داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

پیش از طلوع....


 

 

یکی از زیباترین ,و روشنفکرانه ترین عاشقانه های سینما  فیلم "پیش از طلوع" است...داستان از انجا شروع می شود که پسر و دختری بطور اتفاقی در یک  قطار با هم اشنا می شوند در حالیکه مسیر هر دو هم با هم متفاوت است ولی تصمیم می گیرند در شهر وین از قطار پیاده شده و یک روز را با هم بگذرانند... انها یک روز را در شهر زیبای وین با هم می گذرانند در شهر گردش می کنند رستوران می روند و تازه متوجه می شوند که از یک جنس اند چون هر دو  روشنفکر و اهل هنر و کتاب هستند مباحث خیلی جالبی بین انها در می گیرد و در حقیت این فیلم مکالمه و زندگی یک روزه این دختر و پسر است و ارتباط ساده و بی الایش ان دونفر بشدت در این فیلم مجذوب کننده است...انها در ان یک شبانه روز در شهر می گردند و فردا صبح  از هم جدا می شوند بدون اینکه ادرسشان را به هم بگویند و حتی بدون اینکه ردی از یکدیگر به جا بگذارند شاید بخاطر یک دیوانگی که با هم قرار گذاشتند شش ماه دیگر دوباره همان جا همدیگر را ببینند که ان هم اتفاق نمی افتد چون پسر سر قرار حاضر می شود ولی دختر را نمی بیند...نه سال می گذرد!  (ادامه این داستان در قسمت دوم فیلم است)انها دوباره بر حسب اتفاق دوباره یکدیگر را در پاریس می بینند در حالیکه ان مرد ازدواج کرده بچه دار شده یک ازدواج بدون عشق و از سر تکلیف و ان دختر هم راه خودش را رفته است....ان دو یک روز بیشتر با هم نبودند ولی انچنان اثری روی قلبهای همدیگر گذاشتند که تمام زندگی ان دو را در ان مدتی که نبودند تحت الشعاع خودش قرار داد تا انجا که ان خاطره یک روزه ان مرد را نویسنده می کند!....و شاید در ان چند سال لحظه ای از یاد یکدیگر غافل نبودند.....

شاید این داستان افسانه به نظر برسد ولی من با یکی از نمونه هایش مواجه بوده ام! ...در وبلاگ قبلیم یک چنین اتفاقی را که برای یکی از دوستانم اتفاق افتاد را در پستی تحت عنوان "درد عشق" نوشتم ....انها از طریق مجازی با یکدیگر اشنا شدند و دختر برای چند روزی به شهر پسر امد...انها در ان چند روز با هم بودند دست در دست یکدیگر در خیابان ها و پارکها می گشتند به کافی شاپ می رفتند البته شاید در کشور ما ازادی ان دختر و پسر غربی را نداشتند که عقده هایشان را خالی کنند شاید هم رعایت برخی خط قرمزها را می کردند برای همین عقده هایشان را با گاز کرفتن دستهای همدیگر خالی می کردند!...بعد از چند روزی ان دختر رفت و انها دیگر همدیگر را ندیدند....اینکه انها چرا نمی توانستند با هم باشند رادر ان پست گفته ام ازدواج به هزار و یک دلیل ممکن نبود در هر حال ما در یک کشور شرقی زندگی می کنیم اینگونه نیست که دونفر تصمیم بگیرند با هم باشند و کار تمام! ...هزار و یک دلیل و هزار و یک نفر! ادم باید دور هم جمع شوند تا اوضاع مساعد شود تا دونفر به هم برسند!.....ان دو دیگر همدیگر را ندیدند...شاید مدتی در دنیای مجازی با هم بودند که ان هم ارام ارام کمرنگ شد ...در جوامعی مثل ما که در دنیای واقعی محدودیتها فراوان است مردم بیشتر به دنیای مجازی پناه می اورند چون لااقل انجا ازادی هست گفته می شود ایرانی ها یک از بزرگترین استفاده کنندگان برنامه های ارتباطی موبایل مثل وایبر لاین... هستند و در دنیای مجازی هم هرج و مرجی دیوانه وار حاکم است که برای کسی زندگی نمی شود....ان دو نفر فقط چند روز با هم بودند ولی انچنان دردی در دلشان نشست که تمام زندگیشان را تحت تاثیر قرار داد.....من گاهی البته بندرت حمید را می بینم ...دوسال از ان اتفاق گذشته ان دختر شوهر کرده شاید ان هم ازدواجی از سر تکلیف و تحت فشارهای واژه هایی مثل "دختر ترشیده".....دوسال از ان دیدار گذشته ....حمید همچنان  هم وقتی که حرف او را می زند اه می کشد....


 دنیای مجازی سبکی از زندگی به ادمها نشان می دهد که شاید در کشورهایی مانند ما امکانات و ازادی این نوع زندگی ها نباشد مثلا  شبکه های  اجتماعی  باعث گسترش ارتباطات بین ادمها شده و البته مطالب و تصاویر تحریک کننده هم در انها فراوان است در بسیاری از کشورها که مشکلی نیست! جوانها به سن 18 سالگی (و حتی کمتر) که می رسند ازادند روابط خودشان را داشته باشند و نیازهای خود را ارضا کنند و هم قانون به انها یک چنین اجازه ای می دهد و هم عرف  و حتی تشویق هم می شوند ولی در کشورهایی مانند ما قضیه بسیار پیچیده تر است...یک دختر 15 ساله یک پسر 17 ساله دقیقا همان امیال و غریضه ها را دارد و همان وسایل و ابزار ارتباطی و تحریک کننده که ان جوان غربی دارد را در اختیار دارد ولی جایی برای تخلیه ان نیست ولی اگر بخواهد از راه شرعی و عرفیش که همان ازدواج است را در پیش بگیرد حداقل باید 10 تا 15 سال صبر کند! یعنی اوج دورانی که یک انسان به ارضا غرایضش نیاز دارد به مجردی می گذرد که عوارض  منفی بر روح و جسم  او می گذارد...و نتیجه این می شود که جامعه ما مملو از مشکلات اجتماعی  روانی و افسردگی است چون روند طبیعی زندگی مختل شده  و متاسفانه همچنان به همان راه حل های چهل پنجاه سال پیش رجوع می شود یعنی وقتی این مشکل را برای بعضی مطرح می کنی فورا می گویند ازدواج! در حالیکه ازدواج یک دختر 15 ساله و یک پسر 18 ساله در شرایط امروز کشور ما غیر ممکن است نه اوضاع اقتصادی اجازه می دهد و بچه های امروز هم دیگر بچه های دیروز نیستند شاید یک دختر 16 ساله دهه چهل می توانست یک زندگی را اداره کند ولی اگر به دختر 16 ساله دهه هفتادی نگاهی بیندازی می بینی که هنوز یه بچه است و قطعا نمی تواند در جامعه پیچیده امروز یک زندگی را اداره کند ولی امیالش بسیار بیشتر و شدیدتر از ان دختر دهه چهل است چون در اطرافش مملو از وسایلی است که در حال تحریک او هستند و ارتباطاتش هم بسیار بیشتر است  ... من فکر می کنم عرف قانون  و راه حل تصمیم گیرندگان که از اتفاق خیلی با اعتماد به نفس هم بیان می شود! در زمینه مسایل جنسی  و  فراتر از ان در روابط اجتماعی به بن بست رسیده ...  در گزارش تکانده دهنده ای که مرکز پژوهشهای مجلس ارائه کرده گفته شده که بیش از80%دانش اموزان  چند دبیرستان دخترانه در تهران گفته اند که رابطه جنسی با جنس مخالفشان را تجربه کرده اند  و سن روسپیگری به 15 سال رسیده است (منبع اینجا) و این یعنی اینکه با این همه سرمایه گذاری تبلیغاتی که برای تبلیغ  الگو های رسمی  اجتماعی صورت گرفته جامعه انها را نپذیرفته و جوانان راه خودشان را می روند و عرف و قانون هم راه خودش را می رود چون راه حل عملی که هم شرع و هم عرف  انرا بپذیرد وجود ندارد  و این یعنی تنش در خانواده مدرسه و نهایتا جامعه ....انهایی هم که فکر می کنند با محدود کردن بیشتر ابزار ارتباطی مانند ماهواره و یا شبکه های اجتماعی می توانند مشکل را حل کنند سخت در اشتباه اند...چون مشکل وسایل ارتباطی نیست مشکل این است که ما وارددوران جدیدی شده ایم که دیگر نمی شود مثل گذشته و با قوانین گذشته با انها برخورد کرد....

نظرات 20 + ارسال نظر
ننه صدرا سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 12:51

کاملا موافقم .خیلی پست خوبی بود وبه یک حقیقت تلخ اشاره شده بود
.پست اهو هم بسیار زیبا بود .عید شما هم مبارک

ممنون از لطفت...
عید شما هم مبارک...

تازه وارد قدیمی دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 23:52

سلام
من مامان شدم که پیدام نبود این مدت ، به نظرم مشکل رو خانواده ها باید حل کنن ، به دختر و پسری که بالغ شدن یه فضایی بدن توی خونه یا اجازه زندگی مجردی رو بهشون بدن و دورادور مواظبشون باشن تا خودشون رو پیدا کنن و ازدواج کنن
من خودم یکسال مجردی زندگی کردم و شخصیتم شکل گرفت و خیلی بزرگ شدم
ازدواجم هم خیلی راحت بود رفتم محضر عقد کردم و با چمدونم رفتم خونه مجردی شوهرم بعد از یک سال هم از ایران رفتیم هیچ خرجی اضافه ای هم نکردیم فقط همون شب که عقد کردیم با پدر و مادرها رفتیم چلوکبابی تو میدون انقلاب ! هم سن و سالهای من هم خدا رو میخوان هم خرما
با هر کدوم حرف میزنی میگن ما ازدواج و سبک زندگیمون مدرنه ولی همون اول زندگی به عالم و آدم بدهکارن
همه چیز رو نمیشه تقصیر جامعه و یا حتی خانواده ها انداخت منم که رفتم مجردی زندگی کنم پدرم اصلا دیگه اسمم رو نمی آورد ولی الان هر روز حال نوه اش رو میپرسه و ازم عکس جدید میخواد
به خودم افتخار میکنم

درود بر تازه وارد عزیز!
برای مامان شدنت تبریک می گم و امیدوارم همیشه سالم و موفق باشی...
به مورد جالبی اشاره کردید تو جامعه ما وقتی یک جوان می خواهد مجردی زندگی کنند بلافاصله جنبه منفی و خطرات این سبک زندگی جلو چشمشان می اید و به چشم یک مجرم به او نگاه می کنند مخصوصا اینکه اگر دختر هم باشد! در حالیکه در کشورهای مدرن جوانها تشویق به استقلال می شوند تا مانند شما بتوانند روی پای خودشان بایستند و به خودشان افتخار کنند...
شما به ازدواج ساده و در عین حال موفق خودتون اشاره کردید و متاسفانه در کشور ما ازدواج انچنان سخت شده که تبدیل به یک پروسه پیچیده و زمان بر شده که همانطور که در پست هم گفتم افراد زیادی باید راضی باشند! و شرایط پیچیده ای باید فراهم شود که مثلا دونفر به هم برسند و نتیجه این شده که دهه هفتادی ها راسا خودشان در حال اقدام هستند!...

من دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 16:44 http://sin-sin.persianblog.ir/

متاسفانه جامعه ما دوچار چند دستگی شده
دسته اول دهه هفتادی هایی که هیچ حد و مرزی برای خودشون ندارن( البته اکثرشون)
دسته دوم دهه شصت و پنجاه که وقتی به گذشتشون نگاه میکنن حسرت و وقتی به الانشون نگاه میکنن بعضی از این دهه هفتادی هارو میبینن و فکر میکنن جونی نکردن
این میشه که از هول حلیم تو دیگ می یوفتن
بعد چون تو رنج سنی خودشون خیلی از خانوم ها هنوز همون عقاید قبلشون رو دارن و تغییر نکردن ی پله میان پایین تر و از ی دهه با عقاید متفاوت طرفشون رو انتخاب میکنن
ی دهه هفتادی با انتخاب ی مرد بزرگتر ولی دارای وضع مالی خوب کل محاسبات و روند رو بهم می ریزه
چیزی که خیلی جالبه اینکه همه جا میبینیم و می شنویم که مرد برای ازدواج کمه و تعدا خانوم ها زیاده در صورتی که اگه از ی منبع درست تحقیق کنید
تو ایران به ازای هر 100 دختر 101 پسر به دنیا میاد
بر اساس امار های دقیق انتخاب همسر یا هر چیز دیگه با اختلاف سنی زیاد هماهنگی طبقات سنی بین زن و مرد رو بهم می ریزه
و اوضاع همین میشه که الان میبینیم

به نکته جالبی اشاره کردید ....
دهه شصتی ها و دهه هفتادی ها تفاوتهای زیادی دارند انچنان که از دو دنیای متفاوت امده اند دلیل این تفاوت هم اگر بخواهم بگویم یک پست می خواهد! ولی دلیل اصلیش این است که ان چیزهایی که دهه پنجاه و شصتی ها فکر می کردند ارزش است و خودشان را به ان پایبند می دانستند ناگهان رنگ باخت و چون ارمان دیگری هم جایش را نگرفت جایش را نوعی بی هویتی و بی قیدی پر کرده است....گاهی اوقات هم که افراد این دهه های مختلف به هم بر می خورند و احیانا وصلتی بین انها ایجاد می شود این اغاز مشکل است....

رضوانه دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 12:16

سلام
فیلم ندیدم ولی با تعریف شما حتما فیلم جذابیه.
راستش تو کشورهای خارج هم که ازادی هست فکر نکنم اونجا هم اوضاع خوب باشه اوناهم مشکلات خودشون دارن مثل تجاوز های بیشماری که میشه و خیلی فساد های دیگه .
ازدواج یه حمی که خدا و پیغمبر گذاشتن که دونفر نیاز روحی و عاطفی و جسمی هم و رفع کنن .درسته الان ازدواج سخت شده و و جون ها به نیاز جنسی نیاز دارن ولی رفع نیاز نباید هرطور شده رفع بشه مثل این میمونه که ادم به پول نیاز داره لی برای بدست اوردنش کار نمیکنه میره دزدی میکنه .کار کردن راه درستشه و دزدی راه نا درست ولی هر دوش نیاز و رفع میکنن.
نیاز جنسی هم همینطوره نباید از راه غلط رفع بشه باید توکل به خدا کرد خانواده ها سخت نگیرن ازدواج ها رو جوان ها هم همینطور .
بنظر من باز برای پسر ها صیغه رو گذاشتن که بتونن خودشون ارضا کنن ولی ما دختر ها با عفت و حیا باید صبر کنیم تا خواستگاری بیاد اونم معلوم نیس بیاد یا نه و تو اوج نیاز واقعا افسردگی میاد سراغمون .همه دنبال ظاهر ادم هستن به قلب و روح و اخلاق و شخصیت ادم نگاه نمیکنن .تا ظاهر و میبینن میرن بسیاری از دختر ها سراغ دارم با ظاهری معمولی و شخصیتی بالا و مهربان با قلبی بزرگ دارن ولی کسی به اونا توجه نمیکنه همه دنبال زیباروییی و مادیاتن

درود به شما
کامنت شما به اندازه کافی گویا بود.....

سو یکشنبه 1 شهریور 1394 ساعت 23:10 http://susan5951.persianblog.ir

ترجیح میدم این فیلمارونبینم روروانم تاثیرمیذاره اماباحرفتون واسه دنیای مجازی موافقم باورکنین الان خیلی ازمادهه شصتی هاتوفصای مجازی هستیم تااون چیزی که ازش محروم بودیم اینحاپیداکنیم

به دهه شصتی ها می گویند نسل سوخته!....
بسیاری از ماها به دنبال ارضا عقده هایمان هستیم در حالیکه شاید برای برخی وقتش سپری شده باشد...

آبانی یکشنبه 1 شهریور 1394 ساعت 19:26

این فیلم خیلییییی قشنگ و احساسی هست!!!

منم خوب یادمه پست درد عشق رو !!البته چون دیده بودم این چنین دوستی ها و البته ازدواج هارو کاملا درک کردم!بنظرم مهم این نیست که دونفر چطوری باهم اشنا شدن,مهم اینه که بتونن هم رو بفهمن و درک کنند!اینکه بعضیا میگن ازدواج به صورت سنتی فقط دوام داره کاملا باهاش مخالفم!

درباره پایین رفتن سن هم واقعاا نمیدونم دلیلش چی میتونه باشه ولی مطمنم جامعه بیشتر از خانواده تو این امر دخالت داره!

همانطور که شما هم اشاره کردید برخی تغییرات در زندگی جوانان و نسل جدیدانچنان سریع در حال رخ دادن هستند که خانواده ها هم از درک انها عاجزند شاید برخی بخواهند با زور و اجبار با ان برخورد کنند که قطعا کار را خرابتر می کند....

شیرین امیری یکشنبه 1 شهریور 1394 ساعت 16:09

به نظر منم راه حل های ما فایده ای نداره
جونهای امروزی بیشتر راهشونو خودشون انتخاب میکنن
و متاسفانه نمیدونم تا کی قراره زن ها و دخترها و به طبع اون مردها هم اسیب ببیند...

راه حل های ما بیشتر بر زور و اجبار استوار است در حالیکه راه حل باید معطوف به جوابگویی نیاز ادمها باشد برای همین به بن بست رسیده ایم.....این قانون تاریخ است باید چندین نسل بها بپردازند و قربانی شوند تا مشخص شود برخی کارها و برخی طرز فکرها علی رغم ظاهر جذابش غلط و اشتباه بوده است....

زهرا یکشنبه 1 شهریور 1394 ساعت 13:55

سلام . روزتون خوش
پست های جالبی میذارید و از این بابت ممنون هستیم که باعث می شید یه کمی فکر کنیم.
جان کلام رو اقا مهرداد توی جوابشون به فاطمه خانم گفتن.
به نظر من ابنطور میرسه ما اگه مقاومت هم بکنیم همون مدل غربی نهایتا تو جامعه ما پیاده خواهد شد. (کسی اگه مخالفه یا نظری در این مورد داره بفرماید ) ولی زمان می بره و مثل دوره مبارزات کارگرها تو انقلاب صنعتی اروپا که خون ها ریخته شد تا تونستن به حقوقشون برسن اینجا هم یه عده ای سر زیر پا گذاشتن عرف و شرع مرارت میکشن. فقط اینجا معلوم نیست کی حق داره...

درود بر شما....
به مورد جالبی اشاره کردید که کاملا با ان موافقم....
من هم معتقدم یک جامعه مدرن با قوانین و قواعد خاص خودش سرنوشت هر جامعه ای و نهایتا پایان تاریخ است حالا ممکن است کشوری مثل افغانستان با یک چنین جامعه ای 200 سال فاصله داشته باشد و جامعه ای مانند انگلستان دویست سال از استقرار مدرنیسم را پشت سر گذاشته باشد!....

عطیه یکشنبه 1 شهریور 1394 ساعت 10:52

بازهم درود بر شما با این قلم زیباتون.
به نظر من توی این مملکت اگر همه چیز هم درست بشه، بازهم شاید 30، 40سال طول بکشه که مردم بفهمن چطور باید از این آزادیهاشون درست استفاده کنن.

درود به عطیه خانم
شاید بخشی از مشکل مسئله ازادی باشه...
بخش بزرگ مسئله اینه که در جوامعی مانند ما ادمها نمی دونند چی درسته و چی غلط!...
ممنون از لطفت....

آلیس شنبه 31 مرداد 1394 ساعت 22:51

عجب وضعیه
کلی مینویسم اصلا ارسال نمیشه

شما باید باز هم بیشتر سعی کنید!...
منتظر نظرات خوبتان هستم

آسو شنبه 31 مرداد 1394 ساعت 13:52

سلام آقا مهردادروزتون بخیر فقط میتونم بگم باید جون ها به خدا توکل کنندو صبر پیشه کنندوگرنه هیچ کس به فکرشون نیست ...اون بالانشسته اندادعای خداوپیغمبری می کنندنمیدوننداین جون هاچه عذابی میکشند

درود بر اسو خانم....
در مورد صبر و توکل درست می فرمایید .....چی بگم والا.....

محمدرضا جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 16:54

ضمنن فیلم رو هم گذاشتم دانلود بشه

من فک می کنم لااقل از قسمت اول ان خوشتان می اید...

محمدرضا جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 16:30

اقامهردادعزیز سلام
وبهتر اضافه کنم دوستان عزیز دیگه که به اینجا سرمیزنید،سلام

درمورد قسمت عاشقانه ی نوشته باید بگم،هنوزم فکر میکنم دوست داشتن و عاشق شدن چیز پیچیده ایه،مساله ای که درکش وتاثیرش گاهن ساده نیست.
اما درمورد قسمت اجتماعی قضیه
ازطرفی باید بگم درواقع جامعه رو خود ما میسازیم پس اگه خوب و بدی اتفاق می افته تاثیر گرفته از رفتارهای خودماست.من و اقا مهرداد و سمیرا و م و خانوم مهندس وجیرجیرک و... .

بنظرم موثرترین و سریع ترین راه،اینکه که هرکس سعی کنه مثل بقیه نباشه.
مثل بقیه نبودن راه حله
چه دلیلی داره که من مثه همه ی پسرای فامیل ازدواج کنم؟
من الان احتیاج به یه هم مسیرو همراه دارم.این واقعیتیه که وجود داره.
همه ی موانعی که وجود داره پس چی؟؟
خدا به انسان توانایی فکر وحرکت داده به علاوه ی اینکه گفته حرکت کن تا بهت کمک کنم.
این چیزیه که من فکر میکنم.
سمیراخانم،دخترخانم ها به خصوص دختر خانم های مذهبی وخانوادهاشون اگه سعی کنن دیدشون رو به ازدواج تغییر بدند مطمین باشید که نه شرع جلوی ما رو گرفته و هم شرایط ازدواج سالم فراهمه،صبرهم لازم نیست.
یاعلی

درود بر محمد رضای عزیز
می دونید دوست من واقعیت این است که در جوامع سنتی ادمها در چنگال سنت اسیرند مثلا اگر یکی از همان دختر خانمهایی که نام بردید بخواهد با فرد مورد نظرش ازدواج کند و پدرش اجازه ندهد ان ازدواج ممکن نیست چون مطابق قانون ما مثلا یک خانم دکتر برای انتخاب زندگی جنسی اش به اجازه پدر بی سوادش نیازمند است! خیلی چیزها در دست ما نیست و تغییر ان هم بسیار مشکل است مخصوصا برای زنان و دختران...
یک دختر باید صبر کند که یک کیس مناسب برای ازدواج برسد که این ممکن است سالها به طول انجامد و اوج زندگی جنسی او به سرکوب غریضه هایش سپری شود ...یعنی با ان مطلبی که در اخر کامنت گفتید که شرایط ازدواج سالم برای همه فراهم است و صبر لازم نیست موافق نیستم....

مریم جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 15:08 http://marmaraneh.blog sky.com

سلام
من بسیار بسیار این فیلم و فیلم دومش (بعد از غروب) را دوست داشتم، اینکه یک چیزی را در لحظه دوست داشته باشی ، بی خیال گذشته و بی ترس از نداشتن آن چیز در روزهای بعد، فقط و فقط همان لحظه.
در مورد ازدواج، راستش من ترجیح میدم تا زمانیکه آدمها از همه نظر بالغ نشدن صرفا برای رفع نیازهای جن.سی ازدواج نکنند، چنین ازدواجهایی که هدف عمده اش میشه تامین نیازهای غریزی، عواقب زیاد جالبی نداره، برای برطرف کردن این نیازها، اول باید تکلیفمون را با خودمون معلوم کنیم، نمیشه هرکدوم از ما برای خودش ارتباط داشتن را قبول داشته باشه اما موقع ازدواج دنبال کیس آفتاب مهتاب ندیده بگردیم، فرهنگ را دونه دونه هرکدوم از ماها میسازه، پس هرکسی از خودش شروع میکنه، شکر خدا برای مذهبی و غیر مذهبی هم راه حل وجود داره، مذهبیها که بحث صیغه و...دارند، دیکران هم که مثل بقیه دنیا.

درود بر مریم خانم
ان مطلبی که در مورد ازدواج گفتید من هم موافقم چون فقط به صرف غریضه ازدواج صورت بگیرد نتیجه این شده که در همان تهران از هر چهار ازدواج یکی به طلاق منجر می شود و تازه طلاق های عاطفی هم در این امار نیامده است....
در مورد ان راه حل هایی که گفتید اگه دقت کنید می بینید که واقعا انها همه مردم را پوشش نمی دهد مثلا در مورد صیغه گفته می شود بیشتر مردان متاهل از صیغه استفاده می کنند تا جوانان مجرد! و تازه ایا یک دختر مجرد از یک خانواده مذهبی اجازه دارد صیغه یک جوان شود!؟ چون همانطور که می دانید دختران برای هر نوع ازدواجی به اجازه پدر نیازمندند و حتی کسانی که معتقد هم نیستند قطعا با مشکل روبرو هستند چون روابطشان در چهارچوب عرف و قانون نیست و باید با ترس و لرز! زندگی کنند!...

ساکت جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 12:34

درود بر آقا مهرداد.
فیلمی که گفتید رو ندیدم، شاید هم دیدم ولی یادم نیست!!!
در مورد حرفتون هم بعضی وقتها فکر میکنم شاید باید مثل بچه های این دوره بود و خودمون رو درگیر شرع و قانون و عرف و این حرفها نکنیم اما خود من هیچ وقت چنین جرئتی رو در خودم نمیبینم شاید چون اینقدر این چیزها در وجود ما ریشه گرفته که مخالفت کردن باهاشون کلی انرژی از آدم میگیره و آدم شک میکنه که کار درستی هست یا نه!!!
بهرحال به نظر من عاقلانه ترین کار همون صبر کردنه...صبر...

درود بر ساکت عزیز!
من هم فک می کنم صبور بودن بهترین راه حله ولی در هر حال ان افسوس که بهترین دوران زندگی یک جوان در این مملکت باید به تنهایی بگذرد و مجبور باشد نیازها و غرایضش را برای مدتی طولانی سرکوب کندباقی است...

فاطمه جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 10:58

روند زیبایی رو برای بیان مساله انتخاب کردید و واقعا تحسینتون می کنم که مطلب را مثل خیلی از ما آدم ها که ادعای همه چیز دانی داریم با یک راه حل فکر نشده نبستید .
این یکی از جدی ترین مسائلی است که جامعه امروز ما با آن رو به روست و باید حتما بررسی شود و یک راه حل که با شرایط جامعه خود ما با همان چارچوب های شرقی و البته مذهبی ای که دارد قابل اجرا باشد وگرنه همانطور که شما گفتید جامعه جوان خود راهی پیدا می کند و این می تواند به ضرر افراد و در واقع به ضرر جامعه تمام شود.

همانطور که شما هم اشاره کردید مردمان یک جامعه مثل اب یک رودخانه بالاخره راه پاسخ به نیازهایشان را پیدا می کنند و کسانی را که با غرور و نخوت راه حل های قرون گذشته را برای مشکلات امروز بیان می کنند را جا می گذارند و البته جامعه تدریجا با این انتخابها تغییر خواهد کرد....
ممنون فاطمه خانم از لطف شما

خانوم مهندس جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 10:05 http://khanummohandes.blog.ir

سلام من خواننده وبلاگتونم اون پستم قشنگ یادمه و کلی واسه دوستتون ناراحت شدم.
این فیلم هم با این که 7 سال پیش دیدم همیشه تو ذهنم بود و فکرم مشغولش بود قسمت دومشو 3 سال پیش دیدم به قشنگی اولیش نبود ولی بازم حسای قشنگی بهم داد.
تمام حرفاتونو قبول دارم جوونای ما دارن میشن سرتاپا سرخوردگی و افسردگی.

درود بر خانوم مهندس...
متاسفانه همینطوره جامعه در حال مدرن شدن است در حالیکه قوانین تغییر ناپذیرند و این باعث این همه مشکلات و معضلات اجتماعی شده....

جیرجیرک جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 09:15

واقعا این موضوع یک دغدغه م مشکل بزرگیه.به خصوص برای دختران که مشکل بزرگتر و سخت تریه.بهرحال پسرها تو این موضوع بسیار آزادترن

درسته...
در جوامع سنتی اول دختران و زنان هستند که اسیب می بینند...

م جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 00:38 http://freeassociation.persianblog.ir

خخخ همین امروز میخواستم یه پست راجب لینکلیتر و آخرین فیلمش بنویسم بابا این تریلوژی لینکلیتر کجاش قشنگه:-) برا لحظات اول چرت و پرت های خنده دار دختر و پسره بامزه به نظر میاد ولی بعدش... برای من که خسته کننده بود

چه جالب همین چند روز پیش یه دختر ۱۶ ساله یه سوال شبیه به این موضوع رو از چند تا وبلاگ نویس پرسیده بود حتی خود من هم گفتم دورش این رابطه رو خط بکش.

البته ناگفته نمونه که اونجا ارتباط برقرار کردن دختر زیر ۱۸ سال با پسری که به سن قانونی رسیده میتونه برای پسره خطر متهم شدن به اغفال و تجاوز رو داشته باشه و همینجوری یلخی هم نیست

به اون حمید آقا دوستتون هم قسمت آخر همین سه گانه رو توصیه میکنم چون تهش داره میگه حتی سوزناک ترین عشق ها هم معمولی میشه و شاید حتی از انتخابش پشیمون هم میشد

البته سلیقه ها متفاوت است ولی برای من همه تریلوژی جذاب بود چون بیشتر به مکالمه ها توجه داشتم ولی قبول کنید که لااقل قسمت اول ان که در این پست از ان گفتم واقعا زیبا و شاعرانه است.....
در برخی از کشورهای اروپایی و همچنین برخی ایالتهای امریکا روابط جنسی بدون هیچ محدودیت سنی ازاد است فقط نباید به عنف باشد مثل ایالت کلرادو که رابطه جنسی در هر سنی و در هر شرایطی ازاد است...البته قطعا کودکان مستثنا هستند و رابطه جنسی با کودکان و حتی دیدن عکس مستهجن از کودکان مجازات بسیار سنگینی دارد ....
بالاخره تجربه عشق اموزنده و تاثیر گذار است هر چند که به مرور زمان عادی بشود...
من هم با توصیه شما به ان دختر 16 ساله کاملا موافقم...

سمیرا جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 00:01

واقعا باید چیکار کنیم از اون ور شرع جلومونو گرفته از اینورم شرایط ازدواج سالم هم نیست، آقا مهرداد به نظرت چه باید کرد، صبر

والا سمیرا خانم من این پست را برای همین نوشتم که دوستان راه حل های مد نظرشان را بگویند...
به نظر من راه حل قطعی وجود نداره و هر کسی برای خودش راه حلی داره که در هر کدوم از راه حل ها بهایی هست که باید پرداخته بشه...
البته صبر بی دردسر تر است و طبعات منفی کمتری دارد....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.