داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

عید بزرگ!


 

 

گاهی اوقات برخی کالاها که حجم و وزن کمی دارند را تلفنی از بازار می خریم و با پیک موتوری برایمان ارسال می کنند چندی قبل ما مقداری جوراب سفارش دادیم که توسط یک پیک موتوری برایمان ارسال شد توی دفتر نشسته بودم که دیدم جوانی تقریبا سی ساله خونین و مالین! در حالیکه تمام دست و صورتش پر از زخم بود یک کارتن بزرگ که جوراب داخل ان بود را داخل اورد از او پرسیدم چی شده که او هم گفت:توی راه تصادف کردم و جوراب ها هم وسط خیابان پخش شد که با دردسر انها را دوباره جمع کردم ..قبض کرایه اش را دیدم که روی ان نوشته شده بود هشت هزار تومان...او یک کارتن بزرگ را روی ترک موتورش با دردسر  بسته انهمه راه را از خیابان عبدالرزاق تا فروشگاه اورده یکبار تصادف کرده و بارش ریخته  برای هشت تومان تازه از این هشت تومان تقریبا دو تومان انرا باید به دفتر پیک موتوری بدهد بغیر از هزینه موتورش یعنی اینکه او برای حمل و نقل این بار در این شهر شلوغ دستمزدی برابر دو دلار امریکا دریافت می کند که من فکر می کنم از بسیاری از کشورهای افریقایی هم کمتر است...اگر یادتان باشد اواخر دولت احمدی نژاد کره کمیاب شد و عملا در فروشگاهها پیدا نمی شد بیش از 80% کره  مصرفی کشور وارداتی است و از خارج وارد می شود یعنی اینکه شرکتهای مختلف کره را وارد می کنند و هر کدام با نام خودشان بسته بندی می کنند همان موقع با یکی از مسئولین شرکتهای لبنیاتی در مورد کمبود کره صحبت می کردم او می گفت مشگل کمبود پول و ارز نیست یعنی اینکه دولت برای واردات کره به اندازه کافی ارز در اختیار ما می گذارد ولی به علت تحریم بانکی نمی توانیم وجه لازم برای خرید کره را به دست شرکت تولید کننده خارجی برسانیم!  تجارت بین المللی هم اینگونه نیست که شما یک چمدان پول با خودت ببری و به انها بگویی این پول را بگیرید و به من کره بفروشید! چون بنا به دلایل متعدد نقل و انتقال پول فقط باید از طریق بانک انجام شود دو سال اخر دولت قبل که اوج فشارهای ناشی از تحریمها بود واقعا روزهای سیاهی بود یک روز مردم برای روغن هجوم می اوردند یک روز برای برنج روزی دیگر برای چای...یک روز شایع شد که روغن کمیاب شده ما هم دوستانی در بازار داشتیم که توانستیم مقدار هزار کارتن روغن تهیه کنیم منتها به قیمتی خیلی بالاتر تا انجا که فقط به قیمت خرید فروختیم و هیچ استفاده ای برای فروشگاه نداشت ولی چون می خواستیم قفسه روغن خالی نباشد این کار را انجام دادیم باورش مشکل است ولی هزار کارتن روغن در یک روز فروش رفت! یعنی اینطور بگویم که حتی فرصت نداشتیم که قفسه روغن را پر کنیم چون همانطور که قفسه پر می شد دوباره خالی می شد ساعات اولیه توزیع تصمیم گرفتیم که به هر نفر شش عدد بیشتر ندهیم که فایده ای نداشت! چون مثلا فردی می امد شش عدد روغن می گرفت بعد پسرش دخترش و همسرش را هم برای خرید روغن می فرستاد! و این محدودیت جز شلوغی بیشتر هیچ فایده ای نداشت برای همین از ظهر انروز به بعد گفتیم هر کس هر چه قدر می خواهد ببرد تا تمام شود!



 روزی دیگر برنج هندی در بازار کمیاب شد به فروشگاهها برای هر جواز کسب پنج تن می دادند که به هر نفر یک کیسه بدهیم مردم ماشین حامل برنج را از خیابان تعقیب می کردند! و به فروشگاه می رسیدند صف های طولانی در جلو فروشگاه تشکیل می شد و دعوا فحش کتک کاری بر سر نوبت و اخر سر هم کار با ناله و نفرین تمام می شد چون مردم باورشان نمی شد که برنج تمام شده و فکر می کردند که انها را پنهان کرده ایم که به قیمت بالاتر بفروشیم! دلیلش هم این بود که در تلویزیون مرتب از محتکرین می گفتند و در حقیقت می خواستند کمبود را به گردن کسبه بیندازند مثلا یادم هست ان زمان تلویزیون  نشان می داد که ماموران بازرسی به انباری رفته اند و پنج تن برنج را توقیف کرده اند! در حالیکه مردم نمی دانستند که رستورانهایی هست که پنج تن برنج مصرف دو سه روز انها است و برای یک عمده فروش برنج ده تن و بیست تن برنج رقمی محسوب نمی شود که احتکار تلقی شود مرتب هم ماموران بازرسی به فروشگاه می امدند و با برخوردهای بعضا تند و ناشایست مثل یک مجرم و جنایتکار با کسبه برخورد می کردند و مثلا همه جای فروشگاه را حتی زیر کارتن ها و داخل سردخانه را می گشتند که مثلا برنج مخفی نکرده باشیم! و مرتب به بهانه های مختلف باید به تعزیرات رفته و توضیح می دادیم البته در تعزیرات هم کار چندانی انجام نمی شد و معمولا تعهدی می گرفتند جریمه ای می کردند و کار فیصله می یافت  چون خودشان می دانستند که مشکل جای دیگریست و هیچ گاه با جریمه و ترس و ارعاب نمی شود بازار را در بلند مدت کنترل کرد و این یک قانون بزرگ در اقتصاد است....



هر روز که کالایی وارد می شد با افزایش قیمت روبرو بود تا انجا که ان اواخر با خودم می گفتم این گرانی و التهاب تا کی ادامه می یابد!؟مثلا کنسرو ماهی در  مدت چند ماه از دو هزار تومان به پنج هزار تومان افزایش یافت لوبیا چیتی سه هزار تومانی در عرض مدت کوتاهی به ده هزار تومان افزایش یافت و استدلالی هم که مثلا از کارخانه تولید تن ماهی می شنیدیم  این بود که قوطی کنسرو خارجی است که بعلت تحریم وارد نمی شود برای همین قیمت قوطی ان گران شده و البته روغن و حتی ماهی ان هم وارداتی است....البته واقعیت این است که بسیاری از کمبودها بیشتر  ناشی از هجوم مردم به فروشگاهها بود چون مردم ترسیده بودند که مثلا یکوقت روغن و برنج نایاب شود! و مدیریت درستی هم برای ارام کردن مردم وجود نداشت....



در همانزمان یادم هست برای گرفتن داروی یکی از اقوام به داروخانه رفتم همه داروخانه ها گفتند که ان دارو نیست و باید به هلال احمر مراجعه کنی به داروخانه هلال احمر رفتم مسئول انجا گفت این دارو نیست! از او پرسیدم یعنی چه نیست مریض دارو می خواهد او هم خیلی با خونسردی گفت:فعلا که نیست! باید بعدا زنگ بزنید تا خبرش را بدهم یادم می اید ان موقع بشدت ترسیدم! وقتی عزیزی داشته باشی که مریض باشد و خیلی راحت بگویند دارویش نیست چه حسی پیدا می کنی...حالا شما تصور کنید وقتی برای غذا و دارو یک چنین مشکلاتی بود کارخانه ها برای واردات مواد اولیه چه مشکلاتی داشتند و البته نتیجه اش کمبود و بخصوص تورم افسار گسیخته بود....البته با عوض شدن دولت ارام ارام بسیاری از این مشکلات حل شد و به نظر می رسید به غیر از تحریمها سوء مدیریت دولت گذشته هم بسیار موثر بود شاید اسیب ندانم کاریها و سپردن کارها به افراد کم تجربه کمتر از تحریمها نبود...



من نظر شخصی خودم را می گویم از طرف کسی حرف نمی زنم نمی خواهم مثل ان بزرگواری باشم که از ان بالا فرمودند:چه اشکالی دارد!؟ مردم روزی یک وعده غذا بخورند! این مردم می توانند! من بعنوان یک هفتادو هشت میلیونیوم ملت ایران حرف می زنم! یک ادم معمولی و عادی که در این مملکت زندگی می کند برای من فرقی نمی کند که چند سانتریفیوژ داشته باشیم! برای من فرقی نمی کند اورانیوم را تا چند درصد غنی کنیم! من می خواهم ان زن بیوه ای که هر روز برای ما اسکاچ ظرفشویی و لیف حمام که خودش در خانه می بافد برایمان می اورد و در قبال ان پول ناچیزی می گیرد و با ان شیر و پنیر می خرد و زندگیش هم با کلفتی در خانه های مردم می گذرد و در سن  چهل سالگی به پیرزنها می ماند زندگیش بهتر شود من می خواهم ان کارگرمان که پدرش مرده و مجبور است برای اداره مادر و دو خواهرش  مدرسه را ترک کرده و سر کار برود دوباره به مدرسه برگردد من می خواهم ان زن و شوهری که پیش من می ایند با و با التماس از من کار می خواهند کاری برایشان پیدا شود و زندگیشان سامان یابد ...برای من چیزی که از همه مهمتر است این است که مردمانی که با انها زندگی می کنم و انها را در اطرافم می بینم زندگیشان بهتر شود من می گویم توافق هسته ای یک عید بسیار بزرگ برای ملت ایران است پایان دوازده سال استرس فشار و محدودیت و ترس از اینده منتظر نشستن جلوی تلویزیون تا نیمه شب برای شنیدن نتیجه مذاکرات و بعد هم بگویند"پیشرفت حاصل شده ولی هنوز طرف مقابل باید تصمیمات سختی بگیرد! و رفت تا چند ماه اینده!...شاید کمتر کسی به غیر از دلواپسان داخلی در دنیا باشد که معتقد باشد که ما در این مذاکرات بازنده بوده ایم! ما در مذاکرات بازنده نبودیم ولی اینکه در این دوازده سال چه بهایی پرداخته شد و چه به دست امد من فک می کنم باید قضاوتش را به تاریخ سپرد... پرونده هسته ای قطعا یکی از مهمترین اتفاقات تاریخ کشور ماست که درسهای زیادی از ان اموختیم.....



پرونده هسته ای فرجام و پایان جالبی هم داشت! یک صحنه به یاد ماندنی در تاریخ شورای امنیت هست که در تاریخ ثبت خواهد شد و ان صحنه ای بود که هر پانزده عضو شورای امنیت که کشورهایی مثل امریکا انگلیس و فرانسه که یا ما با انها ادعای دشمنی داریم و یا لااقل رابطه صمیمانه ای نداریم همگی دستهایشان را برای پایان تحریمهای ایران بالا بردند...شاید شما بگویید که دلیلش این است که ما تیم مذاکره کننده کاردان و خبره ای داشتیم که توانستند به خوبی از حقمان دفاع کنند و این موفقیت محصول دیپلماسی هوشمندانه دولت روحانی بود که البته درست است شاید گفته شود ایران کشور قدرتمند و با نفوذی در منطقه است به همین دلیل انها مجبور به کنار امدن با ایران شدند که البته حرف درستی است! شاید بگویید دلیل دیگرش این باشد غرب برای از بین بردن مشکلاتی مثل داعش به کمک ایران نیاز دارد برای همین تصمیم گرفته مشکلاتش را با ایران حل کند تا بتواند از همکاری و کمک ایران استفاده کند که البته این هم درست است شاید بگویید بازار بکر هشتاد میلیونی ایران غرب را به طمع انداخته و در حقیقت انگیزه های اقتصادی در میان بوده که این هم درست است ولی من فکر می کنم اگر به کل ماجرا نگاهی عمیق بیندازیم می بینیم که اینها دلایل اصلی نیست....امریکا و اروپا به متحدان قدرتمندشان یعنی اسرائیل و اعراب پشت کردند کشورهایی که لابی های فوق العاده قدرتمند و مخوفی  در غرب دارند  که سرمایه گذاری کلانی برای جلوگیری از توافق غرب با ایران انجام دادند که همگی به شکست انجامید ولی غرب این بهای سنگین را برای این توافق پرداخت اوباما کار بزرگ دیگری هم در سیاست خارجی خود انجام داد که ان هم کمتر از توافق با ایران نبود کنار گذاشتند دشمنی پنجاه ساله با کوبا و رفع سریع تحریمها و برقراری رابطه دیپلماتیک با این کشور که هر دو این موارد را باید در یک رویکرد واحد دید که اگر فرصت شد مفصلا در پستهای اینده از ان خواهم گفت.....

پی نوشت:جا دارد از دوستانی که در پست قبل کامنت گذاشتند تشکر کنم یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این وبلاگ این است که بعضا کامنتهایی که در ذیل پستها گذاشته می شود از پستهای این وبلاگ ارزشمندتر و اموزنده تر است تا انجا که مطلبی که در پست به ان اشاره می شود به خوبی توسط دوستان کارشناسی می شود که البته نشاندهنده نوع مخاطبین این وبلاگ است....

 

نظرات 23 + ارسال نظر
چیله یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 14:27

آلاسکادیگه کجاست؟؟!!
بابالن؟!چه خوش اشتها
اونوخ پولشوهم داریداحیانا

من پولشو ندارم برای همین همین جا اعلام می کنم هرکی پولشو داره ما را گوشه بالنش جا بده!

مونا یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 12:27

سلام من یک خواننده خاموشم...وبلاگ قبلی تون روبهش سرمیزدم..خوشحالم دوباره پیداتون کردم...فقط امیدوارم بلاگ اسکای امکان گذاشتن پستهای رمز داررونداشته باشه

درود بر مونا خانم
اتفاقا چند پست رمز دار توی گلویم مانده که اگر از جمله دوستان باشید رمز را دریافت خواهید کرد....

ققنوس یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 10:27 http://ghoghnooshope.blogfa.com/

سلام مهرداد جان ببخش که من تو جمله‌هاو ترکیب بندی‌اشون بی دقتی می کنم... خیلی فرصت نوشتن ندارم. فقط می خوام سریع نظر بگذارم و دنبال کارم برم. به خاطر همین ممکنه غلط‌های املایی و انشایی داشته باشم. به هر حال از شما و خوانندگان محترمت عذرخواهی می‌کنم.
اما راجع به بحث خودمون: ببین تو برنامه‌ریزی‌های استراتژیکی که مسلما خودت بهتر از من می دونی و من الان در مقابل استادم درس پس می دهم ما هزینه و فایده‌های یک عملکرد و یا اقدام و طرح و برنامه را می سنجیم.. نقاط ضعف، قوت، تهدیدهای حاصل از نقاط ضعف و فرصت‌های حاصل از نقاط قوت را دقیقا تحلیل می کنیم. در نهایت ممکن است که اجرای یک طرح و برنامه‌ای را به دلیل غالب شدن فرصت ةا به تهدیدها بپذیریم حتی اگر ضعفی هم داشته باشد.
دور از ذهن نیست که در برنامه‌ریزی‌های سیاسی و جهانی هم این روش به کار گرفته شود. شما از کشته شدن چند صد نفر سرباز آمریکایی و هزینه‌های گزافی که آمریکا در افغانستان و عراق متحمل شده صحبت کردید اما از فواید شرکت های نفتی، فروش اسلحه، صادرات اقلام ب این کشورها، عمران و ابادانی پس از خرابی و هزاران فرصت اجرای برنامه های دیگر صحبت نفرمودید که برای آمریکا و غرب در کشورهای خاورمیانه گشوده است.
البته احتمال دارد که دست دولتمردان نباشد و عده‌ای مافیای اقتصادی در دنیا دست به این اعمال می‌زنند. اما هر چه است این اتفاقات خاورمیانه تنها با بی‌خردی و نادانی عده‌ای مزدور و متعصب رقم نخورده و دست‌ةای زیادی در شعله‌ورتر کردن آتش دیده می‌شود.
به نظر شما آیا امریکا متحد ترکیه و عربستان و کشورهای حزوه خلیج فارس است یا خیر؟؟؟ اگر متحد آنها است پس چطور با داعشی می جنگد که حمایت و پشتیبانی مالی و تسلیحاتی ترکیه و عربستان را دارد.؟
چه کسی و با چه نیرویی توان ارسال اسلحه‌ةای آمریکایی را به جنگجویان داعشی دارد؟ چه کسی یا کسانی از آنها نفت می‌خرد؟؟ چهکسی یا کسانی وارد مبادلات اقتصادی با آ»ها می‌شود؟
کشور بزرگ ایران با تحریم‌ چند ساله چقدر دچار مشکل و معضل شد. آیا امکان تحریم آنها وجود ندارد؟
اینها سوالهای بی پاسخی هستند.
باز هم می گویم من به عنوان یک فرد عادی این سوالات برام مطرح است. البته از خواص هم تاکنون چیزی دستگیرم نشده... چه خواص داخلی و چه خواص خارجی

درود بر ققنوس خانم دوست عزیز
ببینید گاهی اوقات مثلا من تو خانه ام مشکلی دارم مثلا هال خانه تمییز نیست دیوار خانه رنگهایش ریخته فرش خانه کهنه و رنگ و رو رفته است البته همه اینها مشکل است ولی مشکلات اصلی نیستند مشکل اصلی این است که پی خانه ضعیف است گاز خانه قطع است لوله هایش ترکیده اینها مشکل اصلی است ...دخالت بیگانگان استعمار همه اینها مشکل است ولی مشکل اصلی تعصب جهل و استبداد است شما ببینید مثلا استبداد بسیار بیشتر از استعمار به مردمان خاورمیانه اسیب زده...
حرف من این است که قطعا توطئه بیگانگان هم در مشکلات منطقه دخیل بوده ولی این یک توهم دائی جان ناپلئونی است که معتقد است همه مشکلات ما زیر سر انگلیسی هاست!

آسو یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 07:56

سلام مرسی مث همیشه زیبا نوشتید

درود بر اسو خانم
ممنون از لطف شما

مانیا شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 16:24

فقط یه مرد ایرانیه که بعد چپ کردن ماشین و قطع چند تا درخت و تیر برق و کندن چندین متر گاردریل با اعتماد به نفس از ماشین پیاده میشه و میگه: جمع نکررررررررده بودم مرده بودیمااا
این نظره بود
منظورم همراه دوچرخه بود اخه هیچی که دوچرخه خودتون حتمأ نمیشه وگرنه برای رفتن ک خب وسیله زیاده! اگه رفتین شبم شفق قطبی رو نگاه کنین حتمأ

باور کنید اگر فراغت ازادی و امکانات و پولش را داشتم با دوچرخه ام به قطب می رفتم! البته شاید نه دقیقا خود قطب ولی تا نزدیکیهاش می رفتم! ولی چه میشه کرد! ارزوها دور و دراز! و امکانات کم و ناچیز.....
ولی قول میدم اگه به ارزوم رسیدم و سری به قطب زدم یه سلفی با یک خرس قطبی می گیرم و برای دوستان می فرستم!...

ققنوس شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 14:15 http://ghoghnooshope.blogfa.com/

اجاز بدهید کمی با نظر شما در مورد مسئولیت مردم منطقه در ایجاد خشونت ها و جنگها کمی مخالف باشم.... ببینید همین مردم سالیان سال است که در کنار هم به مسالمت زندگی می‌کردند.
یهودی در کنار مسیحی و در کنار مسلما... شیعه در کنار سنی.
اما چه شد که به یکباره اعتقاد هر کس به گلوله تفنگ تبدیل شد به روی هم نشانه رفت. غیر از زمانی که بیگانگان وارد مسایل دینی و عقیدتی (به خصوص شیعه و سنی ) شدند. که احتمالا اینکار برای برداشتن فشار تعصب مسلمانان از یهود و رژیم صهیونیستی صورت گرفت. البته من حتی با دشمنی با اونها هم مخالفم. اصلا با هر چیزی که عداوت و کدورت به بار می‌اورد مخالفم. اما به نظرم خشونت در میان مسلمانان به دست انسان‌های بی‌خرد و یا مزدور منطقه با هیزم‌های غرب روشن شده. هیچ وقت یادم نمی ره خانم هیلاری کلینتون در مدت وزارتش حتی یک هفته مداوم در کشور خود نماند و دائم بین کشورهای عربی و چند کشور قدرتمند اروپایی در حال رفت و آمد بود. بعد از اون هم بود که لیبی به آتش کشیده شد و باقی قضایا پیش آمد.
به هر حال برای من به عنوان یک فرد خاورمیانه‌ای و ایرانی فرقی نمی‌کند که همسایه‌ام مسلمان (شیعه و یا سنی) باشد یا یهودی و مسیحی و زرتشتی و ... اصل بر انسانیت است باقی هر چه می‌اندیشد به خودش مربوط است.. فکر نمی کنم نمونه انسان‌هایی مثل من کم باشد. با توجه به این دهکده جهانی است و خیلی از آدم ها به هم نزدیک شده‌آند و مشابهت اندیشه و تفکر پیدا کرده آند.

ببینید من یه مثال می زنم
شما افغانستان را ببینید! جنگ و هرج و مرج در این کشور صددرصد با منافع غرب در تضاد است نه اینکه فکر کنید امریکایی ها دلشان برای مردم افغانستان می سوزد نخیر! بلکه دلیلش این است که جنگ و هرج و مرج در این کشور باعث شکل گیری گروههای تروریستی می شود که ممکن است سر از نیویورک و یا لندن در بیاورند تا کنون صدها امریکایی در افغانستان کشته شده اند و دهها میلیارد دلار برای امنیت این کشورهزینه شده ولی همچنان این کشور نا ارام است چون وقتی یک جوان شانزده ساله به خودش بمب می بندد و خودش را در بین همشهریانش منفجر می کند بخاطر اینکه به بهشت برود! کاری از کسی ساخته نیست و یا گفته می شود بیش از هزار نفر از اتباع انگلیس به داعش پیوسته اند که اگر هر کدام از این ها به کشورشان برگردند می توانند یک تهدید تروریستی باشد یعنی اینکه داعش دقیقا بر ضد منافع غرب است ولی حماقت مردم منطقه باعث شکل گیری این گروهها شده....فلج اطفال در پاکستان بی داد می کند می دانید چرا؟! چون کسانی که برای واکسینه کردن کودکان به مناطق قبیله نشین این کشور می روند توسط مردم کشته می شوند! چون فکر می کنند که این افراد جاسوسانی هستند که می خواهند بچه ها را با قطره فلج اطفال نازا و اخته کنند! در افغانستان طالبان معلمین مدارس دخترانه را می کشد و داخل مدارس دخترانه گاز کلر می زند که دخترها مسموم شوند چون معتقدند دخترها به غیر از قران نباید کتاب دیگری بخوانند چون فاح..شه می شوند....خوشبختی و بدبختی ادمها تو فکر انها است خوشبخت زیستن و ازاد زندگی کردن لیاقت می خواهد که هر ملتی لایق ان نیست شاید دیگران هم مقصر باشند ولی مقصر اصلی خود ان فرد و یا ملت است که تا وقتی مسئولیتش را نپذیرند چیزی برایشان تغییر نخواهد کرد...

اف شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 10:59

اون روزا وحشتناک بود
و با همون بازی ها بود که بوی تعفنِ اعداد نجومیِ گم شده هنوز که هنوزه از زیر خاک داره بلند میشه

امیدواریم وضع بهتر بشه

امید چیز خوبیه

امید چیز واقعا خوبیه!
ولی واقعا امیدوارم اوضاع بهتر بشه....

فاطمه شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 10:14

یه جا خوندم اگه دولت احمدی نژاد تندروی نکرده بود و 19000 سانتریفیوژ نداشت اون موقع تیم هسته ای مثل سال 2003 نمی تونست هیچ امتیازی بگیره!!!!!!!!!من تو سایتهای مخالف طرز فکر خودم زیاد میرم چون تعصب واقعا آدمو کور میکنه. حالا همه امتیازی که گرفیتم در واقع لغو 6 قطعنامه ای هست که 2003 نداشتیم و امتیازش تضمین اتفاق نیافتادن این 12 سال بود. آقا مهرداد من به هیچ چیز امید ندارم تا وقتی عوام اینقدر زیادن که این مطالب را می خونن و 100 جا نقل قول می کنن بدون اینکه ثانیه ای فکر کنن

من فک می کنم ما درسهای زیادی از این دوازده سال اموختیم...اگر مسئولین ما هم درس گرفته باشند امید به بهتر شده اوضاع وجود دارد!....

عطیه شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 10:12

تمام حرفهایی که گفتید رو قبول دارم اما فکر میکنم حال و احوال مردم عادی تفاوتی با قبل نکنه. ما افراد طبقه متوسط فقط "فکر میکنیم" که همه چی میخواد خوب شه اما چیزی خوب نمیشه. پولهای بلوکه شده هم که آزاد بشه، با 2تا اختلاس ترتیبشو میدن و تماااااام. مگر اینکه انشالله آمار بیکاری کم شه.
متاسفانه تحریمهای دارویی از همه بدتر بود. دختر 18ساله ای رو میشناسم که به علت تومور کر شده، نصف عصبهای صورتش از بین رفته، مشکل بلع و حرکت هم پیدا کرده. اما از خداشه که فقط زودتر شنواییش برگرده و از آبان ماه منتظره تا سمعکش از وارد بشه و هنوز بعلت تحریم وارد نشده.

ان داستانی که گفتید واقعا تاسف اور بود....
ما نمی خواهیم معجزه بشود همین که اوضاع اقتصادی مثلا به دوران خاتمی برگردد کافی است...
دوستی دارم که یک عمده فروشی دارد و نمایندگی پخش برندی از روغن مایع را دارد ایشان می گفت در دوران خاتمی به مدت پنج سال قیمت ان روغنی که ما می فروختیم ثابت بود و تغییری نداشت....

ققنوس شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 10:11 http://ghoghnooshope.blogfa.com/

سلام آقا مهرداد
من و همسرم بعضی اوقات ذات انسان‌ها را از ظارهشان پیش‌داوری و قضاوت می‌کنیم. مسلما همیشه نتایج این قضاوت درست از آب درنمی‌آید اما در اکثر مواقع صحیح است.
درباره کار بزرگی که اوباما انجام داد و یا در حال انجام دادن آن است هم باید بگویم: زمانی که اوباما برای بار اول رئیس جمهور شد، من روند انتخابات و سوگند رئیس جمهور شدن و ... ایشون را پیگیر بودم و نظاره می‌کردم...همون موقع اعتقاد داشتم که این فرد انسان خوبی است و ذات درستی دارد. (فقط بر اساس قضاوت ظاهری) و ممکن است دست به کارهای خوبی در دنیا بزند که کمی از این خشونتها و جنگ ها کم شود.
حتی در مورد آقای کری هم اینطور فکر می‌کنم. مثل پدربزرگ‌های دوست داشتنی می‌ماند.
اما متاسفانه الان کمی بدبین به این قضاوتهایم شده آم... با خودم می‌گویم بعد از رئیس جمهور شدن ایشون بود که جنگ های خاورمیانه شدیدتر شد... لیبی، تونس، مصر و سوریه و یمن و از همه مهمتر داعش پیش آمد.
شاید بگویید که خوب تقصیر آنها چیست؟ اما من می‌دانم که آنها مدیریت جهان را در دست دارند و بعید می‌دانم هیچ دخالتی در این آشفتگی ها نداشته باشند...
با همه این احوال من هم از توافق هسته‌ای خشنود هستم... خیلی کارشناس نیستم که مفاد تفاهم را تحلیل کنم اما می دانم که آینده این تفاهم بهتر از عدم تفاهم بود.
اتلبته همسر مخالف با بنده است و می‌گوید این تفاهم برای سردرآوردن غرب از کارهای ایران است و بعد اگر احتمالا دیدند که دستمان خالی است به روزگار دیگر کشورهای خاورمیانه خواهیم افتاد. که مسلما من آرزوی چنین روزی را نمی کنم.
درایت مسئولین ما و وطن پرستی و مردم دوستی آنها شرط اصلی نیافتادن در این دام ها است.

درود بر ققنوس خانم
حرفهایی که شما فرمودید درست است ولی واقعیت این است که افرادی مانند اوباما و یا کری بر اساس منافع ملیشان تصمیم می گیرند و چندان ارتباطی با خوب بودن و یا بد بودن انها ندارد منتها همانطور که در کشور ما جناحهای مختلفی هست که دید متفاوتی نسبت به مسائل دارند انها هم اساس کارشان بر دیپلماسی است تا جنگ در مورد دلایلش هم در اینده پستی خواهم گذاشت من فک می کنم انها بیشتر به مردم ایران نگاه کردند تا حاکمیت....
در مورد اوضاع منطقه هم من فک می کنم مقصر اصلی مردمان منطقه هستند این ذهنیت که بدبختی ما لزوما به بنفع غرب است درست نیست...

مستانه شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 09:35

خدایا مردم سرزمینم را ازجمیع بلاها حفظ بفرما

امین!

مریم شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 01:52

سلام. خیلی خوشحالم از اینکه انشاالله قراره اتفاقای خوب بیوفته ومردم از این همه فشاری که دارن تحمل میکنن رها شن طبق قستی از نوشته تون یه جایی متن نامه ای رومی خوندم( نامهای سر گشاده به ریس جمهور)از زبان یک دختر دانشجوی ارشدشهرستانی که هزینه کرایه اتوبوس رفت وآمدش به شهر خودشونم نداشت، نامزد بود، بیماری داشت که از پس هزینه یک سونوگرافی وعکس رادیولوژی ساده بر نمی آمد وبدبختی اینکه دردوتحمل میکرد ولی نمیتونست پدر یاهمسرش رودرجریان بزاره که مبادا باچهره خجالت زده اونامواجه شه، همه اینا از فقره، از بی عدالتیه، بقول اون خانم این که چه تعداد سانتریفیوژ داریم و...برای مردم عادی مهم نیس چون دغدغه های مهمتری چون نون شبشون رودارن.من فقط تعدادی از مشکلاتی که این عزیز نوشته بودن رو گفتم که واقعا اشک هر کسی روکه این متنو خونده درآورده
امیدوارم این توافق به نفع ملتمون بشه

درود بر شما
متاسفانه وضعیت بهداشت و درمان که واقعا وحشتناکه
یه کارگر30% درامدش را به تامین اجتماعی می دهد ولی برای یه ام ارای یک سونوگرافی و یک ازمایش ساده باید نیمی از حقوق ماهانه اش را بدهد....

ننه صدرا جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 21:59

چون ابتدای پستت از ریس جمهور قبل مایه گذاشتی ،نخوندم!
چون این هجمه انتقاد در مورد دولت قبل برام قابل قبول نیست!
بحث هم نداریم

این که گفتید چون از فلانی مایه گذاشتی نخواندم و بحث هم ندارم!نشان می دهد که دید شما متعصبانه است....شما بخوان و بعد ما با رویی گشاده قلبی مطمئن و دلی ارام اماده شنیدن فحشهای شما هستیم! بخصوص اینکه شما از دوستان خوب و فرهیخته ما هستید .....

آبانی جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 21:15

سلام!پستتون رو خوندیم و فیض بردیم!

درسته که مشکل ها زیاده!اما دست دولت اقای روحانی درد نکنه که تلاش خودشون رو کردند!
خوشحالم توافق شده اما این توافق به چشم خوشبین من زیاد خوش نیست!امیدوارم که اینطور نباشه!

درود بر شما
ولی من خیلی خوشبینم و فکر می کنم بسیاری از مشکلات قابل حل است...

نرگس جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 20:35

شیر مادرت حلالت

ممنون نرگس خانم

سو جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 17:03 http://susan5951.persianblog.ir

باخیلی ازقسمتهای پستتون مخالف بودم اماچیزی نمیگم بهرحال واقعامنم امیدوارم یه جشن واقعی باشه
امااگه همون سماجتهای دولت قبل وپیشرفتهای فوق العاده برای داشتن سانترفیوژنبوداونهاقطعاحتی به مااجازه نمی دادن که درمقابل دیگه میزه مذاکره بشینیم

اشکالی نداره
دوستان هم می توانند با هم اختلاف نظر داشته باشند بخصوص اینکه شما از دوستان خیلی خوب هستید....

مژگان جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 12:29 http://mojgan22.blogfa.com

میگن ترس بزرگترین دشمن انسان. میشه همین حکایت هجوم مردم برای خرید.

درسته
عدم امنیت و ترس از اینده همه شئونات زندگی ادمها را تحت تاثیر قرار میده....

مریم پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 23:51 http://marmaraneh.blog sky.com

دادن جاهای بزرگ به آدمهای کوچک، گذاشتن آدمهای بزرگ در جاهای کوچک، حرص و طمع و خودخواهی فراوانی که تو دانه دانه آدمهای این مملکت وجود داره، چه وقتی که هیچکاره مملکت هستند و جزء عوام مردم هستند و دائم به فکر بیشتر جمع کردن برای خانواده خود خودشون هستند‌، چه زمانیکه به جایی میرسند و مقامی میگیرند بازهم فکر میکنند باید کیسه خودشان و آدمهای خودشان را بیشتر پرکنند و ....
گاهی دوست داشتم ایکاش میشد به جای همه شعارهای اخلاقی و مذهبی که از کودکی تا جوانی به خرد کودکانمان میدهیم، یک کتاب از اصول اولیه اخلاقی و اصول شهروندی آدمهای مملکتی دیگر، مثلا ژاپن، مثلا آلمان، استرالیا یا هرجهنم کافرستان دیگری را صرفا برای کمی فضولی در روش زندگی دیگران به دستشان میدادیم، شاید چیزهای دیگری یاد میگرفتیم.
بعضی از پستهایتان بسیار درد دارد.

در مورد قسمت دوم کامنت شما باید بگویم من هم فکر می کنم برخی اتفاقات که در زمان نسل ما افتاد باعث شد به این فکر بیفتیم که شاید باید در برخی چیزهای پایه هم تجدید نظر کنیم از جمله برخی چیزهایی که سنت انرا اخلاق می نامد...

رضوانه همدان پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 19:58

فقط میتونم بگم خوشحالم خداکنه اوضاع یکم بهتر بشه بعد توافق همین. . .

من هم امیدوارم اوضاع بهتر بشه...

آلیس پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 19:45

سلام به اقا مهرداد گل
قسمت اول این پست اشک منو دراورد واقعا دلم میسوزه برای مردم سرزمینم.حق ما این نیست.یادآوری اون دوره عدم ثبات قلب هر انسانی رو به درد میاره و متاسفانه شرایطی که به دنبال اون بحران ایجاد شد پایدار موند و دیگه هیچی مثل قبل نشد از جمله قیمتها و همچین خاطره تلخ احساس عدم وجود امنیت اقتصادی که در روح و جان تک تک ما مونده. من یکی که دیگه تحمل فکر کردن به پدرای شرمنده و کودکان کار و... رو ندارم.
قسمت دوم هم فقط میتونم بگم جانا سخن از زبان ما میگویی.

درود به الیس خانم
متاسفانه دوران سختی بود و از انجا که شغل ما در رابطه باارزاق مردم است این مشکلات را بیشتر احساس می کردیم.....

اعظم 46 پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 18:48

سلام اگه من مسیولیتی در کار رسانه داشتم با شما یه مصاحبه اختصاصی به عنوان کارشناس مسایل روز انجام می دادم
متون وبلاگ انعکاسی از مسایل ملموس روزه

ممنون اعظم خانم شما لطف دارید....

ریحانه پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 16:44

سلام آقا مهرداد. خوب هستید؟ شهرداری اصفهان یه مسابقه گذاشته (در حقیقت جمع آوری افکار هست، برا هیجان اسمش رو گذاشتن مسایقه) برای (چگونه فرهنگ عبور از خط عابر را نهادینه کنیم)

بهترین طرح هم اجرا میشه.
به دو دلیل این موضوع رو به شما گفتم. اول اینکه شما فکر خوبی دارید. گفتم اگر ایده ای دارید برید ثبت کنید.
دوم اینکه ایده ی من رو هم بخونید و اگر خوب بود بهش رای بدید

http://idbank.ir/fa/index.php?option=com_k2&view=item&id=487:%D8%B6%D8%B1%D8%B1-%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82-%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%DA%A9%D8%8C-%D9%85%D8%B5%D8%B1%D9%81-%D8%B3%D9%88%D8%AE%D8%AA-%D9%88-%D8%A2%D9%84%D9%88%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%87%D9%88%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B5%D9%88%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%86%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%B7%D9%88%D8%B7-%D8%B9%D8%A7%D8%A8%D8%B1&Itemid=221

اگر هم نقصی داشت زیرش بنویسید که بتونم تکمیل کنم و جواب بدم.


با تشکر

ریحانه خانم من وارد ان ادرسی که گفتید شدم ولی نتوانستم کامنت بگذارم چون کامنت ارسال نمی شد و این هشدار می امد که این ادرس ایمیل یکبار وارد شده!

مانیا پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 16:34

سلام
والله من گفتم حتمأ یه سفر به آلاسکا داشتین همراه با دوچرخه البته!
یه دونه نظر همراه خودم اورده بودم بنویسم و از حال و هوا در بیایید که الان نمیدونم هنوز این نظر بدرد میخوره یا نه؟!
در مورد این پست هم صحبتای شما کاملأ درسته اما خب ترجیح میدم اگه بخوام خودم به شخصه نظر بدم مقداری از نتیجه این توافق را ببینم چیزی که حدود دوازده سال برای آن صبر کردیم!
بیشتر نگران پسماند ها هستم که قراره تولید شود!البته خب روسیه کار را راحت میکند اما خب....
إن شالله که مسؤلین برای اون هم فکر بکری بکنند

شما اون نظری که با خودتون اوردید می گفتید هنوز قابل استفاده بود!
متاسفانه با دوچرخه نمیشه به الاسکا رفت اگه یه روز با بالن رفتم خبرشو میدم!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.