیسوادی تعصبات قومی و مذهبی و دیکتاتورهایی هستند که وقتی زمان رفتنشان فرار می رسد کشورشان را نابود می کنند تا بتوانند در کاخ هایشان زندگی کنند....

Samira دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 08:41

AMan az jang amaaaan

درسته.....

رها آفرینش دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 07:58 http://rahadargandomzar.blogsky.com

سلام..در مورد اپیزود آخر باید بگم تا اونجایی که من اطلاع دارم کلا سیاست آلمان در سالهای اخیر روی مهاجر پذیری بوده و اینکه سوریها با یک میلیون بیشترین مهاجرانش نخواهند بود چون ترکها و روسهای بسیار زیادی در این کشور هستند...
بعد هم اینکه آلمان بالاخص جایی نمیخوابه که زیرش آب بره،حدود 8 سال پیش که ما برای اقامت دو ساله در اونجا دنبال خونه میگشتیم،یه مورد مناسب پیدا کردیم و که در یه ساختمان 8 واحدی 2 خانواده ی ایرانی که یکیشون دوست و همکار همسرم بود هم ساکن بودند،ولی بعد با مراجعه به مرکزی که آپارتمان اجاره میداد با مخالفتشون مواجه شدیم و اونجا رو به یه خانواده ی آلمانی اجاره دادن و به ما گفتن سیاست آلمان در این زمینه اینه که نگذارند چند خارجی در یه جا کلونی ایجاد کنن!
البته که محله های ترک نشین خود بخود در همه ی شهرهای آلمان بوجود اومده اند...

درود بر شما
تردیدی نیست که هر کشوری بخصوص کشورهای دموکراتیک بر اساس منافع ملیشان تصمیم می گیرند و این قابل سرزنش نیست منتها در این مورد اخیر به نظر می رسد اروپا حقوق بشر را بر منافع ملی ترجیح داده است چون افکار عمومی این کشورها هم با این کار موافق است....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.