داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

طبقه متوسط!

در پست"بالا و پایین"  در مورد طبقات بالا و پایین جامعه صحبت کردم و انها را توصیف کردم ...یکی از دوستان در کامنتی پرسیدند  من که مثلا ساعت 8 صبح سرکار می روم و ممکن است ماشین و منزل شخصی هم داشته باشم جزء کدام طبقه هستم....در این پست می خواهم به سوال این دوست عزیز جواب بدهم!....

 

 

مارکس می گوید تمامی حکومتهای با سیستم اقتصاد بازار ازاد نهایتا از هم فرو می پاشد و به جای ان یک نظام سوسیالیستی و کارگری مشابه همان الگویی که به نام خودش نام گذاری شده یعنی "مارکسیسم" جایگزین می شود استدلالی که مارکس برای این ادعای خودش می گوید بسیار منطقی و عقلانی به نظر می رسد برای گفتن استدلال مارکس به جای مفاهیم ثقیل یک مثال ساده می زنم....


شما یک کارگاه را تصور کنید که زمین و سرمایه اش متعلق به یک نفر است و ده نفر کارگر هم برایش کار می کنند ان کارفرما و صاحب کارگاه ماهانه ده میلیون تومان درامد دارد که از این ده میلیون چهار میلیونش را خرج یک زندگی مرفه می کند و شش میلیون تومان دیگرش را پس انداز می کند و طبعا ان پس اندازها را مجددا سرمایه گذاری کرده و نتیجه این می شود که ثروت ان صاحب کارگاه بطور تصاعدی بالا می رود از ان طرف او به کارگرانش ماهانه هشتصد هزار تومان دستمزد می دهد و انها هم یا هر هشتصد هزار تومان را خرج یک زندگی مختصر و فقیرانه می کنند و یا اینکه بخاطر هزینه های غیر مترقبه مقروض شده و بدهکار می شوند و بعلت اینکه هزینه ها و درامدها با هم تناسب ندارد کارگرها روز به روز فقیرتر می شوند و بطور خلاصه نتیجه این می شود که کارگرهای این کارگاه  به مرور زمان بطور تصاعدی فقیرتر و صاحب کارگاه روز به روز به طور تصاعدی ثروتمندتر می شود و هر روز فاصله انها  بیشتر می شود که نهایتا ان کارگرها که دیگر نمی توانند ان فاصله طبقاتی و استثمار و بهره کشی را تحمل کنند شورش کرده و کارفرما را از کارگاه بیرون می کنند! و کارگاه و اموال صاحبش را متصرف شده و بین خود تقسیم می کنند و منافع کارگاه را بین خودشان تقسیم کرده و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!....این پیش بینی به نظر کاملا منطقی و درست می اید ولی واقعیت این است که در عمل این پیش بینی مارکس به واقعیت منجر نشد و کشورهای سرمایه داری همچنان با قدرت در جهان پیشتازند و  در اغلب موارد هیچ شورش و انقلاب طبقاتی هم در کار نیست! و همه چیز در ان کشورها امن و امان است! دلیل اشتباه مارکس این بود که او از یک قشر غافل بود و انها را در این پیش بینی ندید...طبقه متوسط....


در همان کشوری که ان کارگاه با ویژگیهای فوق الذکر گفته شد عده ای دیگر هم زندگی می کنند که مثلا ماهانه دومیلیون درامد دارند  یک و نیم انرا خرج کرده و پانصد هزار انرا پس انداز می کنند این قشر مانند کارگران ان کارگاه ناامید نیستند انها سعی می کنند با همان پس انداز مختصر به زندگیشان سامان بدهند خانه بخرند ماشین بخرند مسافرت بروند البته ادمهای پولداری نیستند ولی امید دارند و برای بهتر شدن زندگیشان تلاش می کنند و همین تلاش انها است که جوامعشان را هم به جلو می برد و در ضمن  امید انهابین طبقه فقیر و غنی جامعه قرار می گیرند و مانع ایجاد انقلاب و کینه طبقاتی می شوند و نهایتا به بزرگترین و موثرترین قشر جامعه تبدیل می شوند چون هر اتفاقی در جامعه بیشتر زندگی انها را تحت تاثیر قرار می دهد و البته  یک سرمایه داری سالم باعث تولید ثروت در جامعه می شود که همین تولید ثروت باعث بالا رفتن سطح زندگی طبقات پایین هم می شود مضاف بر اینکه دولت با یک سیستم مالیاتی کارامد به از بین بردن نابرابریها کمک می کند مثلا در فرانسه گاهی اوقات یک سرمایه دار مجبور است بیش ار شصت درصد درامدش را مالیات بدهد! ....


فقرا همین که شکمشان را بتوانند سیر کنند برایشان کافی است و چون اسیر نیازهای اولیه خودشان هستند سرشان را در لاک خودشان فرو کرده اند و دست و پا بسته هم هستند چون امکاناتی در اختیارشان نیست برای همین بسیاری از اتفاقات جامعه برایشان بی اهمیت است چون برخی اتفاقات بسیار مهم اند ولی با نان و اب انها رابطه ای ندارد (و یا لااقل اینگونه تصور می کنند)مانند ازادی های اجتماعی و دیگر نیازهای بالای "هرم مازلو" برای همین هر اتفاقی در این حوزه برایشان بی اهمیت است و از اتفاق این نقطه اشتراکی  است که با ثروتمندان دارند ....بسیاری از تحولات جامعه انقدرها برای ثروتمندان تاثیر گذار نیست انها بعضا مانند کسی که از بالای یک اسمانخراش روی یک بالکن مجلل نشسته و دعوای داخل خیابان را با دوربین تماشا کند و نتیجه دعوا هیچ تغییری اساسی در زندگیش ایجاد نمی کند نسبت به جامعه بی تفاوتند و چه بسا در نابسامانی  فساد و ویژه خواری  بیشتر بتوانند به ثروتشان بیفزایند چون در همه جوامع برای ثروتمندان همه چیز هست ! چون می شود اغلب چیزها را با پول خرید فقط قیمت ان فرق می کند مثلا اگر در جامعه ازادی ها محدود باشد با پول برای خودش ازادی می خرد! در همین سفری که به دبی داشتم که سفر نامه اش در همین وبلاگ هست زن و شوهری در هتل ما بودند که می گفتند ما هر دوماه یکبار به سفر خارج می رویم انجا با هم به کلوپ های شبانه می رفتند در فروشگاهها خریدهای کلان می کردند و در کافه های گرانقیمت اوقاتشان را با خارجی ها می گذراندند...


ولی این طبقه متوسط است که اتفاقات جامعه برایش مهم است ازادی برایش مهم است انتخابات برایش مهم است نوع حکومت برایش مهم است چون نه انقدر فقیر است که نسبت به یک زندگی ابرومندی که حق هر انسانی است ناامید باشد و نه انقدر ثروتمند است که بتواند همه ان چیزها را با پول بخرد و از بالا و یا از پشت شیشه های دودی اتوموبیل های گرانقیمت به جامعه نگاه کند این قشر است که موتور محرک جامعه به سمت توسعه اقتصادی و سیاسی و بخصوص اجتماعی است هر چقدر طبقه متوسط در جامعه ای قویتر اگاهتر و تحصیلکرده تر باشد ان جامعه اینده بهتری دارد

قشر متوسط در ایران بر خلاف اکثریت غریب به اتفاق کشورهای اسلامی قشری تحصیلکرده پیشرو و اگاه است که دغدغه یک زندگی سنتی را ندارد و من معتقدم یکی  از  دلایل اینکه غرب بر سر مسئله هسته ای با ایران سازش کرد(تاکید می کنم یکی از دلایلش) این بود که می دید که مردم ایران بر خلاف دیگر کشورهای خاورمیانه مردمانی هستند که خواهان یک زندگی مدرنند به قول دکتر محمود سریع القلم استاد برجسته علوم سیاسی  غرب خواستار فروپاشی و حمله و حتی تجزیه ایران نیست چون شاید بتواند از ایران در اینده یک متحد قدرتمند بسازد مثلا اگر یک امریکایی برای مسافرت به ایران بیاید چه اتفاقی می افتد؟ احتمالا مردم سعی می کنند با او صحبت کنند رفیق شوند در پارکها انها را مهمان غذایشان می کنند و حتی ممکن است مردم انها را بعنوان مهمان به خانه شان ببرند تمامی غربی هایی که به ایران سفر می کنند شگفت زده می شوند از جمله اخرین ان سفر خبرنگار روزنامه گاردین بود که در توصیف سفرش می گوید"اگر خواستید به ایران سفر کنید باید خودتان را برای دیدن شگفتیهای زیادی اماده کنید!"... ولی اگر همین امریکایی به عراق افغانستان الجزایر و یا تونس و پاکستان برود احتمال اینکه سرش را ببرند و برای خانواده اش بفرستند  زیاد است ! و این در حالی است که حکومتهای تمامی این کشورها از متحدان امریکا محسوب می شوند ...بعنوان مثال تونس یکی از توریستی ترین کشورهای عربی است که همین چندی قبل دو حمله تروریستی علیه جهانگردان در این کشور رخ داد که در ان حملات تعداد زیادی خارجی کشته شدند در حالیکه حتی تصور یک چنین اتفاقی در ایران محال است...


اگر در جامعه ای یک قشر متوسط اگاه  تحصیلکرده  و قدرتمند وجود داشته باشد بهترین راه تغییرات مثبت  تقویت این قشر است و شاید غرب به اشتباه خودش یعنی به کارگیری سلاح تحریم بر ضد دشمنانش پی برده باشد چون به غیر از توافق هسته ای با ایران  امریکا بعد از نیم قرن رابطه اش را با کوبا برقرار کرد و با دشمنیش با این کشور پایان دادبیش از نیم قرن امریکایی ها کوبا را تحریم کردند چه چیزی تغییر کرد؟ ایا حکومت کوبا تغییر کرد؟ ایا سودی برای مردم امریکا داشت؟ هیچ سودی نداشت جز این که مردم کوبا با ان کشور زیبا و فرهنگی شاد و باشکوهش روز به روز فقیر تر شوند و در لاک خودشان فرو روند مضاف بر اینکه این تحریم بیشتر محصول غرور و نخوت برخی جریان های تندرو در امریکا بودچون  گرچه فیدل کاسترو  یک دیکتاتور است که فرصت های زیادی را از مردمش گرفته ولی در عین حال هنوز محبوب است چون در حکومتش از فساد اختلاس و ویژه خواری خبری نیست  و اصطلاحا یک دیکتاتوری صالح است....تحریم کره شمالی چه سودی برای امریکا و یا مردم کره شمالی داشت؟ جز این که کشور همسایه اش کره جنوبی از صنعتی ترین و ثروتمندترین کشورهای جهان است ولی در کره شمالی سالانه هزاران کودک بر اثر سو تغذیه جانشان را از دست می دهند و نیم قرن است که در یک جهنم زندگی می کنند تحریم اسیبی به حکومتها نمی رساند و حتی در بسیاری مواقع انها را در مقابل مردمشان قویتر می کنند فقط مردم را زیر پای خودش له می کند در عوض به چین نگاه کنید؟ چین هم یک حکومت دیکتاتوری بود که دشمن غرب هم محسوب می شد ولی غرب به جای تحریم تعامل اقتصادی  با این کشور را در پیش گرفت و ارام ارام هم وضع مردم این کشور بهتر شد و هم حکومتش مردمی تر شد....من به اینده خوشبینم...چون یک قشر متوسط مدرن در کشور ما وجود دارد که اگر اوضاع اقتصادی بهتر شود این قشر تقویت شده و نهایتا در دراز مدت به تغییراتی مثبت در همه زمینه ها منجر خواهد شد....فقط  لازم است بگویم پیش بینی مارکس همیشه هم اشتباه نیست و اگر در جامعه ای طبقه متوسط از بین برود و مردم به دو طبقه فقیر و غنی تقسیم شود ان پیش بینی محتمل است و در جنبش اجتماعی اخیری که در غرب تحت عنوان جنبش"99%"  اتفاق افتاد و همچنین رکود اقتصادی اخیری که در غرب رخ داد بسیاری از طرفداران مارکس ان اتفاقات را سندی بر پیش بینی مارکس در افول سرمایه داری می نامند.....

نظرات 25 + ارسال نظر
ندا دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 07:57 http://mydailyhappenings.blogsky.com/

چقدر زیبا بود این نوشته واقعا جذاب، قابل لمس و قابل تامل بود، ممنون همشهری

ممنون ندا خانم
خوشحالم که مورد توجه شما واقع شده...

مهندس جان شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 16:19 http://mohandesjan.blogsky.com

ما تو کشورمون داریم تمام تلاشمون رو می کنیم تا قشر فقیرمون هم یه پله بیان بالا، این خودش جای امیدواری داره

تنها راه تغییر مثبت و ارام همانطور که شما هم اشاره کردید تقویت قشر متوسط است...

mostafa چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 01:33 http://romeo1.blogsky.com

غمگینم همانندِ

مترسکی که به کلاغ گفت ;

هر چقدر دوست داری نوکم بزن ولی تنهایم مگذار...!


وبت زیباست بخصوص مطالب وبت

به وب منم سر بزن خوشحال میشم باهم تبادل لینک داشته باشیم

درود بر اقا مصطفی...
چه شعر زیبایی در کامنت شما بود...
به شما سر می زنم ولی متاسفانه هنوز فرصت درست کردن لینک دوستان را پیدا نکرده ام....

ننه صدرا سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 14:12

من رمان های خارجی که حال وهوای کمونیست داشته باشه ویک کتاب راجع به کمونیست خوندم .کاراشون محیر العقول بود.مثلا تابلوهای گرون قیمت از خونه پولدارا خارج می کردن تا همه مردم باهم مساوی باشن ..
اصل حرفشون ایراد نداره "عدالت "ولی روشهاشون محال بود به نتیجه برسه .یعنی با توجه به سیستم کشور داری و...نمیشه اجرا کرد.

بعضی افکار فقط روی کاغذ جذاب و درست به نظر می رسند ولی در عمل وحشتناکند از جمله نظام کمونیستی که مبنای ان بر مساوات و برابری و از بین بردن فاصله طبقاتی است که در عمل ثابت شد که نه تنها این راه اشتباه است بلکه می تواند به فاجعه ختم شود....
یکی دیگر از چیزیهایی که در شعار زیبا ولی در عمل غیر ممکن است مثلا اتحاد دنیای اسلام است که ظهور داعش و گروههای سلفی نشان داد که این شعار هم صرفا رویا پردازی است و وقوع ان کاملا غیر ممکن است....

آبانی یکشنبه 1 شهریور 1394 ساعت 19:09

سلام!

کاملا حرف های شما صحیحه!

متاسفانه تو کشور ما قشر متوسط از بین داره میره!!

درود بر شما
اگه قشر متوسط سقوط کند واقعا فاجعه بار خواهد بود...

سمیرا پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 12:59

عالی بود

ممنون از لطف شما سمیرا خانم...

رضوانه پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 12:22

خوب و کانل بود

ممنون رضوانه خانم...

مهسا پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 10:10

نوشتتون واقعا آموزنده بود.فقط یه سوال، آیا در کشور چین هنوز نظام مارکسیستی برقراره؟

چین فقط از نظر سیاسی یک نظام کمونیستی است مگر نه در اقتصاد و همچنین ازادی های اجتماعی هیچ شباهتی به یک کشور کمونیستی ندارد و در طی این چند دهه مرتب در حال تغییر بوده و این تغییرات همچنان ادامه دارد....

اعظم46 چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 23:26

سلام مرحبا به اموزش استادت معلومه خوب درس داده شماهم شاگرد با هوش

درود به اعظم خانم...
ممنون دوست عزیز شرمنده می فرمایید...

ققنوس چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 12:30 http://ghoghnooshope.blogfa.com/

درود بر مهرداد دانشمند
مرسی از اینکه برای کامنت های خوانندگان خودتون اینقدر ارزش قائل هستید.
مهرداد جان درباره اکثریت قشر متوسط مردم ایران که خواهان زندگی به دور از خشونت با مردم دنیا هستند و تعامل با آنها برایشان ارجحیت دارد، می‌خوام این را بگویم: خشونت در کشورهای همسایه و خاورمیانه محصول بی ثباتی سیاسی در این کشورها است.
فرض کنید اگر یک زمانی خدایی ناکرده اقوام مختلف در ایاران دچار اختلاف و تضاد منافع شوند و به قول شما شورش کنند آیا این اتفاقات دور از انتظار خواهد بود؟
آیا در مرزهای شرقی کشور تروریست‌ها سر نمی‌برند؟؟
تا زمانی که یک حکومت مقتدر مثلا در عراق و سوریه بود هیچکدام از این اتفاقات رخ نداد.
البته که امیدوارم فهم و انسانیت مردم ایران بسیار بالاتر از این رفتار و تفکرات جنگ طلبانه و خشونت‌گرا و پست باشد.

ممنون ققنوس خانم شرمنده می فرمایید...
اتفاقا این پست پاسخی به سوال شما بود...
البته استدلال شما هم قابل تامل است ولی اگر دقت کنید می بینید ریشه تقریبا همه این خشونتها یی که در کشورهای خاورمیانه رخ می دهد تعصب مذهبی است و تعصبات مذهبی به ان شکل در مردم ایران وجود ندارد شاید دلیلش این باشد که تجربه حکومت دینی باعث شده مردم دید واقعگرایانه تری از دین پیدا کنند...

sin چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 06:46

ممنون از پاسخ شما .ولی ممنون می شوم اگر مرجع معتبری هم معرفی کنید .-در مورد کوبا-
البته این را هم در نظر بگیرید که کوبا در سابق از حمایت های مالی شوروی و در حال حاضر هم از حمایت های چین بهره مند بوده و می باشد .و نمی توان در تعیین وضعیت اقتصادی ان فقط اقتصاد فقیر خودش را لحاظ کرد .نظیر سوریه که از منابع مادی سایر کشورها نظیر ایران و روسیه هم تغذیه می کند و اگر صرفا به اقتصاد خودش متکی بود تاکنون سقوط کرده بود .و یا کره شمالی که به خاطر حمایت های مالی چین و شوروی سابق تا مدتها پس از دو نیم شدن کره وضعیت اقتصادی ان به مراتب بهتر از کره جنوبی بود و همین ابزار تبلیغاتی دول شرق برای تبلیغ نوع حکومت شان بود تا بالا خره با گذشت زمان و فروپاشی شوروی مشخص شد کدام کره توانسته به وضعیت مناسب تری و با ثبات تری برسد .
شخصا اطلاع خاصی راجع به کشور کوبا ندارم.و پرسشم جهت روشن شدن بیشتر مطلب است .در ضمن منظورتون از نبودن فساد همان فقط فساد مالی است دیگر ؟با سپاس

دوست عزیز اگر به ویکی پدیا مراجعه کنید تمامی این امار و اطلاعات را می توانید انجا ببینید...
فرمایش شما در مورد حمایت شوروی و چین از کوبا درست است ولی حمایت های خارجی فقط برای برطرف شدن نیازهای فوری کشورهاست در حالیکه شما اگر به استانداردهای بهداشتی این کشور نگاه کنید می بینید که دستاوردهای بزرگی است که حتی در خود چین و شوروی سابق که از حامیان این کشور بوده اند هم بهتر است و در هر حال کوبا کشوری با یک حکومت دیکتاتوری و یک اقتصاد دولتی است که طبعا همین ویژگیها باعث ناکارامدی می شود ....
منظور من از فساد قطعا فساد اقتصادی است...

م سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 21:14 http://freeassociation.persianblog.ir/

اینجور پست ها بخش کامنت نویسی مغز آدمو دچار چالش میکنه پس هم اینک من چند جمله قصار را تقدیم میکنم:)
جورج کارلین: من طبقه اجتماعی و اقتصادی در امریکارو اینطور توصیف میکنم. طبقه بالا همه پولا رو نگه میداره و هیچ مالیاتی نمیده ، طبقه متوسط همه انواع مالیات رو می پردازه و هرچقدر بتونه کار میکنه، طبقه پایین جامعه وجود داره تا فقط زبقه متوسط بترسندو سرشون تو کار خودشون باشه
کورت توخولسکی: سرمایه دار رو از هر طرف بندازی میوفته روی پولت:)

برنامه تلویزیونی جالبی در یکی از شبکه ها معروف (منوتو)هست بعنوان "کارفرمای نامحسوس" که شاید انرا دیده باشید داستان این برنامه از این قرار است که کارفرماهای بزرگی که مثلا فروشگاههای زنجیره ای با صدها شعبه دارند با چهره ای مبدل به فروشگاههای خودشان سر می زنند و خودشان را بعنوان کارگر جا می زنند تا از اوضاع انها اگاه شوند اگر شما این برنامه را دیده باشید می بینید که در امریکا هم فاصله طبقاتی بیداد می کند و طبقات پایین جامعه بعضا زندگی سختی را می گذرانند البته چون سطح زندگی و استاندارد زندگی در انجا بالاست باز هم به نسبت وضعیت طبقات پایین چندان بد نیست ولی فاصله طبقاتی واقعا وحشتناک است....

sin سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 21:05

سلام.مطلب عجیبی نوشتین :

.....گرچه فیدل کاسترو یک دیکتاتور است که فرصت های زیادی را از مردمش گرفته ولی در عین حال هنوز محبوب است چون در حکومتش از فساد اختلاس و ویژه خواری خبری نیست .....

مرجع معتبری برای این جمله تون دارین؟؟؟ اینکه در کوبا فساد و اختلاس و ... نباشد راستش برای من قابل قبول نیست.باسپاس.

حکومت فیدل کاسترو یک حکومت سوسیالیستی واقعی است یعنی اینکه گرچه کشور ثروتمندی نیست ولی همان امکانات محدود به طور عادلانه در اختیار مردم قرار گرفته از جمله اینکه کوبا از نظر برخی استانداردهای بهداشتی و رفاهی حتی از برخی از کشورهای پیشرفته هم بهتر است نزدیک به 100% مردم کوبا باسوادند و میزان مرگ و میر کودکان زیر پنج سال حتی از برخی کشورهای اروپایی هم کمتر است و امید به زندگی برای زنان بیش از 80 سال است میزان جرم و جنایت در این کشور از تمامی کشورهای قاره امریکا کمتر است و با توجه به اینکه کوبا از نظر اقتصادی کشور فقیری است ,و از ثروتهای باد اورده ای مثل نفت بی بهره است.این استانداردهای زندگی واقعا شگفت انگیز است که در کشوری با وجود فساد بوجود نمی اید خود فیدل کاسترو فرزند یک زمین دار ثروتمند بود که در طول بیش از نیم قرن حکومتش به ساده زیستی معروف است...

آلیس سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 17:39

آقا من چرا نمیتونم کامنت بذارم؟؟؟؟

خیلی کار بدیه! که شما نمی تونی کامنت بزاری......
شما که از دوستان خوب هستید باید بیشتر سعی کنید

آسو سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 15:12

سلام بازم زیبابودنوشتتون وتحلیلتون

درود بر اسو خانم
ممنون دوست عزیز

زهره خاموش سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 13:47

با این موافقم که قشر متوسط مهمترین و تاثیر گذارترینند

نظرتون درباره بقیه مطالب چی!؟

مریم سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 11:36

سلام چه جالب تحلیل کردین هرچی تو اقتصادخونده بودیم باتحلیل شمااومد توذهنم

درود بر شما
ممنون مریم خانم...

جیرجیرک سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 11:24

بیش از 3بار پستتون رو خوندمو هربار به نکته ای جدید رسیدم.من هیچوقت هیچ جا مطالب با این موضوعات رو نمیخونم اما شما انقدر زیبا،روان و واضح می نویسین که آدم دلش میخواد نوشته هاتون رو با تمام وجود نه تنها بخونه بلکه ببلعه.

ممنون جیر جیرک!
شما لطف دارید....

پرند سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 10:55

سلام، خیلی خوب بود، به امید روزی که طبقه متوسط خودشو بکشه بالا وثروتمند بشه، بلند بگو آمین.

درود بر شما
امییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین!

رویا سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 08:09

عالی بود تحلیلتون
متشکر

ممنون رویا خانم

سام سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 02:48

سلام عالی بود.
مرسی

ممنون سام عزیز

سو دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 23:43

الان شمامیخواستی مثلاراجع به خودت بگی
بهرحال ممنون ازاطلاعاتی که دادی تاحدودی موافقم

والا ما که تو این پست از خودمون حرفی نزدیم!...

سارااا2 دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 19:38

چه زیبا اقتصاد کشور رو به توضیح کشیدین

ممنون سارا خانم

عطیه دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 13:40

امیدورام فقط این طبقه متوسط روزبه روز فقیرتر نشه که انگیزش از دست بره...
(توی کتاب کیمیاگر خوندم اگر 1ثروتمند رو چندین بار هم همه ثروتش رو ازش بگیری و مچالش کنی، بازهم میتونه به حالت اولیه برگرده چون راه پول دراوردن رو یاد گرفته.)

به نظر من ان مطلبی که از کتاب کیمیاگر گفتید حرف درستیه....از مصادیق بارز ان سرمایه دارانی بودند که در دوران انقلاب بدون هیچ سرمایه و پولی به امریکا مهاجرت کردند و انجا هم دوباره ثروتمند شدند....

ساکت دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 11:53

سلام. نمیگم موافقم یا مخالفم ولی واقعاً جالب بود. آگاهی، مطالعه، دقت و تحلیلتون...

درود بر ساکت!
ممنون شما لطف دارید ....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.